دانلود و خرید کتاب دیالوگ ۲ ابوالفضل حاجی‌علی‌خانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب دیالوگ ۲

کتاب الکترونیکی «دیالوگ ۲» نوشتهٔ ابوالفضل حاجی‌علی‌خانی در انتشارات آزادمهر به چاپ رسیده است. این کتاب جلد دوم از مجموعهٔ دیالوگ است. جلد۲ مجموعهٔ دیالوگ حاوی نمایش‌نامه‌های «بزرگراه» و «خوب، بد، زشت» است.

درباره مجموعهٔ دیالوگ

در هر جلد این مجموعه تعدادی نمایش‌نامه، فیلم‌نامه یا داستان به چاپ رسیده است. ابوالفضل حاجی‌علی‌خانی در مجموعه دیالوگ سعی کرده که انواع نمایش‌نامه‌ها و داستان‌ها را در ژانرهای مختلف روایت کند تا علاقه‌مندان به عرصه نمایش و سینما و نویسندگی بتوانند از آن‌ها استفاده کنند.

کتاب دیالوگ ۲ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به هنر نمایش پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب دیالوگ ۲

قباد: دخترمان گلچین، دخت افراسیاب که برهنه ندیده تنش آفتاب...

گلتاج: /مهرآگین/... یکدانه دخترمان...

قباد: اما آقا عطا...

گلتاج: /شادمان/... دامادمان...

قباد: اصلاً گویی کانهو پیغمبرزاده...

گلتاج: خب مبارکه... /لباسی را برای چلاندن به قباد میدهد/...

قباد: آری مبارکه... اما گلتاج جان، حکایت، حکایته پنبه و آتیشه... حکایته دهان مردم و در دروازه س... سر آخر هم مائیم که چوب دو سر طلائیم... چون صاحب دختریم... پس تمام حواست را چشم و گوش کن...

/قباد لباسی که در حال چلاندنش بود را رها کرده و به سمت میخ و طناب و چارپایه و دیوار بازمیگردد/...

گلتاج: حواسم هست...

/گلتاج کمی با حرص، لباسی که قباد رها کرده را میچلاند/...

قباد: آی، آی، آی!!!... چه میکنی گلتاج جان؟؟؟... اون رخت مرا آرامتر بچلان...

گلتاج: چه خبره قباد خان... ندید بدید...

قباد: این لباس خلعتی آقا حسام الدین خانَ... که میراث من بمانَ... و باید دو ده سال دیگه تن و بدن مرا بپوشانَ...

گلتاج: /برمیخیزد و برای پهن کردن لباسها به سمت طنابی در گوشه حیاط میرود/...

کریم: /از کوچه میآید/... سلام علیکم...

گلتاج: سلام علیکم...

/گلتاج تشت لباسها را پایین طناب لباس میگذارد و به قباد اشاره میکند که آنها را پهن نماید و خود به اتاقشان میرود - قباد چارپایه را کناری گذارده و به پهن کردن لباسها بر روی طناب لباس مشغول میگردد - کریم جاروی دسته بلند رفتگریش را به دیوار تکیه داده و لباسهای بادگیر نارنجی رنگش را از تن درآورده و بوتهای مشکی ساق بلندش را از پای کنده و کنار جارویش نهاده، سپس دمِ شیر، پایِ حوض مینشیند/...

کریم: صبحت بخیر آقا قباد...

قباد: سلام از ما... روزتان به شادمانی و شبتان به شادکامی... خسته مانده نباشی آقا کریم در زندگانی...

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۹ صفحه

حجم

۶۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۹ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان