کتاب تاریخچه زنبورها
معرفی کتاب تاریخچه زنبورها
کتاب الکترونیکی «تاریخچه زنبورها» نوشتهٔ مایا لونده با ترجمهٔ پگاه منفرد و مهدی سجودی مقدم در انتشارات مهراندیش به چاپ رسیده است. «تاریخچهٔ زنبورها» که اولین کتاب از چهارگانهٔ مایا لونده در حوزهٔ ادبیات اقلیمی است، ضمن موفقیت چشمگیر در نروژ، در سال ۲۰۱۵، جایزهٔ معتبرِ کتابفروشانِ نروژ را دریافت کرد، در بیش از ۳۲ کشور جهان ترجمه و منتشر گردید و درسال ۲۰۱۷ به عنوان پرفروشترین کتاب آلمان در تمام ژانرها معرفی شد.
ماجرای این رمان دربارهٔ سه نسل از زنبوردارانی است که دغدغههای مشترکی دارند و نویسنده در خلال داستان، این دغدغه ها و روابط زنبورداران با فرزندانشان را روایت میکند که بهنوعی مثل زندگی زنبورها پیچیده و وابسته به کل و به یکدیگر است. درواقع “تاریخچه زنبورها” با شرح زندگی این سه نسل قصد دارد به فاجعهٔ از بین رفتن زنبورها در آینده بپردازد و سرگذشت انسان هایی را بیان کند که همواره بقای خود را در رشد و کامیابی فرزندان شان جستوجو میکنند و موفقیت یا عدم موفقیت آن ها را مایهٔ امید و ناامیدی خود میدانند.
درباره کتاب تاریخچه زنبورها
یکی از این شخصیتهای این رمان، زیستشناس و بازرگان بزرگی از انگلیس است که قصد دارد با پرورش نوع جدیدی از زنبور عسل، خود و فرزندانش را به شهرتی جهانی برساند؛ ماجرای او در سال ۱۸۵۲ و در گذشتهای دور رخ میدهد. دیگری زنبورداری آمریکایی است که در سال ۲۰۰۷، در حال مبارزه با جنگ علیه کشاورزی مدرن است و امیدوار است پسرش که او هم بهنوعی درگیر این جنگ است را نجات دهد. “مایا لونده” در سومین سرگذشت، مخاطب را به آینده میبرد و ماجرای یک فرد چینی را در سال ۲۰۹۸ روایت میکند. داستان روزهایی که همهٔ زنبورهای عسل به خاطر حماقتهای بشر از بین رفتهاند و حالا نویسنده با روایت این روزها نشان میدهد که بقای انسان تا چه اندازه به وجود این موجودات وابسته است.
درباره مایا لونده
مایا لونده متولد سال ۱۹۷۵، نویسنده و فیلمنامهنویس نروژی است. وی از دانشگاه اسلو فارغ التحصیل شد.او کار خود را در سال ۲۰۱۲ با رمان کودکان "آن سوی مرز" ، یک داستان مهیج که در سال ۱۹۴۲ اتفاق افتاده و در آن قهرمانان داستان سارا و دانیل یهودی ، سعی در فرار از آزار و اذیت نازی های که نروژ را اشغال کرده بودند داشتند ، شروع کرد. کتاب دوم لونده با نامِ "آب" نیز در سال ۲۰۱۷ نامزد جایزهٔ کتابفروشان نروژ شده است. او نُه کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته است و همینطور فیلمنامههایی برای تلویزیون نروژ.
او درحالحاضر بهعنوان یکی از موفقترین نویسندههای نروژی در جهان شناخته میشود و با همسر و سه فرزندش در اسلو زندگی میکند.
کتاب تاریخچه زنبورها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهایی با مضامین توجه به طبیعت پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب تاریخچه زنبورها
همهجا ساکت بود. وقتی کار میکردیم، اجازه نداشتیم صحبت کنیم. تنها صدایی که شنیده میشد، صدای حرکات دقیق ما در میان درختها بود، صدای آرام صاف کردن گلو، چند خمیازه و صدای کشیده شدن یونیفرمهایمان به تنهٔ درختها. گاهی صدایی شنیده میشد که همهٔ ما یاد گرفته بودیم که آن را دوست نداشته باشیم صدای غژغژ یک شاخه، و در بدترین حالت، صدای شکستن آن. معنی یک شاخهٔ شکسته' میوهٔ کمتر و بازهم کم شدن دستمزد ما بود.
در غیر این صورت فقط صدای باد شنیده میشد که از میان درختها عبور میکرد، با غنچهها تماس پیدا میکرد و آرام از روی علفهای روی زمین رد میشد.
بهندرت صدای وزوز حشرهای در هوا شنیده میشد. از آخرین باری که یک پرنده را دیده بودم، روزها میگذشت. تعداد آنها هم کم شده بود. آنها حشرات کمی را که وجود داشت، شکار میکردند و مانند بقیهٔ دنیا از گرسنگی رنج میکشیدند.
اما بعد صدایی آزاردهنده این سکوت را میشکست. صدای سوت ساختمان مدیریت که علامت دومین و آخرین استراحت روز بود. من بلافاصله متوجه میشدم که چقدر دهانم خشک شده است.
با دقت زیادی پایین میآمدم. من و همکارهایم از درختها به زمین میخزیدیم. زنهای دیگر صحبتشان را شروع کرده بودند، انگار بهمحض آنکه اجازه پیدا میکردند، کلید وراجی پر سروصدایشان روشن میشد.
حواسم به آن بود که موقع پایین آمدن شاخهای را نشکنم و چیزی نمیگفتم. موفق میشدم، کاملاً تصادفی. من بینهایت بیدستوپا بودم و آنقدر این بیرون کار کرده بودم که بدانم هرگز در این کار به معنای واقعی ماهر نخواهم شد.
روی زمین، کنار درخت، یک بطری آبِ فلزی و دربوداغان بود. آن را برداشتم و بهسرعت نوشیدم. آب' ولرم بود و مزهٔ آلومینیوم میداد. طعمش باعث میشد که کمتر از نیازم بنوشم.
دو پسر جوان از کمیسیون تجارت که لباس سفید پوشیده بودند، با عجله قوطیهای چندبار مصرف حلبی را که حاوی دومین وعدهٔ غذایی روز بود، بین ما توزیع کردند. من تنها روی زمین نشستم، پشتم را به تنهٔ درخت تکیه دادم و قوطی خودم را باز کردم. امروز مخلوط برنج و ذرت بود. با سرعت غذایم را خوردم. مثل همیشه کمی شور بود و فلفل تند و سویای مصنوعی داشت. از آخرین باری که گوشت خورده بودم، زمان زیادی میگذشت. برای تغذیهٔ حیوانات' زمین زراعی زیادی لازم بود. و بخش زیادی از تغذیهٔ سنتی حیوانات مستلزم گردهافشانی بود. حیوانات ارزش کار یدی طاقتفرسای ما را نداشتند.
حجم
۳۵۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۳۵۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه