کتاب علاءالدین و غول چراغ جادو
معرفی کتاب علاءالدین و غول چراغ جادو
کتاب علاءالدین و غول چراغ جادو نوشتهٔ منوچهر اکبرلو است. نشر آماره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه، اقتباسی از داستان مشهور علاءالدین و بر اساس یک روایت فرنگی طراحی و نوشته شده است.
درباره کتاب علاءالدین و غول چراغ جادو
نمایشنامهٔ علاءالدین و غول چراغ جادو در ۱۶ صحنه و بهقلم منوچهر اکبرلو نوشته شده است.
این نمایشنامه داستان مشهور علاءالدین را بازخوانی و بازنویسی کرده است؛ علاءالدین یکی از شخصیتهای افسانهای کهن و جهانی است که چراغ جادو و غول آن را مییابد و از آنها در جهت برآوردهکردن آرزوهای خود استفاده میکند.
از این شخصیت مشهور، بارها، برای تولید آثار مختلف ادبی، نمایشی، سینمایی و انیمیشنی برداشت و اقتباس شده است؛ بهعنوان نمونه میتوان به فیلمی به همین نام که در سال ۱۹۹۲ میلادی و بهکارگردانی ران کلمنتس و جان ماسکر، با بازی اسکات وینگر، ساخته شده؛ یعنی به کاراکتری که کمپانی والت دیزنی خلق کرده است، اشاره کرد.
خواندن کتاب علاءالدین و غول چراغ جادو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره منوچهر اکبرلو
منوچهر اکبرلو در سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد. وی نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و پژوهشگر ایرانی است.
اکبرلو مدرک کارشناسی هنرهای نمایشی و کارشناسیارشد پژوهشهای هنری با گرایش تئاتر و سینما دارد و بهعنوان مدرس دانشگاه، روزنامهنگار، منتقد، پژوهشگر، مترجم، نویسنده و ویراستار فعالیت میکند.
نمایشنامههای «علاءالدین و غول چراغ جادو»، «افسانه ماردوش»، «راز پروانه ها و هاپچه»، «یک سیب برای دو نفر!»، «استخوان ماهی جادویی»، «پلنگ و آدمیزاد»، «مهمانهای ناخوانده»، «پیک نیک در میدان جنگ»، «سیب خورها، گلابی خورها، آلوخورها و تمشک خورها!»،«تولدت مبارک عمو هانس» و مجموعه «نمایشنامههای کوتاه» برای کودکان از آثار مکتوب اکبرلو هستند؛ او آثار بسیاری را نیز برای نوجوانان یا بزرگسالان کارگردانی کرده و به روی صحنه برده است.
منوچهر اکبرلو نویسندگی و کارگردانی فیلم، برنامههای تلویزیونی و شبکهٔ نمایش خانگی را نیز در کارنامهٔ حرفهای خود دارد.
بخشهایی از کتاب علاءالدین و غول چراغ جادو
«صحنهٔ ۱۶: مخفیگاه آبانازار
(آبانازار همراه شاهزاده وارد میشود. چراغ را بالای سرش بلند میکند.)
آبانازار: راحت باش، شاهزاده. من باید کنترل جهان رو مال خودم کنم.
فقط کافیه دست بکشم به این چراغو...
(دست میکشد و غول چراغ جادو: ظاهر میشود.)
غول چراغ جادو: سلام علاءالدین... اِ...قیافهات عوض شده. ببینم موها تو کوتاه کردی؟
آبانازار: ساکت باش! تو هم مثل غلام حلقه به گوشم احمقی!
غول چراغ جادو: هی، به من بگو که علاءالدین نیستی.
آبانازار: من از دستور دادن به تو لذت میبرم.
(علاءالدین وارد میشود.)
علاءالدین: فکر نکنم فرصت کنی، آبانازار!
آبانازار: خب، خب، خب. خوش اومدی علاءالدین. چند لحظه دیگه، جلوی پاهای من تعظیم میکنی.
علاءالدین: بذار شاهزاده بره. این مسأله هیچ ربطی به اون نداره.
آبانازار: فکر نکنم بتونم. زمانی که من پادشاه دنیا بهشم خب من به یه ملکه هم نیاز دارم. شاهزاده با من ازدواج میکنه!
علاءالدین: تا وقتی که من زنده ام نمیتونی این کارو بکنی. باید از روی جسد من رد بشی تا بتونی دنیا رو رهبری کنی، آبانازار.
آبانازار: چقدر لطف داری...
آبانازار: برنامهٔ جنگ رو بذار برای یه روز دیگه کم من امروز سرم خیلی شلوغه. من با این چراغ برای دنیا برنامههایی دارم. من حالا ارباب غول چراغ جادو ام.
غول چراغ جادو: تو ارباب منی؟ فکر نکنم. هنوز نه.
علاءالدین: غول چراغ جادو، اگه اون به چراغ دست کشید، اون ارباب تو میشه؟
غول چراغ جادو: به هیچ وجه علاءالدین. تا وقتی که تو آخرین آرزوتو نگفته باشی، هنوز شما ارباب منی! این قانون چراغه.
آبانازار: چی داری میگی؟»
حجم
۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه