دانلود و خرید کتاب صبا صبوره رنگرز
تصویر جلد کتاب صبا

کتاب صبا

نویسنده:صبوره رنگرز
انتشارات:نشر آماره
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب صبا

کتاب صبا نوشتهٔ صبوره رنگرز است. نشر آماره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه یک «متادرام» یا «متاتئاتر» به‌شمار می‌رود.

درباره کتاب صبا

عطاءالله کوپال، نمایشنامهٔ صبا را نوعی «متادرام» دانسته است؛ یعنی نمایشنامه‌ای دربارهٔ نمایشی دیگر که شخصیت‌های نمایشنامهٔ نخستین قرار است آن را به صحنه ببرند. اصطلاح «متاتئاتر» (Metatheatre) از دههٔ ۱۹۶۰ میلادی در دنیای نمایش مطرح شد.

نمایشنامهٔ صبا گروهی از بازیگران را به نمایش کشیده است که می‌خواهند نمایشنامه‌ای را از ایران به لندن ببرند و آن را در آنجا به روی صحنه بیاورند. آنها در طول تدارکات خود برای این سفر با مشکلاتی روبه‌رو  می‌شوند و مخاطب، در عمل، با مشاهدهٔ تمرین‌های نمایش آنها هم به محتوای اثری که قرار است در لندن به روی صحنه برود آشنا می‌شود و هم قهرمانان و ضدقهرمانان نمایشنامه‌ٔ اصلی را در این فرایند بهتر می‌شناسد.

همهٔ کنش‌های نمایشنامه حولِ محور شخصیت «صبا» شکل گرفته است و اوست که در پایان همهٔ گره‌های نمایشنامه را باز می‌کند.

شخصیت‌های این نمایشنامه عبارت‌اند از:

حسام (کارگردان)، ظرافت‌کار (نمایشنامه‌نویس)، سیامک (بازیگر)، سودابه (بازیگر) و مرجانهٔ صبا (بازیگر).

این نمایشنامه در ۴ پرده نوشته شده است.

خواندن کتاب صبا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب صبا

«(منزل ظرافت‌کار، نور صبحگاهی. صبا وارد می‌شود.)

صبا: اشتباهی زنگ هشتم رو زدم. یه خانمی درو باز کرد. فکر می‌کردم درست اومدم. اما اون خانم گفت که اصلاً شما رو نمی‌شناسه. خیلی گنگ حرف می‌زد. حتی یک کلمه از حرفاش هم نفهمیدم.

ظرافت‌کار: تازه از آلمان اومدن. یه ماه بیشتر نیست اسباب‌کشی کردن.

صبا: منزلتون رو عوض کردین؟

ظرافت‌کار: نه! همون خونه قبلیه! توی همون جای قبلی، توی همون خیابون قدیمی. و همون گلدون‌های اطلسی و کاناپه قرمز قدیمی که توی سه کنج گذاشتیمش و همیشه خدا هم...

صبا: بوی قهوه می‌ده.

ظرافت‌کار: انگار پارچه‌اش رو از مغازه قهوه‌فروشی خریدیم.

صبا: درسته! (می‌خندد.) نمی‌دونم چرا فکر می‌کردم منزلتون شماره هشته! باید شماره دقیق رو توی دفترم یادداشت کنم. (دفترچه‌ای را از جیب پیراهنش بیرون می‌آورد. و یادداشت می‌کند.) شمارهٔ ده، منزلِ ظرافت‌کارِ نویسنده.

ظرافت‌کار: نمایشنامه‌نویس بهتره!

صبا: (در دفترش اصلاح می‌کند.) نمایشنامه‌نویس!

ظرافت‌کار: چیزی شده؟ پشت تلفن خیلی عجله داشتی.

صبا: آهان! درسته! (دفترچه را می‌بندد و درون جیبش می‌گذارد.) می‌خواستم باهات حرف بزنم... در مورد...

ظرافت‌کار: فکر می‌کنم بدونم در مورد چی.

صبا: حسام بهت گفت؟

ظرافت‌کار: بله!

صبا: پس همه چیزو می‌دونی.

ظرافت‌کار: همون‌قدری که حسام برام تعریف کرد.

صبا: اینم گفت که دارن منو با بی‌رحمیِ تمام، بیرون می‌ندازن؟ اونم بعد از اینکه اون نمایش به خاطر من معروف شده و حتی به خاطرِ من داره می‌ره لندن...(مکث) اونا دیگه منو لازم ندارن.

ظرافت‌کار: فکر نمی‌کنی همه پل‌ها رو پشت سر خودت خراب کردی؟

صبا: نمی‌دونم. تو چی فکر می‌کنی؟ به نظرت راهی هست؟ می‌شه راضی‌ش کرد؟ تهیه‌کننده‌ها رو چی؟ فکر می‌کنی اونا هنوز پشت منن؟ از دیروز هی می‌خوام بهشون زنگ بزنم، اما می‌ترسم. اگه تلفناشونو جواب ندن، چی؟ اگه اونا هم همدستِ حسام شده باشن، چی؟

ظرافت‌کار: تهیه‌کننده‌ها به برگشت سرمایه‌شون فکر می‌کنن.

صبا: حسام اصلاً متوجه نیست، با کنار گذاشتنِ من، انگار تبر ورداشته و داره ریشه اون نمایشو از ته می‌زنه.

ظرافت‌کار: خوب، این نمایشِ حسامه! حق داره بازیگرای نمایشش رو خودش انتخاب کنه.

صبا: نویسنده این نمایش تویی! تو شخصیت‌ها رو روی صحنه جابه‌جا می‌کنی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۵۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان