کتاب ماجرای دختری که «شاید» شاهزاده خانم بود!
معرفی کتاب ماجرای دختری که «شاید» شاهزاده خانم بود!
کتاب ماجرای دختری که «شاید» شاهزاده خانم بود! نوشتهٔ منوچهر اکبرلو است. نشر آماره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه برای تماشاگران کودک نوشته شده است.
درباره کتاب ماجرای دختری که «شاید» شاهزاده خانم بود!
نمایشنامهٔ ماجرای دختری که «شاید» شاهزاده خانم بود! فضایی فانتزی دارد و به جغرافیای خاصی محدود نیست.
قهرمان این درام دختری به نام سارا است که او را در این نمایشنامه بههمراه مادر، پدر، برادر و دوستانش میبینیم. «منشی»، «خانمِ اخمو» و «دخترِ خانمِ اخمو» هم از شخصیتهای دیگرِ این نمایشنامه هستند.
منوچهر اکبرلو در این نمایشنامه رابطهٔ میان یک خانواده با دیگران را روایت کرده است که در صحنهٔ نخست در خانهٔ سارا، در صحنهٔ دوم در فضای بیرونی، در صحنهٔ سوم باز هم در خانه، در صحنهٔ چهارم در دفتر کاریِ یک سالن ورزشی، در صحنهٔ پنجم در همان مکان پیشین و در صحنهٔ ششم هم در خانه میگذرد.
خواندن کتاب ماجرای دختری که «شاید» شاهزاده خانم بود! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و افرادی که میخواهند نمایشنامهای را برای کودکان کارگردانی کنند، پیشنهاد میکنیم.
درباره منوچهر اکبرلو
منوچهر اکبرلو در سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد. وی نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و پژوهشگر ایرانی است.
اکبرلو مدرک کارشناسی هنرهای نمایشی و کارشناسیارشد پژوهشهای هنری با گرایش تئاتر و سینما دارد و بهعنوان مدرس دانشگاه، روزنامهنگار، منتقد، پژوهشگر، مترجم، نویسنده و ویراستار فعالیت میکند.
نمایشنامههای «ماجرای دختری که «شاید» شاهزاده خانم بود!»، «علاءالدین و غول چراغ جادو»، «افسانه ماردوش»، «راز پروانه ها و هاپچه»، «یک سیب برای دو نفر!»، «استخوان ماهی جادویی»، «پلنگ و آدمیزاد»، «مهمانهای ناخوانده»، «پیک نیک در میدان جنگ»، «سیب خورها، گلابی خورها، آلوخورها و تمشک خورها!»،«تولدت مبارک عمو هانس» و مجموعه «نمایشنامههای کوتاه» برای کودکان از آثار مکتوب اکبرلو هستند؛ او آثار بسیاری را نیز برای نوجوانان یا بزرگسالان کارگردانی کرده و به روی صحنه برده است.
منوچهر اکبرلو نویسندگی و کارگردانی فیلم، برنامههای تلویزیونی و شبکهٔ نمایش خانگی را نیز در کارنامهٔ حرفهای خود دارد.
بخشهایی از کتاب ماجرای دختری که «شاید» شاهزاده خانم بود!
«دفتر کاریِ سالن ورزشی مرکزی شهر. سروصدای رفتوآمد را میشنویم تا معلوم شود حسابی شلوغ است. خانمی پشت میز نشسته. با پرندهها و کاغذها. سارا و مادر وارد میشوند.
مادر: سلام خانم.
منشی: فرمایین. (کاغذی به آنها میدهد.)
سارا: شماره ۸۱۲.
منشی: شما! صداتون آشناست. پشت تلفن. شما ندیمه مخصوص پادشاه هستین؟»
حجم
۶۱۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۹ صفحه
حجم
۶۱۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۹ صفحه