دانلود رایگان کتاب پاتروس حمیدرضا رضوانی اول
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب پاتروس اثر حمیدرضا رضوانی اول

کتاب پاتروس

معرفی کتاب پاتروس

کتاب پاتروس نوشته حمیدرضا رضوانی اول است. این کتاب داستانی علمی تخیلی است که نویسنده برای تمام علاقه‌مندان به این نوع ادبی منتشر کرده است.

درباره کتاب پاتروس

کتاب پاتروس داستان از بین رفتن انسان ها است. هزاران سال پس از اینکه دیگر انسانی روی کره زمین زندگی نمی‌کرد موجوداتی کهکشان ها را به تصرف خود درآوردند. موجوداتی وحشی و بی‌رحم که البته در اتفاقی عجیب با یک موجود جدید روبه‌رو می‌شوند و سرنوشتشان دگرگون می‌شود.

داستان‌های علمی تخیلی یکی از منابع رشد بشر بودند، بسیاری از ایده های ژول ورن بعدها به شکل اختراع به حقیقت پیوست. این کتاب شما را با خود در تخیل همراه می‌کند و کمک می‌کند از خلاقیت لذت بیشتری ببرید. 

خواندن کتاب پاتروس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان علمی تخیلی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب پاتروس

 به نظرتون توی این گودال یک موجود درشت‌هیکل پنهان شده؟

پاتروس مقداری خود را عقب کشید و تلاش کرد در سیاهی اعماق گودال ژرف، چیزی ببیند اما هیچ چیز را حس نکرد. او در حقیقت چشمی برای دیدن، گوشی برای شنیدن، دهانی برای صحبت و بینی برای بوییدن نداشت. تمام حسی که از دنیای پیرامون داشت از طریق دو شاخ تیز بالای سرش به او منتقل می‌شد.

اختروس ارتعاش کرد:

- بچه‌ها داره دیر میشه، بیایید فردا برگردیم.

و این را همراه اضطراب و ترس بیان کرد. 

شاثا که کوچکترین ژاویل بود، روی چهار پایش برخواست و این سبب شد دو ژاویل دیگر هم از او پیروی کنند.

در دوراهی عجیبی قرار گرفته بودند، به کنجکاوی‌شان ادامه دهند یا اینکه به قرارگاه برگردند. تاریکی هوا و ترسی که بر آنها چیره شده بود سبب شد راه دوم را برگزینند و از حالت ایستاده به خوابیده در آمده و پاهایشان را در انتهای بدنشان جمع کرده و مانند مته شروع به چرخش کردند و با گرد و خاکی وحشتناک به سمت کوه المپیوس رفتند.

در راه دایم فکر می‌کردند یک موجود عجیب و غول‌آسا از گودال در آمده و آنها را دنبال می‌کند.

دقایقی بعد، هر سه بالای کوه عظیمی که سه برابر اورست ارتفاع داشت نشسته و آخرین شبح خورشید را مشاهده می‌کردند که در زمینهٔ آبی تیره محو می‌شد اما هیچ کدام ارتعاشی نمی‌کردند و تمام حواسشان به گودال عجیب واقع در سومین کوه آتشفشانی بود که از صبح تخریب و کشف کرده بودند.

حالا خورشید، کامل در افق محو شده و آسمان مریخ به تصرف دیموس و فوبوس، ماه‌های مریخ، در می‌آمد. 

سه ژاویل از روی کوه، سر خورده و زوزه کشان به محل قرارگاه حرکت کردند. گرد و خاک عظیمی به هوا برخواسته و این سبب می‌شد جلوی نور فوبوس که با عجلهٔ بیشتری در آسمان حرکت می‌کرد گرفته شود.

دقایقی بعد سه ژاویل غول‌پیکر در برابرشان قرار گرفته بودند و بدون اینکه ارتعاشی بینشان رد و بدل شود هر شش نفر پاهایشان را زیرشان جمع کرده و بی‌حرکت ماندند.

صبح با تابش اولین اشعه‌های نور خورشید سه ژاویل کوچک از جا جهیده و با سرعتی باورنکردنی به سمت دوازده آتشفشان مریخ به راه افتادند، به طور دقیق‌تر، به سمت گودال عظیمی که زیر آتشفشان سوم قرار داشت...

سه ژاویل غول‌پیکر ارتعاشاتی را از خود بروز دادند که نشان از خوشحالی‌شان بخاطر دیدن اشتیاق سه ژاویل کوچک داشت.

- باید تخریب سیاره سرخ رو به این کوچولوها بسپاریم. نظرتون چیه؟

نظرات کاربران

امیرحسین ایرانپور
۱۴۰۰/۰۹/۱۶

بهتون حتما پیشنهاد میکنم( یک داستان کوتاه و خواندنی) من خیلی کتاب میخونم ولی هیچ کدوم به اندازه این شگفت انگیز و رویایی نبود.،حتما بخونیدش به خدا ضرر نمیکنی... خیلی با قوه تخیل سرو کار داره و میتونه یکی از

- بیشتر
winchester
۱۴۰۰/۱۱/۰۵

کتاب میتونست با تعداد صفحات بیشتر توصیفات کامل تر،اتفاقات هیجان‌انگیزتری رو نشون بده اما با این تعداد صفحه ب نظرم یه داستان ک میتونست در ژانر خودش قوی باشه رو ضعیف ب نمایش گذاشته،خلاقیت خوبی داشت اما سطحی بهش پرداخته

- بیشتر
mahsawm77
۱۴۰۱/۱۰/۱۶

عاالی،من که خیلی دوسش داشتم🥰😍

Naznin
۱۴۰۱/۰۹/۱۰

واقعا کتاب جالبی بود در ظاهر نشون میده که کتابی در ژانر وحشت باشه ولی بیشتر علمی تخیلی و... نمیدونم ولی داستان هیجان انگیز خوبی بود من خیلی خوشم اومد ولی یجورایی پایانش باز بود به نظرم...:)

دخترِ مولانا
۱۴۰۱/۰۷/۰۴

باگ داستان اینه که زهره از عطارد داغ تره چون گاز هایی که اطرافش هست به مراتب باعث میشه توده هوای داغ در داخل زهزه باقی بمونه در کل داستان خوبی بود

شرقی غمگین
۱۴۰۳/۰۱/۱۱

بهترین داستان تخیلی که تاحالا خونده بودم!

MANSOUR 1239
۱۴۰۳/۰۱/۰۲

من خودم طرفدار ژانر ترسناک و تخیلی هستم اما به نظر میرسه این یکم میتونه فراتر از تخیل باشه و تشبیه هایی که به کار برده شده.👍 ♦️اسپویل:ژاویل ها میتونن به انسان هایی تشبیه داده بشن که هیچ گاه خارج

- بیشتر
koroush
۱۴۰۲/۰۹/۰۳

کتاب خوب و جالبیه که یه داستان تخیلی کوتاهیه که در کل میخاد بگه که با هنر و زیبایی میشه وحشی ترین موجودات رو هم رام کرد. ممنون از برنامه بسیار خوب طاقچه.

شیردل
۱۴۰۲/۰۴/۰۸

خیلی ساده و کوتاه بود واسه قرار گرفتن تو ژانر تخیلی

sara1177
۱۴۰۲/۰۱/۲۸

این خیلی خوب بود من عاشقش شدم فقط اخر و مقدمه پیام‌ ایندش دلمو برد

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۷)
کهکشان راه شیری، منظومه شمسی، سیاره زمین بر اساس داستانی که پاتروس، از هزار سال آینده به دستم رساند!
Asl
- بچه‌ها داره دیر میشه، بیایید فردا برگردیم. و این را همراه اضطراب و ترس بیان کرد. شاثا که کوچکترین ژاویل بود، روی چهار پایش برخواست و این سبب شد دو ژاویل دیگر هم از او پیروی کنند. در دوراهی عجیبی قرار گرفته بودند، به کنجکاوی‌شان ادامه دهند یا اینکه به قرارگاه برگردند. تاریکی هوا و ترسی که بر آنها چیره شده بود سبب شد راه دوم را برگزینند و از حالت ایستاده به خوابیده در آمده و پاهایشان را در انتهای بدنشان جمع کرده و مانند مته شروع به چرخش کردند و با گرد و خاکی وحشتناک به سمت کوه المپیوس رفتند.
❤Lady Bug❤
- به نظرتون توی این گودال یک موجود درشت‌هیکل پنهان شده؟ پاتروس مقداری خود را عقب کشید و تلاش کرد در سیاهی اعماق گودال ژرف، چیزی ببیند اما هیچ چیز را حس نکرد. او در حقیقت چشمی برای دیدن، گوشی برای شنیدن، دهانی برای صحبت و بینی برای بوییدن نداشت. تمام حسی که از دنیای پیرامون داشت از طریق دو شاخ تیز بالای سرش به او منتقل می‌شد. اختروس ارتعاش کرد:
❤Lady Bug❤
انسان‌ها هزار سال پیش از بین رفتن. - اینجا زندگی می‌کردن؟ - نه. زمین! و اون زیباترین سیارهٔ این منظومه و حتی کهکشان راه شیری بود. بقایای انسان‌ها هنوز اونجا وجود داره. ناگهان هر سه ژاویل با شنیدن این اسم خشکشان زد. - زمین؟
MANSOUR 1239
خورشید بار دیگر این سوی زمین را روشن کرد. انگار نه انگار که شب گذشته جنگی وحشتناک در جو زمین شکل گرفته و تعداد زیادی ژاویل و پافتامیل منهدم شده و در فضا پراکنده شده اند.
Alba.Eri
پافتامیل تمام انرژی که در وجودش ذخیره شده بود را صرف پرتاب ژاویل‌ها کرده و خود مانند پودری در فضا پراکنده شد و از بین رفت. او آخرین وفاداری اش را هم در حق انسان‌ها ادا کرد و خود نابود شد.
MANSOUR 1239
تنها چیزی که برای آنها تعریف شده بود ویران کردن سیاره‌ها بود، یک وظیفه ذاتی برای نسل ژاویل‌ها. به چیز بیشتری نمی‌اندیشیدند. معمولا ژاویل‌های کوچک تلاش می‌کردند تا هر چه بیشتر خرابکاری کنند تا درجه‌های بالاتری کسب کنند. هر چه ویرانگرتر و هر چه وحشی‌تر دارای ارزش بیشتر.
MANSOUR 1239

حجم

۲۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

حجم

۲۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

قیمت:
رایگان