دانلود و خرید کتاب حیوان تعریف می کند یاسمین سلطانی
تصویر جلد کتاب حیوان تعریف می کند

کتاب حیوان تعریف می کند

معرفی کتاب حیوان تعریف می کند

کتاب حیوان تعریف می کند نوشته یاسمین سلطانی و محسن پایمزد است. این کتاب را انتشارات سه سه تار منتشر کرده است.

درباره کتاب حیوان تعریف می کند

اگر می‌توانستیم بفهمیم حیوان‌ها چطور در مورد جهان فکر می‌کنند دنیا شکل دیگری داشت. در طول تاریخ شاعران و فیلسوفان همیشه نسبت به نگاه حیوانات به انسان کنجکاو بوده‌اند. در داستان سلیمان نبی می‌فهمیم درک مورچه از وی چیزی خیلی دور از چیزی که خود پیامبر فکر می‌کرده است.

این کتاب دو داستان از دو راوی دارد، یکی مگس و دیگری و سگ. در هر داستان با این راوی‌ها همراه می‌شویم و دنیا را از نگاه آن‌ها می‌بینیم. 

خواندن کتاب حیوان تعریف می کند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب حیوان تعریف می کند

با کیسه پیازها رفتم داخل خانه و زندانی شدم. هر روز از این اتاق پرواز می‌کنم می‌روم در آن اتاق و از روی این صندلی می‌نشینم روی آن میز. برنامه پیرمرد را از بَر شدم. صبح به صبح بیدار می‌شود. با آه و ناله خودش را پهلو به پهلو می‌کند و از تخت بلند می‌شود. به دستشویی می‌رود، چای دم می‌کند و یک قاشق بزرگ عسل در آن هم می‌زند. صبح‌ها عید من است چون دست پیرمرد حسابی می‌لرزد و تا قاشق از ظرف عسل برود در لیوان چای کلّی از آن می‌ریزد این‌طرف و آن‌طرف که همان‌ها می‌شود غذای من. یک لقمه هم نان و پنیر و خرما یا نان و حلواشکری می‌خورد. بعد می‌رود سراغ داروهایش. همه را داخل یک سینی چیده است. روی همه آنها برچسب زده و با خط اجق‌وجق اسمشان را نوشته است. یک صفحه تمیز و مرتب و خط‌کشی شده هم دارد که اسم هر دارو و زمان خوردنش را در طول روز در آن نوشته است. هرکدام را می‌خورد جلوی اسمش در کاغذ یک ضربدر می‌زند. داروهایش را که خورد، کمی وقت تلف می‌کند و بعد می‌رود سراغ فریزر و ظرف ناهارش را درمی‌آورد. این حتماً کار دخترش است. هر روز یک‌جور غذا در می‌آورد و بیرون می‌گذارد که تا ظهر یخش آب شود. از دو پله‌ای که خانه‌اش را دو بخش می‌کند بالا می‌رود.

بالای پله‌ها اتاق‌خواب، حمام، دستشویی و یک هال کوچک است که تلویزیونش را آنجا گذاشته. ازآنجا دو پله می‌خورد و پایین می‌آید. در ورودی، آشپزخانه و یک سالن پذیرایی بزرگ که همیشه پرده‌هایش بسته است و روی تمام مبل و میز و صندلی‌ها ملحفه سفید انداخته‌اند هم در پایین قرار دارد.

من در این مدت حتی یک‌بار ندیده‌ام چراغ‌های سالن روشن بشود. پیرمرد تلویزیون را روشن می‌کند و کانال‌ها را عوض می‌کند. دخترش هر روز به او زنگ می‌زند. هرروز می‌پرسد حالش خوب است؟ قرص‌هایش را خورده؟ غذایش را از فریزر در آورده؟ چیزی لازم دارد؟ و پیرمرد هر روز مثل بچه‌ای خوب که به مادرش جواب می‌دهد، به همه سؤال‌های دخترش جواب می‌دهد. بعد از تلفن دخترش، تلویزیون را خاموش می‌کند و می‌رود به اتاقش. یک رادیوی کوچک دارد که کنارش توی تخت می‌گذارد. آن را روشن می‌کند و تا ظهر در تختش دراز می‌کشد. ظهر دوباره با سختی از تخت بلند می‌شود. دستش را به مبل و دیوار می‌گیرد و راه می‌افتد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

حجم

۱۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

قیمت:
۵,۱۰۰
تومان