کتاب یک فیلم، یک جهان؛ طلوع
معرفی کتاب یک فیلم، یک جهان؛ طلوع
یک فیلم، یک جهان؛ طلوع، اثر لوسی فیشر است که با ترجمه حسین عیدیزاده است. این اثر یکی از کتابهای مجموعه یک فیلم، یک جهان انتشارات خوب است. فیشر در این کتاب فیلم طلوع را بررسی میکند و آن را به وسعت یک جهان میبیند. طلوع، ساختهٔ فردریش ویلهلم مورنائو داستان مرد جوان روستایی (جرج اوبراین) و همسرش (جانت گینور) را روایت می کند که در آن عشق مرد به همسرش کاهش پیدا کرده و این در حالی است که زنی جوان توجه او را به خود جلب کرده و...
درباره مجموعه یک فیلم یک جهان
مجموعه «یک فیلم، یک جهان» مشتمل بر تکنگاریهایی است دربارهٔ فیلمهای نامی و اثرگذار تاریخ سینما. در انتخاب این کتابها، نه فیلمهایی خاص و سلیقهای مشخص بلکه اهمیت فیلم و کتاب مد نظر در اولویت است و از میان چندینوچند مجموعهٔ کتاب انگلیسی و فرانسوی، آثاری برگزیده میشوند که تا حد ممکن با تاریخ کتابهای سینمایی ایران نسبتی داشته باشند و جای خالی آنها حس شود؛ البته در مواردی نیز که کتاب دلخواه موجود نیست، کتابی مختص این مجموعه تدوین میشود.
هر کتابی از مجموعهٔ «یک فیلم، یک جهان» درصدد است «فیلم» مورد مطالعهاش را به وسعت یک «جهان» ببیند.
درباره فیلم یک فیلم، یک جهان؛ طلوع
فردریش ویلهلم مورنائو یکی از تأثیرگذارترین کارگردانهای سینمای صامت آلمان بود. او نقش عمدهای در جنبش سینمای اکسپرسیونیست آلمان داشت. در خلال دهه ۱۹۲۰، بعضی از فیلمهای صامت او مفقود شدند، اما اکثر آنها نجات یافتهاند. طلوع که به عقیدهٔ بسیاری، بهترین اثر اوست داستان درگیری درونی یک مرد بین وجه خوب و وجه شیطانی اش است. در این داستان رابطه مرد جوان روستایی (جرج اوبراین) و همسرش (جانت گینور) بازگو می شود: در حالی که مدتی است به دلیل مشکلات زندگی، عشق مرد به همسرش به سردی گراییده، با فرا رسیدن فصل تابستان در میان مسافرانی که برای گذراندن تعطیلات از شهر به روستا می آیند، زنی جوان توجه مرد را به خود جلب کرده است. زن شهری به مرد که به شدت شیفته او شده پیشنهاد می دهد که اگر مزرعه خود را بفروشد و با او به شهر بیاید، رابطه بین آنها می تواند چیزی بیشتر از یک رابطه موقتی باشد. در مقابل، تنها سوال مرد این است که چه بر سر همسرش خواهد آمد. زن شهری به او میگوید که زن ممکن است غرق شود و این ماجرا می تواند فردا که مرد و زن با هم سوار قایق می شوند، با واژگونی قایق اتفاق بیفتد. مرد می تواند با استفاده از ساقه های نی که از قبل با خود به همراه آورده، خود را نجات داده و کل قضیه را یک حادثه جلوه دهد.
ولی با وجود تمام جذابیت و هیجان زندگی با زن شهری برای مرد، آیا مرد می تواند در آن لحظه سرنوشت ساز که دیگر جایی برای پنهان کاری نیست، به چشم های زن نگاه کرده و با غرق کردن او کار را یکسره کند.
خواندن کتاب یک فیلم، یک جهان؛ طلوع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به سینما و نقدهای سینمایی خصوصاً سینمای صامت، مخاطبان این کتاب هستند.
بخشی از کتاب یک فیلم، یک جهان؛ طلوع
«محیط و تجربهٔ مدرن تمامی مرزهای جغرافیایی و قومی، طبقاتی و ملی، دینی و ایدئولوژیک را از بین میبرند. از این نظر میتوان گفت مدرنیته تمامی ابنای بشر را متحد میسازد. اما این وحدتی پرتناقض است، وحدت وحدتناپذیرها... وحدت تلاش و تضاد، ابهام و خشم.»
در گفتهٔ بالا، بِرمن مدرنیته را دارای دو ویژگی اصلی میداند: فقدان مرزها و انبوه تضادها. برای همین اصلاً عجیب نیست که چنین عناصری ساختار طلوع (۱۹۲۷) را به عنوان یک متن تمامعیار مدرن شکل داده باشند.
از نظر نستور آلمندروس طلوع «فیلمی دیالکتیکی» است. تونی رینز نیز در نظری مشابه عقیده دارد معنای این فیلم «بیش از همه برآمده از تضادهایش است». از نگاه دوروتی جونز فیلم «با ایجاد تفاوتهایی ملموس با ما ارتباط برقرار میکند». در حالی که این نظرات نقادانه بر آنتیتز فیلم تأکید میکنند (امری که بِرمن آن را به مدرنیته مرتبط میداند)، بر جدایی به بهای تداوم (یا «عدم وحدت» به بهای «وحدت») نیز تأکید دارند. طلوع به جای اینکه شکافهای تثبیتشده را پذیرا شود، متنی است با مرزهای منعطف ــ تقاطعهایی که بیشتر ارتباطهای ظریف میان موجودات را دنبال میکند تا مرزبندیهای آشکار. همین حالت پیچیدهٔ «درنوردیدن مرزها» (دنیای «هر دو/و» ــ به جای ــ «این/یا» است که فیلم را چنین تکاندهنده، شفاف، معرکه و مدرن میسازد.
اروپا / آمریکا
«همانطوری که برخی منتقدان متوجه شدهاند، مورنائو نه فیلمی ‘آمریکایی’ ساخته است، نه ‘قارهای’ بلکه فیلمی ساخته که عامدانه کیفیتی ‘جهانی’ دارد و بین آن دو در نوسان است.»
در ژوئیه ۱۹۲۶، فردریش ویلهلم مورنائو از آلمان به ایالات متحده سفر کرد ــ از محیط ملی و قارهای گذشت ــ تا طلوع را برای شرکت فاکس فیلم در هالیوود بسازد. او با نام اصلی اف. دبلیو. پلومپ در بلفیلدِ ایالت وستفالی به دنیا آمد و نام مورنائو را از نام شهر کوچکی در باواریا وام گرفت که به دلیل عقبهٔ هنریاش به نام «بلو ریتر» مشهور بود. او در دانشگاه هایدلبرگ در رشتهٔ ادبیات و تاریخ هنر تحصیل کرد. مورنائو از همان کودکی علاقهاش را به تئاتر نشان داده بود و در جوانی در اجراهای متعددی بازی کرد. وقتی مکس رینهارت بازی مورنائو را دید از او دعوت کرد به تئاتر دویچه بپیوندد. کارنامهٔ تئاتری مورنائو به دلیل خدمت کوتاهمدت در جنگ جهانی اول دچار وقفهای اندک شد، اما او به برلین بازگشت و به همراه دیگر دانشآموختگان مکتب رینهارت (که کنراد ویت هم یکی از آنها بود) خودش را وقف سینما کرد و «ویت فیلمگسلشافت» را بنیان نهاد.
حجم
۸۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۸۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه