کتاب روح گریان من
معرفی کتاب روح گریان من
کتاب روح گریان من؛ داستان واقعی از یک جاسوس زن کرهای نوشتهٔ کیم هیون هی و ترجمهٔ فهیمه سادات جرنوش است و انتشارات الینا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب روح گریان من
وقتی که پرواز ٨٥٨ خطوط هوایی کره در ١٩٨٧ منفجر شد، ١١٥ مسافر کشته شدند،مقامات اجرای قـانون بـینالمللـی بلافاصـله شروع کردند به جست و جوی تروریـستهـای سرسـخت کـره شمالی که میتوانستند چنین جنایتی را مرتکب شـدند. چیـزی کـه آنها پیدا کردند کیم هیون هی، یک زن جوان ایدهآلیست که توسـط کشورش به یک ماشین کشتار فرمانبردار تبدیل شده بود. روح گریان من داستان تلخ و تکاندهنده و کاملا جذاب اوست.
او در کشوری بزرگ شده بود که برای ازدستدادن کره جنوبی دچار عقده شده بود، دنیای جرج اورولی که در آن درست و نادرسـت، خـوب و بد، بردگی و آزادی معنایی نداشت جز آنچه حزب کمونیست کـره شمالی گفته بود، آنها انجام داده بودند. در شانزدهسالگی، او بـه دلیـل هوش و زیبـایی از طـرف حـزب جـدا شـد و آموزشهای ویـژهای در زبانهای خارجی آموخت. وی در نوزدهسالگی به این افتخار رسید کـه به عنوان نخبه ارتش کره شمالی برای مدرسه جاسوسـی مخفـی انتخاب شود. درآنجا، او آموزش دید از هرچیز از دست و پا گرفتـه تـا نارنجک و تفنگهای تهاجمی برای کشتن استفاده کند، تحمـل سـالها فشار جسمی و روانی طاقتفرسا از او ابزاری کاملا مطیع برای اربابـان جاسوسی حزب ساخت. درسال ١٩٨٧، در سـن٢٥سـالگی، او را به مأموریتی فرستادند که به او گفته شده، کشور تقسیمشـدهٔ خـود را برای همیشه متحد میکند. کیم و مأمور کنتـرل او، مـردی کـه او، پـدر معنوی خود میدانست، تنهـا چنـد سـاعت پـس از انفجـار دسـتگیر شدند، آنها به کپسول خودکشی (سـیانور) مجهـز بودنـد ولـی موفـق نشدند. برای اولین بار در زندگی، کیم خارج از کنترل اربابان خود بـود. کتابی که در دست دارید روایت زندگی کیم است که بعد از بخشوده شدنش توسط کره جنوبی آن را نوشت و سعی کرد به وسیلهٔ آن نشان دهد حکومتهای دیکتاتور با شهروندان خود چه کار میکند.
خواندن کتاب روح گریان من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که شیفتهٔ کتابهای سرگذشتی و خودزندگینامهای هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب روح گریان من
وقتی به میلیونها بچه که در کره شمالی در سال به دنیا میآیند و همچنـین بـه بچههایی که در چهل سال گذشته در آنجا به دنیا آمدند، از زمان آزادی از ژاپن، فکـر میکنم، احساس بیعدالتی میکنم. هر کودک دقیقا همان مواردی را که من آموختـه بودم میآموزد و خواهد آموخـت و دروغهـای مـشابه را بـاور خواهـد کـرد. زنـدگی انسانها چه وحشتناک تلف میشود. همچنین تـا حـدودی توضـیح مـیدهـد بـرای کاری که انجام دادم چطور انگیزه داشتم.
من در ٢٧ ژانویه ١٩٦٢ متولد شدم، چون اولین فرزند مادرم بودم، همه، بهویـژه پدر بزرگ و مادربزرگم به پسربودن من امید داشتند، طبیعتا وقتی که به دنیا آمدم آنهـا ناامید شدند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه