کتاب از صفر تا مردمان دیگر
معرفی کتاب از صفر تا مردمان دیگر
کتاب از صفر تا مردمان دیگر نوشته حمیدرضا حیدرینژاد است. این کتاب را انتشارات متخصصان منتشر کرده است. این کتاب جلد دوم کتاب تماس با فرازمینیها راز بزرگ است.
درباره کتاب از صفر تا مردمان دیگر
در قسمت قبل خواندیم که راوی داستان میتواند با موجوداتی از سیاره آلفا ارتباط برقرار کند و جدا از دیگر انسانها به اطلاعات ارزشمندی دسترسی پیدا میکند. در این جلد راوی در خانهاش نشسته است که جی سی را میبیند. او میآید و میگوید دستیارش ماریا که در جلد قبل همیشه همراهش بود دیگر نیست و بهجای او خانم کاریا قرار است با او همراهی کند. جی سی به او میگوید مدیر اعظم از او خواسته که هرچه سریعتر در یک موقعیت مناسب به دیدارش برود چون موضوع مهمی پیشآمده و احتمالا باید برای یک ماموریت به سیاره الفا برود. قرار است اتفاقات دیگری پیش بیاید.
خواندن کتاب از صفر تا مردمان دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به علم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب از صفر تا مردمان دیگر
با چند بار خواندن این دعوتنامه لحظاتی سکوت همهجا را فراگرفت بعد مدیر اعظم اینطور شروع کرد.
ما باید همه جوانب این مذاکرات پیشنهادی را که نمیدانیم چه هدفی پشت آن قرار گرفته مورد ارزیابی قرار دهیم. شاید آنها میخواهند چند بند به عهدنامه اضافه نمایند و یا از آن حذف کنند، شاید به یک تکنیک جدید دست پیداکردهاند و بخواهند توسط آن ما را تهدید نمایند. شاید بخواهند آن عهدنامه را لغو و یک قرارداد جدید ارائه دهند؛ اما از موضوعی که مطمئناً هستم این است که مطالبی هست که ربط به ویما حمید دارد.
به هر حال چند روز دیگر با مدیران سیاره gp یک قرار ملاقات برقرار است که در اینجا برگزار میشود. ممکن است آنها یک حدسیات جدیدی داشته باشند و در نهایت تصمیم بگیریم که آیا به این دعوتنامه جواب مثبت بدهیم یا قبول نکنیم؛ بنابراین ویما بهاتفاق جی سی و مووینا به سالن انتقال بروند تا دیر نشده ویما به زمین بازگردد. سپس رو به من کرد و گفت سه روز دیگر به ساعت زمین شش بعدازظهر جی سی و کاریا منتظر تو هستند تا اینجا آمده و در بعد ششم به ما ملحق شوی. همان طور که در حال رفتن بودیم مدیر اعظم رو به من کرد و گفت ویما تو باید تمام این وقایع را یادداشت نمایی چون ممکن هست که به موضوعات مهمی برخورد کنیم که لازم شود مردمان سیاره زمین از آنها آگاه شوند.
من در جواب مدیر گفتم اطاعت میشود در حد توان همه را یادداشت خواهم کرد.
در این حال ما از جای خود برخاستیم و به مدیر و مشاورین بدرود گفته توسط ماهی هوایی به سالن انتقال رفتیم. مووینا گفت مواظب خودت باش تا سه روز دیگر، سپس در دستگاه انتقال از کالبد آلفا جداشده همراه با جی سی به زمین بازگشتیم کاریا را دیدم که همین طور به کالبدم زل زده و مواظب هست تا ما را دید گفت ویما هیچ مشکلی ندارد. به هر حال با تکان دادن دست وارد کالبد خودم شده و لحظاتی بعد به خودم آمدم و خیلی سریع شروع به نوشتن وقایع گذشته نمودم.
من شدیداً کنجکاو بودم که ببینم چه وقایعی در پیش هست و به همین خاطر لحظهشماری میکردم که هرچه زودتر این سه روز طی شود. به هر حال هر چه بود گذشت.
ساعت شش بعدازظهر وارد تمرکز شدم و پس از دقایقی به بعد ششم وارد و جی سی و کاریا را نزدیک به خودم دیدم. کاریا دوباره مدام مرا نگاه میکرد و میخندید جی سی گفت وقت کم هست باید هرچه زودتر به آلفا برویم و رو کرد به کاریا و گفت چشم از کالبد ویما برندار تا ما برگردیم هرگونه تغییری در وضعیت او را سریع به من خبر بده. سپس دست مرا گرفت و دیدم که توی دفتر موویما هستیم او هم در بعد ششم منتظر ما بود و بهطرف ما آمد و گفت مدیر اعظم منتظر ما هستند.
حجم
۱۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
نظرات کاربران
بعد از مطالعه جلد اول با اشتیاق جلد دوم را هم مطالعه کردم و به نظرم صحبت های مهمی در جلد دوم بیان شده که نیازه همه افراد بدانند.