کتاب اقتصاد ایران و نهادها
معرفی کتاب اقتصاد ایران و نهادها
درباره کتاب اقتصاد ایران و نهادها
ایران بهعنوان کشوری با تاریخ دیرینه و درازمدت دلایل نهادی بسیاری برای عدم توسعه در خود نهفته دارد. بدون مطالعه تاریخ ایران و عدم شناخت خط سیر نهادیای که تاکنون طی کرده است، تدوین برنامهها و تمهیدات مناسب برای بهبود عملکرد اقتصادی آن امکانپذیر نخواهد بود. نهادهایی که ریشه در تاریخ ایران دارند مؤثر بر عملکرد اقتصادی ایران هستند و شناخت ویژگیهای چهارچوب نهادی حاکم بر جامعه گام مهمی برای تحولات نهادیای محسوب میشود که دشوار اما امکانپذیر است. فراهمشدن این مجموعه آگاهیها، بسترها و زیرساختهایی برای اقدامات، اندیشهها و برنامههای کاربردی در جهت توسعهیافتگی را سبب خواهد شد.
قرارگرفتن در مسیر توسعه، مستلزم تحول در نهادهایی است که امکان تغییرات در چهارچوب نهادی را با محدودیت مواجه میکند. برای دستیابی به این مهم، شناخت ویژگیهای نهادی جامعه که در طول تاریخ شکل گرفتهاند و پیامدها و تاثیرات آن بر سیاستها و نحوهٔ اجرای آنها امری اجتنابناپذیر است.
اهمیت نهادها در دستیابی به توسعهٔ پایدار بر کسی پوشیده نیست. اما شناخت هنجارهای رفتاری، سنتها، باورها، آداب و رسوم و قوانین و قواعد رسمی که نتیجهٔ فعالیتهای اقتصادی در بلندمدت را رقم میزنند، مختص هر جامعه هستند و مستلزم مطالعه و بررسی تاریخی آن جامعه است. پژوهشهای بسیاری در زمینهٔ تحلیل نهادها در کشورهای توسعهیافته صورت گرفته و اطلاعات گستردهای در اینباره موجود است، اما کشورهای در حال توسعه با فقدان اطلاعات و کمبود پژوهشهای معتبر در تحلیلهای نهادی که ریشه در تاریخ جامعه دارد، مواجه هستند. کشور ایران نیز مشمول چنین امری است و نیازمند پژوهشها و بررسیهای بیشتر و دقیقتر در این زمینه است. پیششرط قرارگرفتن در مسیر توسعه پایدار دستیابی به اطلاعات و درک نهادی هرچه کاملتر چهارچوب نهادی جامعهٔ ایران است تا اقدامات مؤثر برای تحولات نهادی صورت پذیرد.
در کتاب اقتصاد ایران و نهادها به بررسی تأثیر نهادها (محدودیتها و قوانین رسمی و غیررسمی و نحوهٔ اجرای آنها) بر عملکرد اقتصادی عصر صفوی (۹۰۷ تا ۱۱۴۸ هجری مصادف با ۱۵۰۱ تا ۱۷۲۱ میلادی) پرداخته میشود.
عصری که از حیث زمانی طولانیترین و بلندمدتترین حکومت در ایران پس از ورود اسلام است و نمونهٔ رشد و شکوفایی اقتصادی، فرهنگی و تمدن در تاریخ ایران بوده است، بهگونهای که همتراز با جوامع قدرتمند زمان خود محسوب میشد. اما این توازن قدرت دوام نمییابد، شرایط اقتصادی ایران رو به زوال میرود و با شروع تکوین سرمایهداری در اروپا عدم توازن میان ایران و غرب تشدید میشود و ایران از حرکت به سمت سرمایهداری و رشد صنعت بازمیایستد. حال چرا با وجود ارتباطات مداوم با دنیای غرب در حرکتی که بهصورت همزمان آغاز شد ایران از اروپا جا ماند؟ و به عبارت دیگر چرا زمینههای انقلاب صنعتی که در غرب ایجاد شد، در ایران میسر نشد؟
کتاب اقتصاد ایران و نهادها برای بررسی علل عدم تحولات ساختاری در اقتصاد ایران در عصر صفوی از نحلهٔ نهادگرایی بهره میجوید و درصدد این است تا مسیر خط سیر توسعه نهادی جامعه ایران در عصر صفوی را نمایان سازد. ساختاری که نحوهٔ عملکرد اقتصادی را هدایت میکند، متشکل از قواعد رسمی، هنجارهای رفتاری غیررسمی و ویژگیهای اجرایی آنهاست.
خواندن کتاب اقتصاد ایران و نهادها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای تاریخ و اقتصاد پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اقتصاد ایران و نهادها
«سلسله صفوی در آغاز بر پایه اتحاد رهبران قبیلهای شکل گرفت.
... همکاری هفت قبیله ترک در حمایت از او (اسماعیل) به اثبات رساند که دوره جدیدی آغاز شده است. کلیه قزلباشها (سرخسران یا سرخکلاهان) -نامی که قبایل استاجلو، شاملو، بهارلو، تکلو، ذوالقدر، قاجار و افشار بدان مفتخر شدند- که همگی هم قسم شده بودند که حافظ مذهب تشیع باشند، حاکم خود را هم بهعنوان قدیس و هم به منزله شاه تلقی میکردند.
بعد از سلطنت شاه اسماعیل (۱۵۰۲-۱۵۲۴)، هنگامی که پسرش تهماسب در سن ده سالگی به سلطنت رسید، ستیز بین سران قبایل به منظور دستیابی به مقام و موقعیتی بهتر جهت اعمال نفوذ بر تهماسب درگرفت و این درگیریها تقریبا در طول حکومت وی ادامه داشت. یکی از موارد در سال ۱۵۲۵ جنگ بین دو قبیله روملو و استاجلو بود. در این دوران که قبایل مسلط بر حکومت بودند، رهبران قبیلهای توانستند ثروت زیادی -عمدتا از طریق استثمار مردم- بهدست آورند در حالیکه به اوضاع زندگی مردم و امنیت آنها توجهی نمیکردند. آنها بر اتباع و رعایای خود قدرت نهایی داشتند، از حق ویژه اخذ مالیات و خراج برخوردار بودند و قشون از آنها اطاعت میکرد، تا حکومت پادشاه. همچنین آنها در انتخاب شاه از میان خاندان سلطنتی قدرت زیادی داشتند. شاهان صفوی همواره توسط یک یا چند تن از سران قبایل و قشون آنها همراهی میشدند. آنها مسئول تربیت شاهزادگان و تعلیم آنچه را که باید میآموختند نیز بودند.
در ابتدا جنگاوریهای شاهان برای کشورگشایی بسیار زیاد بود. جنگهای متعدد از قبیل حداقل ۳۰ جنگ مختلف در زمان شاه اسماعیل یا حملات شاه تهماسب به گرجستان با صرف بودجه بسیار زیاد، گواه این امر است. اما این جنگها پس از مدتی فرونشست. در همان اوان شکلگیری پادشاهی صفویه، شکست در جنگ چالدران، ستیز بین قزلباشها و افسردگی شاه اسماعیل را به دنبال داشت. بهگونهای که وی بقیه عمرش را به عیاشی و سوگواری و افسردگی گذراند و در هیچ جنگی نیز شرکت نکرد. شاه تهماسب نیز بعد از صلح آماسیه، به عزلتنشینی روی آورد و با واگذاری مردم به خود به مدت حدود ۲۰ سال و بیرون نرفتن از قزوین بحرانهای داخلی و بیثباتی را موجب شد.
بیثباتی در زمان تهماسب شدت بیشتری پیدا کرده بود. چرا که شاه اسماعیل با وجود درگیری در جنگها از توجه به مردم و اوضاع اقتصادی آنها غافل نبود. نقل شده است که «کار در احداث قلاع و جادهها و مجاری آب و غیره مقام مهمی برای شاه اسماعیل داشت.»
اما تهماسب به مسائل کشور بیتوجه بود و بر اثر سوءمدیریت او، کشور دچار آسیبهای فراوان شد. نپرداختن حقوق سپاهیان به مدت ۱۴ سال از موارد گویای این وضعیت است. البته از آنجا که سپاهیان از راه تعدی به مردم تامین میشدند، شکوه و شکایتی از سوی سربازان رخ نمیداد و فشار این بیتوجهیها به مردم و دهقانان وارد میشد.»
حجم
۹۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۹۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه