کتاب پرسش ها و پاسخ های دانشجویی (جلد بیست و هفتم)
معرفی کتاب پرسش ها و پاسخ های دانشجویی (جلد بیست و هفتم)
کتاب مهدویت پیش از ظهور دفتر بیست و هفتم از مجموعه پرسشها و پاسخ های دانشجویی و اثری از رحیم کارگر است که در دفتر نشر معارف به چاپ میرسد.
دفتر نشر معارف وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، در سال ۱۳۷۶ تأسیس شد و در سال ۱۳۷۹ به صورت رسمی آغاز به کار کرد. این انتشارات تلاش میکند از دریچه اسلام ناب به بازخوانی، بررسی، نقد و تولید اندیشه در عرصههای مختلف بپردازد.
از جمله این فعالیتها میتوان به چاپ بیش از ۱۱۰۰عنوان کتاب در زمینه دروس معارف اسلامی دانشگاهها، اندیشههای امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، پرسشها و پاسخهای دانشجویی، معارف قرآن و اهل بیت (ع)، دینپژوهی، اخلاق و عرفان، انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر، مسائل جهان اسلام، غربشناسی، شبهات فکری و عقیدتی، مسایل تاریخی و فلسفی، علوم انسانی، مسائل تربیتی، زن، خانواده و نقد فمینیسم و… اشاره کرد.
نشر معارف اخیراً نیز گامهایی در حوزه ادبیات داستانی برداشته است. این انتشارات با راه اندازی ۳۰ مرکز فروشگاهی با عنوان تجاری «پاتوق کتاب» و همچنین برگزاری ۱۲ دوره مسابقات کتابخوانی «پویش روشنا» در سطح ملی، توانسته است گامهای مفید و موثری در توزیع و ترویج کتابخوانی کشور بردارد.
آنچه این روزها بیش از هرچیز دغدغه نسل انقلابی است آشنایی جوانان و دانشجویان با حقیقت دین و معارف اسلام است، انتشارات در این زمینه پیشرو است و تلاش دارد پاسخی علمی و دینی برای تمام سوالات این نسل داشته باشد.
درباره مجموعه پرسش ها و پاسخ های دانشجویی دفتر بیست و هفتم
«پرسشگری» از آغاز آفرینش انسان، رخنمایی کرده، بر بال سبز خود، فرشتگان را فرانشانده، بر برگ زرد خود، شیطان را فرونشانده و در این میان، مقام آدمیت را نشان داده است. هر که سؤالهایش آسمانی است، دانش و بینش، پاسخش خواهد بود. پویایی و پایایی «جامعه» و «فرهنگ»، در گرو پرسشهای حقیقت طلبانه و پاسخهای خِردورزانه است.
از افتخارات ایران اسلامی، آن است که از سویی، سرشار از جوانانی پاک دل، کمال خواه و پرسشگر میباشد و از دیگر سوی، از مکتبی غنی برخوردار است که معارف بلند آن، گوارا نوش دلهای عطشناک پرسشگر و دانشجوست.
اداره مشاوره و پاسخ معاونت مطالعات راهبردی نهاد، محفل انسی فراهم آورده است، تا «ابر رحمت» پرسشها را به «زمین اجابت» پذیرا باشد و نهال سبز دانش را بارور سازد.
در راستای ترویج فرهنگ دینی، اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، تاکنون بیش از دویست هزار پرسش دانشجویی را در موضوعات مختلف اندیشه دینی، مشاوره، احکام و... پاسخ داده است.
آنچه پیشرو دارید، بخشی از پرسشهای مهدویت پیش از ظهور است.
خواندن مجموعه پرسشها و پاسخ های دانشجویی دفتر بیست و هفتم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
جوانان دانشجو مخاطبان این مجموعهاند.
بخشی از کتاب پرسش ها و پاسخ های دانشجویی (مهدویت پیش از ظهور)
«ولادت حضرت مهدی (عج) پرسش ۸. نحوه ولادت حضرت مهدی (عج) در روایات اسلامی چگونه است؟ با توجّه به اینکه از سال ۲۴۲ ه. ق جنگی بین رومیان و عباسیان اتفاق نیفتاده، چطور مادر امام زمان، نوه پادشاه روم هستند، در حالی که اصلاً جنگی اتفاق نیفتاده بود تا ایشان اسیر شوند!!
یک. نحوه ولادت
ولادت بزرگ مردی از تبار آخرین پیامبر خدا، یکی از نقطههای درخشان تاریخ و مهمترین بحث درون دینی است. باید دانست که روایات مربوط به او، به صراحت میگوید: امام مهدی (عج)، نهمین فرزند حسین بن علی است.
بدین معنا که حضرت سجاد، نخستین فرزند امام حسین علیهالسلام و امام باقر علیهالسلام دومین فرزند و فرزندزاده آن حضرت است و... بر این اساس امام حسن عسکری علیهالسلام، پدر گرامی حضرت مهدی (عج)، هشتمین فرزند امام حسین علیهالسلام و حضرت مهدی (عج)، نهمین فرزند از نسل سیدالشهدا علیهالسلام است. بر اساس دهها روایت و شواهد تاریخی و گفتار مورّخان، نسب شناسان و محدّثان، حضرت مهدی (عج)، بدون شک در زمان پدر بزرگوارش امام حسن عسکری علیهالسلام، تولّد یافته و دنیا را به نور وجود خویش روشن ساخته است. آن حضرت در شب جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ ه. ق در زمان حکومت معتمد عباسی، در سامرا متولّد شد و این مسئله را جز عدهای خاص نمیدانستند و برای نوع مردم پنهان بود تا مبادا مورد گزند دژخیمان عباسی و خصم بدنهاد قرار گیرد!! در روایات، به ولادت پنهانی آن حضرت اشاره شده بود: «یخفی علی النّاس ولادتهُ و لا یحِلّ تسمیتهُ حتّی یظهره الله عزّوجل»؛ «ولادتش بر مردم پوشیده میماند و بردن نامش تا روزی که خداوند فرمان ظهورش دهد، روا نیست».
خبر و نحوه ولادت امام زمان (عج) موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه فرزند امام موسی کاظم علیهالسلام میگوید:
«حکیمه دختر امام جواد علیهالسلام گفت: امام حسن عسکری علیهالسلام کسی را به دنبال من فرستاد؛ وقتی به خدمتش رسیدم، فرمود: عصر امشب افطار نزد ما بمان؛
امشب شب نیمه شعبان است و خداوند امشب، حجّتش را ظاهر خواهد فرمود.
او حجّت خدا در زمین است.
حکیمه گفت: عرض کردم: مادرش کیست؟
فرمود: نرجس؛
گفتم: قربانت شوم، اثری از حمل در او نمیبینم! فرمود: همان است که گفتم.
حکیمه گوید: به منزل مولا وارد شدم، سلام کردم و نشستم. نرجس جلو آمد تا کفش مرا از پایم در آورد، به من گفت: سرورم حالت چطور است؟ گفتم:
به عکس، تو سرور من و سرور خاندانم هستی. نرجس حرف مرا رد کرد و گفت:
این چه حرفی است عمه!؟ به او گفتم: دختر عزیزم! خداوند امشب به تو پسری عطا خواهد کرد که آقا و سرور دنیا و آخرت است. نرجس با اظهار حیا و خجالت نشست.
حکیمه گفت: وقتی نماز عشا را خواندم، افطار کردم و به رختخواب رفتم؛
خوابم برد. نیمه شب برای نماز برخاستم، نمازم تمام شد؛ دیدم نرجس خوابیده و هیچ تغییری در وضع او ایجاد نشده است. نشستم و به تعقیبات مشغول شدم؛
باز دراز کشیدم و دوباره با نگرانی بیدار شدم، نرجس خوابیده بود که بلند شد و نماز خواند.
حکیمه گوید: دچار تردید شدم، ناگاه صدای امام حسن عسکری علیهالسلام از همان محلّی که نشسته بود، بلند شد که: «ای عمه! شتاب مکن، نزدیک است».
پس سوره «سجده» و «یس» را خواندم؛ در همین اثنا نرجس به نگرانی بیدار شد،
به سوی او از جا پریدم و گفتم: «اسمُ الله علیک» و سپس گفتم: آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: آری عمه! گفتم: خیالت راحت و دلت آرام باشد، همان است که گفتم.
مرا رخوت و آرامش فرا گرفت و به نرجس حالت ولادت دست داد، با احساس وجود مولایم (مهدی علیهالسلام) به خود آمدم، پارچه را از رویش کنار زدم، دیدم اعضای هفتگانه را بر زمین نهاده، سجده میکند. او را در بغل گرفته، به خود چسباندم. پاک و پاکیزه بود. بلافاصله امام عسکری علیهالسلام صدایم زد:
«عمه! پسرم را بیاور». او را به نزدش بردم، امام دو دست خود را زیر بدن و پشت نوزاد نهاد و دو پای او را روی سینه خویش گذاشت. زبانش را در دهان طفل فرو برد، دست خود را بر چشم و گوش و اعضای فرزند کشید.
سپس فرمود: «فرزندم! سخن بگو؛ نوزاد گفت: «اشهد انّ لا اله الاّ اله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمدا رسول اللّه». آنگاه بر امیرمؤمنان و سایر امامان درود فرستاد و بعد از سلام بر پدرش، سکوت کرد. امام عسکری علیهالسلام فرمود: طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند؛ آنگاه نزد من برگردان. طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد؛ او را برگرداندم و همان جا که پدرش نشسته بود، گذاشتم.
سپس امام فرمود: عمّه روز هفتم باز نزد ما بیا.
حکیمه گوید: صبح شد، آمدم به امام عسکری علیهالسلام سلام عرض کنم، پارچه را برداشتم و دنبال مولایم (مهدی) گشتم؛ او را ندیدم. به امام علیهالسلام عرض کردم:
فدایت شوم! مولایم چه شد؟ فرمود: عمه او را به همان کسی سپردیم که مادر موسی، فرزندش را به او سپرد.
روز هفتم که شد، به منزل امام شرفیاب شدم، سلام کردم و نشستم.
فرمود: پسرم را بیاور. مولایم را که پارچهای به دورش پیچیده شده بود، نزد او آوردم. مثل دفعه پیش، او را گرفت، زبان خود را در دهانش فرو برد؛ مثل اینکه شیر و عسل به او میخوراند؛ سپس فرمود: پسرم سخن بگو:
طفل گفت: «اشهد ان لا اله الاّ الله» و بر پیامبر، امیرمؤمنان و امامان علیهمالسلام تا پدرش درود فرستاد و مدح نمود. و سپس آیه ۵ و ۶ سوره «قصص» را تلاوت کرد: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. وَ نُمَکنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یحْذَرُونَ».»
حجم
۱۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
بسیار زیبا و آموزند