کتاب برده رقصان
معرفی کتاب برده رقصان
کتاب برده رقصان نوشته پائولا فاکس است که با ترجمه مصطفی رهبر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در سال ۱۳۴۴ پایهگذاری شد، گسترده ترین شبکه کتابخانههای کودکان و نوجوانان را دارد و از برجستهترین تولیدکنندگان کتاب کودک است. این سازمان علاوه بر کتاب، محصولات فرهنگی دیگری مانند فیلم و سرگرمیهای سازنده و موسیقی نیز برای کودکان تولید میکند.
درباره کتاب برده رقصان
برده رقصان داستان زندگی نوجوانی است که برای نگهداری از گوسفندان و زدن نیلبک برای آنها ربوده میشود. او در طی سفری دریایی با بردهها و دزدان زیادی آشنا میشود و روایت آنها را برای مخاطبان تعریف میکند. او که در خانهای فرسوده با خواهر بیمار و مادرش زندگی میکرده و مادرش با خیاطی هزینه زندگیشان را تامین میکرده حالا درگیر سرنوشتی عجیب و پرهیجان میشود که باید برای زنده ماندن تلاش بیشتری کند.
خواندن کتاب برده رقصان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برده رقصان
مادرم ابزار كارش را در صندوق چوبی لولا داری كه روی آن ماهی بالداری كندهكاری شده بود، نگهداری میكرد. گاهی سوزنی را با انگشتم لمس میکردم و به فكر فرومیرفتم چنين شیء كوچكی كه تقريبا بیوزن بود، چگونه میتوانست خانواده كوچكمان را از رفتن به نوانخانه نجات دهد و غذايی كافی برایمان مهيا كند كه روزگارمان بگذرد؛ چه بسا اتفاق میافتاد كه به نان شب محتاج بوديم. تنها اتاقمان در طبقهی اول خانهای آجری با تير چوبی بود كه عمر خودش را كرده بود. حتی در روزهای آفتابی میتوانستم دستم را روی ديوار فشار دهم به طوری كه رطوبت روی آن، به صورت باريكههای آب، روی كف اتاق روان شود.
گاهی رطوبت، خواهرم بتی را طوری به سرفه وامیداشت كه صدايش مانند سروصدای عوعوی سگی، اتاق را پرمیكرد و آدم را به ياد صداهايی میانداخت كه جانوران هنگام جنگ از خود درمیآورند. بعد مادرم به يادمان میآورد چه قدر خوشبختيم چون كه در «نيواورلئان» زندگی میكنيم و از تغييرات غيرقابل تحمل درجه حرارت هوای شمال رنج نمیبريم.
هنگامی كه روزهای پیدرپی باران میباريد و كپكی سبز روی ديوارها، شمعدانها و حتی چكمههايم از خود به جا می گذاشت، مادرم خدا را شكر میكرد كه ما از بهمنهای ترسناكی كه از زمان كودكیاش در «ماساچوست» به ياد داشت در امان بوديم. مادرم متوجه بود كه چگونه مه، هياهوی خيابانها و كوچهها را آرام میكرد و قايقرانان رودخانه مجبور میشدند از بخشمان يعنی «ويوكاره» دور شوند. من از مه بيزار بودم؛ زيرا من را زندانی میكرد. هنگامی كه روی نيمكتی در سايهی اتاق كوچكمان مینشستيم به خيالم میرسيد كه چيز زرد و دودمانندی به پنجرههايمان برخورد میكند. نوعی عرق بود كه از رودخانهی «می سی سی پی» هنگامی كه به طرف دريا روان بود، پرتاب میشد. ما جز جعبهی خياطی چوبی، يک صندوق كه زمانی به پدر مادرم تعلق داشت و ميز كارش، چيز قابل توجه ديگری نداشتيم. ما لباسهايمان، ديگها و ابزار آشپزیمان، ته شمعها و يک بطری مايع سوزانی را كه هنگام تب كردن بتی مادرم به سينهاش میماليد در قفسه نگه داری میكرديم. علاوه بر اينها، دو لگن بچه و دو چينی سفيد، كه يكی از آنها لب پريده و رنگ و رورفته بود و ديگری گل نارنجی زشتی داشت، از جمله وسايل اتاقمان بودند. زنبيلی از قرقرههای رنگی هم روی تاقچهی پنجرهای كه به كوچهی «پايرت» باز میشد قرار داشت. در روشنايی شمع، زيبايی اين رنگها من را به اين فكر وامیداشت كه نخها از خود عطری، همانند عطر باغ پخش میكنند؛ اما از اين قرقرهها برای لباسهايمان استفاده نمیشد. مادرم از آنها برای پارچههای ابريشمی و ململ لباس بلند خانمهای ثروتمند نيواورلئان استفاده میكرد؛ كه در جشنها و ضيافتهايشان، در عروسیها و گاهی در مراسم عزاداری به تن میكردند.
حجم
۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
نویسنده نتونسته بود خوب تصویر سازی کنه و بعضی جاهای اضافی رو حذف کنه برای همین خسته کننده شده بود. خیلی تلاش کردم تا اخرش برم ولی اخرشم چیز خواستی نبود. درکل حتما اول نمونه رو بخونین.
این کتاب عالی و نفیس است
اولین کتابی بود که دوست داشتم زود تمامش کنم ، خیلی خسته کننده بود به نظرم نویسنده نتوانست در تصویرسازی داستان موفق عمل کنه ،،، خیلی از جاهای داستان از لحاظ تصویرسازی برای مخاطب و همزادپنداری مخاطب با شخص اول