کتاب همسرانه
معرفی کتاب همسرانه
کتاب همسرانه نوشتهٔ دینا نظرزاده است و نشر نظری آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب همسرانه
کتاب حاضر شامل دلنوشتههایی است در باب تمام لحظاتی که سکوت بر گفتار سپر میشود. لحظات غم، تنهایی، سوءبرداشتها و چه بسیار دوست داشتنها و عشقهایی که با سکوت ساتور میشود. کلامی که در خفا، گاه با بغضی خودنمایی کرده، گاه در آینهها میشکند، گاهی ناگفته در دل میماند و گاهی فریاد شده و به صورتی دیگر نامهربانیها را ترسیم مینماید.
آشیانهای بسیاری تنها از روی بیان نادرست، کلام گنگ و بیرحمی و غرور بر تردیدها بنا شده، گاهی سالها با خیالی باقی میماند و گاه با تلنگری فرو میپاشد. در جایی که میتوان بیان کرد سکوت جایگزین میشود و در جایی که زبان، تلخی را دو چندان خواهد کرد، میتوان بیصدایی را ترجیح داد.
دینا نظرزاده مجموعهای را از زبان حال لحظاتی فراهم کرده که شاید افراد، این زبان حال را در تنهایی خود و از درون خود بسیار شنیده اما از دهان همراه زندگی خود و با صدای بلند نشنیدهاند. غم نهفته در واژهها گاه با یک جملهٔ ساده از بین میرود، اگر دوست میدارید و دوست داشته میشوید تنها بیانش کنید.
این کتاب دلگویهها، شکوهها و عاشقانههایی خطاب به همسرتان است.
خواندن کتاب همسرانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که ازدواج کردهاند یا قصد ازدواج دارند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همسرانه
یک حبه سکوت
یک حبه سکوت در قهوهی تنهاییام میاندازم و با موزیک لایتی آبش میکنم ... میچشم!
چه تلخ... اما دلپذیر
امسال بهار
بهار امسال و یادت نکردم...
دیگه وقت بازشدن شکوفههای سرِ دیوار، منتظرت نموندم ...
دیگه به عشق تو از باغچه گل نچیدم
انگار بزرگ شدم ... دیگه دلم تنگِ تو نیست
انگار حالم خوبه که امسال بهار و دوست دارم
پُرِ تنهایی
پر بغضم امشب
پر غم
پر دلتنگی ...
پر اشکهای نریخته، پر حرفهای نگفته
پرم امشب
پر از سکوت
پر از تنهایی ...
پر حسرت
پر احساسات ترک خورده ...
چه سنگینم، چه غمگینم ...
چقدر خسته از این
دم و بازدم ...
مکعب
در مقابل همهی آن دروغهای رنگارنگ، فقط یک حقیقت سیاه و سفید وجود داشت
هیچ وقت عاشقت نبودم
خیال عاشقی
دیشب خواب تو را میدیدم
جوان بودیم، جوانتر از جوانی
هنوز دلهایمان نفرت را نمیشناخت
هنوز در پی نگاههای زیرچشمی، لبخندهای پنهانی، سرخی گونهها و ایماهای کودکانه بودیم
من، آن دخترک شاد و سرشار از شرم
تو، آن عاشق پنهان در پسِ پرده،
در آن تپیدن دلها، غیر از من و تو هیچکس نبود
سراپا عشق بودیم من و تو...
چه خیالی که عاشق بودیم من و تو ...
چه خیالی ...
به خیالم عشق همان گل سری بود که در گیسوانم گره میخورد،
ساده بود، اما من ...
اما من این گره را گریه کردم
من بودم، تو بودی، گره بود و گریه
و خیال عاشقی
خیالات عاشقی
من بودم، تو نبودی، گره نبود و
خیالات عاشقی ...
دوستم بدار
نگو دوست میداری مرا
در این خانه سقفی جز آسمان نیست ... !!
شاپرک تنها
دعا کنید ...
برای شاپرک تنهایی که دلخوش به نور شمعیست و
به انتظار شکوفهای زنده است ...
شادمانه
تنها یکبار آغوش بگشا
شادمانه قلبم آرام گیرد ...
غم
دهانم بوی گس بیخیالی و بیتفاوتی میداد
از وقتی که شاتوت بیمهری تو را دندان زدم ...
دلتنگ
دلتنگم ...
دلتنگ لحظهای که در زمان گم شده
دلتنگ سلامهایی که پشت لبهای بسته کویر میشوند
دلتنگ صدای خفته در سکوتی که هرگز نمیشکند ...
نمیشکند
حجم
۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه