کتاب تلخ و شیرین کرونا
معرفی کتاب تلخ و شیرین کرونا
کتاب تلخ و شیرین کرونا نوشته گروهی از نویسندگان است. این کتاب شامل داستان ها و خاطرات زیبا از وضعیت خوب و بد کرونا در کشور است.
درباره کتاب تلخ و شیرین کرونا
همهگیری ویروس کووید ۱۹ توانست جامعه جهانی را از حرکت طبیعی خود بازدارد و افراد زیادی را درگیر بیماری کند. این بیماری روند طبیعی زندگیی همه انسانها را متوقف کرد. این کتاب تجربه جذاب نویسندگان مختلف از درگیری با این ویروس است. در هر بخش زندگینامه کوتاهی از نویسنده آورده شده است و در ادامه داستانش شما را به دنیای جذاب تجربههای متفاوت میبرد
خواندن کتاب تلخ و شیرین کرونا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تلخ و شیرین کرونا
خانوم معلم مهربونی که چند وقتی بود، آنلاین درس میداد و بخاطر کرونا از شاگردای خوبش دور مونده بود، گاهی هنگام تدریس آنلاین در شبکه مجازی به این فکر میافتاد که چه بسیارن دانش آموزانی که حتی یک گوشی هم تو خونشون پیدا نمی شه تا باهاش مطالب معلم رو آموزش ببینن! اما همیشه، امیدوار بود که این مریضی خیلی زود ریشه کن می شه.
بعد از گذشت یک ماه از اومدن این مهمون ناخونده؛ (ویروس ناشناخته) همسر خانم معلم قصهٔ ما گرفتار این ویروس منحوس شد، روز به روز نفس کشیدن براش سختتر میشد، چون این بیماری واگیر داشت، خانم معلم اجازهٔ ملاقات نداشت و در این دلتنگی و بیقراری که حتی نمیتونست تماس تصویری با همسر بیمارش داشته باشه، (نذر کرد، برای سلامتی همسرش) پنج تا تبلت بخره و به دورترین نقاط، ببره و دل پنج تا بچه یتیم رو شاد کنه.
چند روزی گذشت و به لطف پروردگار مهربون، همسر خانوم معلم حالش بهتر شد.
خانم معلم، جریان رو با همسرش درمیون گذاشت از طرفی در این مدت قیمت تبلت و گوشی، سر به فلک کشیده بود! ولی به هر زحمتی که میشد، باید تهیه می کرد.
او با کلاسهای خصوصی مجازیِ متداوم پر از انرژی و خستگی ناپذیر، بالاخره پولش رو جور کرد اما اونقدر تعداد دانش آموزانی که برای تحصیل نیاز مبرم به تبلت، داشتن زیاد بود که واقعا آدم نمی دونست، دل کدومشون رو به دست بیاره.
یکی از همکارای خانوم معلم، پیشنهاد دادن که روستایی رو می شناسن که خیلی دور افتادست اما می تونی با دهیارش تماس بگیری، اونا به شما خونواده های نیازمند رو معرفی می کنن. حتی می تونی خودت بری و مستقیم تبلت رو به دست نیازمنداش برسونی و برق شادی را توی چشماشون ببینی.
خانوم معلم، چند تا بسته ماسک و مواد ضدعفونی و تبلتا رو آماده کرد و به کمک همکارش شماره دهیاری اون روستا رو پیدا کردن و هماهنگ کرد برای رفتن و ادای نذری که به گردنش بود با همسرش به اونجا بره.
و... ادامه این داستان در مورد (زینب کوچولو و تبلت)
*****
زینب کوچولو، هر روز باید برای دیدن تکالیف مدرسه در گوشی دوستش، کلی مسیر رو پیاده می رفت و البته کلی هم خجالت می کشید که بره و چند دقیقه جلوی در خونهٔ دوستش بشینه تا بتونه فیلمای ارسالی آموزگارشو ببینه.
دیگه خسته شده بود! دلش می خواست، یه تبلت داشت تا بتونه آنلاین تو کلاسا شرکت کنه.
بارها خواسته بود که به مادرش اصرار کنه برای خرید اما می دونست که مامان مهربونش، بخاطر کرونا دیگه نمی تونست بره خونه های مردم کار کنه، در واقع توانایی خرید مایحتاج خونه رو نداره چه برسه به خرید تبلت!.
تلنگر 46
حجم
۱۰۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۱۰۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه