کتاب سه سال
معرفی کتاب سه سال
کتاب سه سال نوشتۀ آنتوان چخوف و ترجمۀ زینب سادات موسوی معلم است. انتشارات آستان مهر این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب، یکی از رمانهای چخوف به شمار میآید.
درباره کتاب سه سال
رمان سه سال یکی از طولانیترین رمانهای کوتاه آنتوان چخوف است. این اثر، در دوران اوج توانایی و خلاقیت چخوف نوشته شده است. عشق، اخلاق، روابط خانوادگی، تنهایی و ناامیدی از درونمایههای این رمان به شمار میروند. کتاب سه سال چهارده فصل دارد.
ماجرا از این قرار است که «الکسی لاپتف»، پسر میانسالِ یک صنعتگر ثروتمند مسکو است. او مدتها است که برای مراقبت از خواهرش «نینا» در شهری دیگر سکونت کرده است. نینا در دوران نقاهتِ پس از یک عمل سرطان است. شوهر نینا او و دو دختر خردسالاش را بهخاطر زنی دیگر رها کرده است.
لاپتف در این گیرودار عاشق «یولیا سرگئیونا» که دختر پزشک محلی است، می شود. این دو با یکدیگر ازدواج میکنند. اما ازدواج آنها یک پیوند مرسوم نیست؛ بلکه ازدواجی است که اندوهی تلخ و ناامیدانه را برای هر دو به همراه خواهد داشت.
خواندن کتاب سه سال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات و بهویژه ادبیات داستانی روسیه پیشنهاد میکنیم.
درباره آنتوان چخوف
آنتون پاولوویچ چِخوف (۱۸۶۰ - ۱۹۰۴)، داستاننویس و نمایشنامهنویس برجستۀ روسیه است.
آنتوان چخوف بعد از پایان تحصیلاتش در رشتۀ پزشکی، بهطور حرفهای به داستاننویسی و نمایشنامهنویسی روی آورد و نخستین مجموعه داستان خود را دو سال پس از دریافت درجۀ دکترای پزشکی به چاپ رساند. او در زمان حیات خود بیش از ۷۰۰ اثر ادبی خلق کرد. چخوف را مهمترین داستان کوتاهنویس میدانند. او در زمینۀ نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود به جا گذاشته است.
در داستانهای چخوف رویدادها معمولاً از خلال وجدان یکی از شخصیتهای داستان، که کمابیش با زندگی خانوادگی «معمول» بیگانه است، تعریف میشوند. وی با پرهیز از شرح و بسط داستان، مفهوم «طرح» در داستاننویسی را نیز تغییر داد. او در داستانهایش میکوشد به نمایشِ زندگی بپردازد.
از نمایشنامههای او، که بارها در ایران به روی صحنه رفته است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«ایوانف»، «خرس»، «عروسی»، «مرغ دریایی»، «سه خواهر»، «باغ آلبالو» و «دایی وانیا».
بخشی از کتاب سه سال
«هوا رو به تاریکی میرفت، تک و توک خانهها با نور کم چراغ روشن میشدند و ماه رنگ پریده از پشت سربازخانۀ انتهای خیابان خود را بالا میکشید. لاپتف بر روی نیمکتی درکنار دروازه نشسته بود و انتظار پایان مراسم دعا درکلیسای سنت پیتروپاول را میکشید. با خود فکر میکرد که یولیا سرگئویونا بعد از مراسم دعا در کلیسا، در راه بازگشت به خانه از دروازه و کنار او عبورخواهد کرد و او میتواند با یولیا حرف بزند و شاید همه عصر را هم با او بگذراند. لاپتف حدود یک ساعت و نیم به انتظار نشسته بود و تمام این مدت تصویر خانه و خدمتکارش پیتر، میز تحریر و دوستانش در مسکو از ذهنش عبور کرده بودند.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه