کتاب دلباخته
معرفی کتاب دلباخته
کتاب دلباخته نوشتۀ محمد تهرانی است و انتشارات همخونه آن را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب دلباخته
محمد تهرانی در داستان دلباخته، تمایلات شرورانۀ مردی به نام جمشید را روایت میکند. جمشید، چشم به مال دختری کارخانهدار دارد. میل به تصاحب اموال و دارایی این دختر آنچنان در جمشید پررنگ میشود که حتی فکر کُشتن دختر هم از ذهناش رد میشود. سرانجام این میلِ شرورانه آشکار و دستِ جمشید رو میشود.
خواندن کتاب دلباخته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دلباخته
«هوا دل انگیز و روح پرور بود، عطر و روح زندگی در فضا پراکنده بود، آسمان آبی بود و خورشید مانند تکه الماسی در پهنه آسمان میدرخشید. توی باغچههایی که در حیاط به چشم میخورد شاخههای درختان هلو و زردآلو غرق در شکوفه شده و منظرهای بدیع و زیبایی به نمایش گذاشته بودند. جمشید که مردی میانسال، قد بلند و لاغر اندام و عبوس بود و موهای سرش به نقرهای میزد، از قاب پنجره به استخر مینگریست که وسط حیاط قرار داشت و فکری شیزانی را در سر میپرواند:
- اگر این دختر را جوری سر به نیست کنم که نفهمد، به راحتی میتوانم کارخانهاش را تصاحب کنم و به تمام خواستهها و آرزوهایم برسم.
از این فکر مخوف برقی در چشمایش درخشید. سیگاری روشن کرد و در حالی که آرام آرام به آن پک میزد و دودش را حلقه حلقه از دهانش بیرون میداد، سعی کرد فکر سیاه و پلید را از ذهن خود بیرون کند اما آن فکر مسموم مثل خوره به جانش افتاده بود و راحتش نمیگذاشت.»
حجم
۷۹۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۷۹۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه