کتاب در نبرد با خویش
معرفی کتاب در نبرد با خویش
کتاب در نبرد با خویش نوشته مریم زادموسی پیرسرائی است. این کتاب داستانی جذاب است که از خود دجودی انسان سخن میگوید.
درباره کتاب در نبرد با خویش
مطمئنا همه ما تا کنون با چالشها و مسائل به ظاهر وحشتناک زیادی دست و پنجه نرم کردهایم. در این بین بارها و بارها برای دریافت محبت وتوجه بقیه کمر خود را بیش تر از حد معمول خم کردیم، به کم تر از لیاقت خودمان راضی شدیم و برای نگه داشتن خیلی از آدمهای زندگی مان حقیقت خودمان را به بهایی اندک فروختیم. و به جایش چیزهایی دریافت کردیم که ما را لحظه به لحظه بیشتر از خودمان دریغ میکردند.
سیما داستان نویس است و پیش مشاور میرود تا بتواند درمورد خوابها و احساساتش با او صحبت کند. سیما درگیر احساسات متفاوتی است او نمیتواند از فکر کنترل شدن بیرون بیاید، مدام حس میکند چیزی در جهان کنترلش میکند و موجوداتی ماورایی در کالبد انسان دورش را گرفتهاند و میخواهندآزارش دهند. اما خانم علینیا رفتار عجیبی دارد و همزمان اترس نامزد سیما که به حرفهای همسرش از ته دل ایمان دارد نسبت به این زن مشاور واکنشهای عجیبی نشان میدهد. همهچیز ابهامی ترسناک دارد و مرحله به مرحله حقایق روشن میشود.
خواندن کتاب در نبرد با خویش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در نبرد با خویش
او خیلی خوو میدانست که صحبت کردن درباره خوابهایش برای او نوعی منبع الهام بود. هر بار که او کار را شروع میکرد چشمانش شروع به برق زدن میکردند. گویا که میخواستند از جایشان در بیایند و یا اینکه منفجر شوند. چشمهای سیما، دلفریب و جذاب بودند. جایی که تو میتوانستی ساعتها در آنجا بنشینی و با یک فنجان قهوه به رویاهای خیال انگیز او با دل و جان گوش فرادهی.
«جایی که ما توش زندگی میکردیم یه زندان خیلی بزرگ بود با کلی نگهبان که دائم ما رو کنترل میکردند. زندان اونقدری برای مردم بزرگ بود که اونا باور کنند دنیا توی همون یک نقطه خلاصه میشه»
خانم علینیا با چشمانی که به من خیره مانده بودند از من میخواستند تا بیشتر برایش بگویم. هر از گاهی دفترچهی سیمیاش را ورق میزند و یک یا دو کلمهی برجسته از حرفهایم را اول هر صفحه یادداشت میکند
«توی اون زندان حضور نیروهای شر رو حس میکردم. میدونید؟! اون نگاههای پر از نفرت، حسرت و ترس، امکان نداشت که برای یک انسان باشه! چیزی فراتر از قدرت تصور همهی ما وجود داشت. شاید باید اینطوری منظورم رو بهتون برسونم... یک عروسک گردان بزرگ، که مسیر داستان رو مدیریت میکرد. احساساتمون، رفتارمون... متعلق به خودمون نبودن.»
- و از نظر تو اون عروسک گردان کی میتونه باشه؟ اون روی تو هم اثر گذار بود؟
حجم
۹۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۹۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
نظرات کاربران
محتوای کتاب واقعا عالیه...این کتاب راجع به بعدی از شخصیت همه ی ما انسان هاست...همون نیمه ی تاریکمون که از همه پنهانش میکنیم..علاوه بر این نویسنده دید جالبی نسبت به دنیا و وقایعش داره و مسائل عرفانی و به شکل