کتاب لویی هجدهم اولین پادشاه مشروطه
معرفی کتاب لویی هجدهم اولین پادشاه مشروطه
کتاب لویی هجدهم اولین پادشاه مشروطه نوشتهٔ دوک دو کاستری و ترجمهٔ احسان علوی است و انتشارات قاصدک سپید آن را منتشر کرده است. این کتاب نگاهی جدید به مقطع انقلاب فرانسه و زندگی لویی هجدهم، اولین پادشاه مشروطه داشته است.
درباره کتاب لویی هجدهم اولین پادشاه مشروطه
پس از گذشت قرنها و زمانی که بشریت، بازگشت به عقلگرایی را با نگاه به آثار بازمانده از یونان و رُم قدیم سرلوحهٔ زندگانی خود قرار داد، رنسانس در اروپا شروع شد. تا آن زمان که بالاخره در حدود سیصد سال قبل فصل نوینی در تاریخ آغاز گشت. این بار مردمانی دیگر از سرزمینهایی جدید به این نتیجه رسیدند که هرچند حکومتهای مرکزی مقتدر با چارچوبهای شناختهشدهٔ اشرافی و فئودالی خود در طول قرنهای گذشته توانستهاند زمینهٔ رشد و بالندگی طبقات خاصی از جامعه را فراهم کنند اما چنین حکومتهایی در درون خود کاستیهایی نیز دارند که مانع بالندگی مضاعف همهٔ انسانها به شکلی برابر و آزاد شده است. این اندیشه را پیشروان عصر روشنگری گسترش دادند تا آن زمان که غرّش طوفانی سهمگین اروپا را به لرزه درآورد و اندیشههای نو مرزها را درنوردید. به این ترتیب انقلابیگری و جمهوریخواهی و نبرد میان سنّت و مدرنیته و نفی اشرافیت و حقانیت توارثی و تأکید بر شایستهسالاری بر اساس انتخاب و رای مردمان و همچنین ادارهٔ حکومت بر اساس خِرَدِ جمعی، دنیای قدیم و جدید را دگرگونه ساخت و جهانی نو آفرید.
انقلاب کبیر فرانسه به عنوان یکی از بزرگترین و مهمترین رخدادهای تاریخ جهان، چراغی بود که جهان را روشن ساخت ولی خود، قربانی عدمِ بلوغِ فکریِ کافیِ گروههایی از مردمان و بخشهایی از زمامدارانی شد که هنوز درک درستی از تحولات فکری و تاریخی قرن هجدهم نداشتند. بیشتر آثاری که تاکنون در مورد انقلاب کبیر فرانسه نگارش شده است از دیدگاه انقلابیون و یا کسانی است که همسویی و سمپاتی با آنان داشته اند. ولی دوک دو کاستری از دیدگاه اشرافزادهای سخن میگوید که دو تن از اجدادش در کنار لویی هجدهم برای بازگشت سلطنت ایستادگی کردهاند و یکی نخست وزیر او و دیگری عضو مجلس اعیان کشور پس از بازگشت سلطنت بوده است و از سویی دیگر او از دیدگاه کسی که جدّهٔ بزرگش همسر دومین رئیس جمهور فرانسه در عصر جمهوری سوم بوده این داستان را روایت میکند.
آنچه که در کتاب لویی هجدهم اولین پادشاه مشروطه بیشتر جلب توجه میکند، دگردیسی و تغییر تدریجیِ فکری و عملی لویی هجدهم است. او شاهزادهای اقتدارگرا و دارای اخلاق سیاسی ماکیاولیستی بود و در زمان سلطنت برادرش حتی با اندک تغییراتی که لویی شانزدهم قصد داشت در شیوهٔ حکومت ایجاد کند و پارلمانها را بازگشایی کند مخالفت میکرد. ولی با گذشت زمان آموخت که دوران جدیدی در تاریخ آغاز شده است و از آن پس سعی کرد تا به عنوان پدری مهربان و باگذشت به کشورش و میان مردمانش بازگردد و رسالت تاریخی خانوادهٔ خود را این بار نه با نیت سلطنت بر فرانسه بلکه برای نجات مردم فرانسه از شرایط ناامیدکنندهای که دچار آن شده بودند دانست.
این کتاب نگاهی جدید به این مقطع خاص تاریخ و زندگی لویی هجدهم اولین پادشاه مشروطه داشته است و این تحول بزرگ را در لحظه لحظههایِ زندگیِ شاهزادهای مصمم و زیرک و در عین حال انعطافپذیر به تصویر کشیده است. هر جامعه از مجموعهای از افراد تشکیل یافته است و لویی اِستانیسلا زاوِیه ملقب به کُنت دو پِرُووانس که بعدها با نام لویی هجدهم به سلطنت رسید یکی از همین افراد و البته از تأثیرگذارترین آنها در طول آن زلزلهٔ سیاسی و فکری است که بخشی از جهان امروز ما را شکل داده است.
کنت دو پرووانس فقط یک سال از برادر تاجدارش کوچکتر بود و پس از اعدام لویی شانزدهم سیودو سال دیگر زنده ماند. او در طول هفتاد سال زندگی خود، آغاز و پایان بسیاری از شخصیتهای تأثیرگذار عصر خود را شاهد بود. او فراز و فرودِ یک انقلاب خونین را تجربه کرد و یأس و امید اروپایی را که در نقطهٔ عطف تاریخ خود ایستاده بود به چشم دید.
آیا دوک دو کاستری این کتاب را تنها به منظور بررسی پیش زمینههای وقوع انقلاب فرانسه و شرح داستان آن انقلاب و عواقب آن به نگارش درآورده است؟ و اگر چنین است خواندن این اثر چه تفاوتی با مطالعهٔ دیگر کتابهای بیشماری که در این مورد نوشته شده است دارد؟ آیا خوانندهای که بهخوبی از حوادث روی داده در جریان انقلاب فرانسه آگاهی دارد نیز نیازی به مطالعهٔ این کتاب خواهد داشت؟ در پاسخ به این سؤالات باید گفت که کاستری در لابهلای سطور این نوشته در جستوجویِ یافتنِ پاسخی دیگر به تاریخ است. او و بسیاری از همعصرانش و بخشی از جامعهٔ اندیشمندان فرانسهٔ گذشته و امروز ازدسترفتن نظام حکومتی پادشاهی مشروطه را بزرگترین ضربه به ساختار سیاسی آن کشور میدانند. در این کتاب که دوران سلطنت لویی هجدهم در آن به تصویر کشیده شده است میتوان بارها افسوس و حسرت نویسنده از این رویداد را مشاهده کرد. او و همفکرانش بر این اعتقاد بودهاند که در نبرد ناگزیر میان سنت و مُدِرنیته شاید مردم فرانسهٔ قرن نوزدهم میتوانستند راهحلی بینابینی را برگزینند.
خواندن کتاب لویی هجدهم اولین پادشاه مشروطه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
آن گروه از خوانندگانی که به تحولات سیاسی، فرهنگی و علمی قرن های هجدهم و نوزدهم اروپا آگاهی نداشته باشند میتوانند با خواندن این کتاب به خوبی ردپای تحولات تاریخ معاصر را در خطوط این نوشته بیابند.
درباره دوک دو کاستری
رِنِه دو لاکروا دو کاستری عضوی از خانوادهای قدیمی از اشرافِ منطقهٔ لانگودوک و شهر مونپلیهٔ فرانسه بود. او در سال ۱۹۰۸ متولد شده و در سال ۱۹۸۶ وفات یافت. تحصیلات او در زمینهٔ علوم سیاسی و اقتصاد عمومی بود. او ابتدا عضو ارتش فرانسه و مدتی نیز در دوران جنگ دوم جهانی در لبنان خدمت کرده و بعد به ترتیب روزنامهنگار، شهردار، نویسنده، مورخ و عضو آکادمی فرانسه بوده است. او بر طبق رسوم اشرافی کشورش و جایگاه خانوادگی خود، ملقب به دوک دو کاستری بود. او نویسندهای پرکار بود که بیش از پنجاه کتاب در ژانرهای تاریخی، بیوگرافی و رمان نگاشته است. بیشتر آثار او به حوادث و حواشی انقلاب کبیر فرانسه اختصاص دارد و نگاهی منصفانه به تقابل و تعامل میان خانوادههای اشرافی حاکم بر فرانسه و مردم تشنهٔ آزادی، برابری و برادری دارد. او در زمان حیاتش جوائز ادبی متعددی همچون جایزهٔ بالزاک، جایزهٔ آمباسودور، جایزهٔ هیستوریا و جایزهٔ انجمن نویسندگان فرانسه را برای کتابهایش دریافت کرد. او همچنین چندین نشان ملّی فرانسه را نیز به خاطر فعالیتهای فرهنگیاش دریافت کرده است.
بخشی از کتاب لویی هجدهم اولین پادشاه مشروطه
اولین نگرانی یک سلسله پادشاهی، همواره اطمینان از دوام و ادامهٔ نسل می باشد. نژاد و خاندان کاپِتیِن، همواره این اصل را به نحو عالی رعایت کردند، به طوری که پس از سیصد و پنجاه سال هیچ وقفه ای در ادامهٔ سلسلهٔ پادشاهیشان دیده نشد. فقط میتوان گفت که آنچه در مورد خانوادهٔ والوآ اتّفاق افتاد تنها سرپیچی این خاندان از این اصل کلّی بوده است. شاهان سلسلهٔ کاپتین، نگران ادامهٔ نسل خود بوده اند و به همین دلیل همواره کوشیدند که در حوادث و ناکامی هایی که در اجرای این اصل کلّی ممکن است پیش آید، به نحوی سخاوتمندانه از شاخه های کوچکتر خود، به عنوان وارث، استفاده کنند که بهترین مثال در این مورد، بر تخت نشستن خود سلسلهٔ بوربون و همچنین واگذاری حکومت منطقهٔ بورگاندی، به شاخههای کوچکتر خاندان سلطنتی می باشد.
سلطنت خاندان بوربون از این نظر، دشوارترین مسیر را داشت. شاهان این سلسله از تجربیّات خود آموخته بودند که هم مراقب ادامهٔ نسل خود باشند و هم تلاشهای احتمالی شاخه های کوچکتر خود را برای رسیدن به سلطنت، به موقع خنثی کنند. هانری چهارم از این چالشها به خوبی گذر کرد، ولی فرزندش لویی سیزدهم، تجربهٔ بسیار تلخی از رویارویی با برادرش گاستون دو اورلئان به دست آورد.
لویی چهاردهم، با پاک کردن صورت مسئله و مرگ برادر کوچکترش این مشکل را برطرف کرد و البته خاندان برادرش، بعدها جّد بزرگ تمامی خاندانهای سلطنتی اروپا شدند. پادشاه خورشید (لقب لویی چهاردهم)، بزرگترین مشکل را در مورد مسئله جانشینی و ادامهٔ سلسلهٔ بوربون تجربه کرد به طوری که پس از مرگ مشکوک تقریبا˝ تمامی جانشینان احتمالیش، تنها یک نتیجهٔ پنج ساله برایش باقی ماند که به عنوان لویی پانزدهم پادشاه فرانسه شد.
لویی پانزدهم نیز با وفاداری به اصول خاندان سلطنتی، در سن پانزده سالگی با ماری لکزینسکا ازدواج کرد. از سال ۱۷۲۸ تا سال ۱۷۳۸ این ملکه ده فرزند به دنیا آورد که شامل هشت دختر و دو پسر بودند که از این دوپسر، یکی زنده ماند.
به این ترتیب، ادامهٔ سلطنت باز هم دچار مخاطره شد. ولیعهد، درسال ۱۷۴۵ با یک شاهزاده از خانوادهٔ ساووآ ازدواج کرد. این شاهزاده خانم یک سال پس از ازدواج با ولیعهد و در هنگام زایمان درگذشت و فرزند او هم زنده نماند. ولیعهد جوان، مغموم و تسکین ناپذیر به نظر می رسید و با اینکه هفده سال از عمرش میگذشت هنوز کودک باقی مانده بود و به نظر نمیرسید که بتواند از این وضعیّت عبور کند. هرچقدر که پدرش ظریف، زیبا و باشکوه به نظر می رسید وارث تاج و تخت، به نظر زمخت، خرفت و بی دست و پا میآمد.
حجم
۹۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۸۵ صفحه
حجم
۹۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۸۵ صفحه