کتاب چند داستان کوتاه برای بخاری
معرفی کتاب چند داستان کوتاه برای بخاری
کتاب چند داستان کوتاه برای بخاری مجموعهای داستان جذاب نوشته عباس زریجی است. کتاب چند داستان کوتاه برای بخاری را انتشارات دایره سفید پویا منتشر کرده است.
درباره کتاب چند داستان کوتاه برای بخاری
داستانهای کتاب چند داستان کوتاه برای بخاری، روایتهایی است که به قلب خواننده مینشیند و احساسات او را برمیانگیزد. این داستانها آنقدر برای مخاطب جذاب بوده که بیش از چهل بار تجدید چاپ شده است. هر داستان درفضایی پر از خاطرات مشترک اتفاق میافتد و خواننده را به دل قصهها میبرد.
خواندن کتاب چند داستان کوتاه برای بخاری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب چند داستان کوتاه برای بخاری
قدیمترها نبش این کوچه دری بود که شبها قفل میشد و هر کسی نمیتوانست داخل بیاید مگر آنکه یا کلید کوچه را داشته باشد یا یکی از همسایهها در را برایش باز کند. حالا چند سالی است که در کوچه را برداشتهاند و به جایش یک تابلوی آبی کوچک چسباندهاند به دیوار که رویش نوشته «کوچه دردار» . شاید منظورشان این است که «این کوچه زمانی در داشت«. اول، در کوچه را برداشتند و بعد خانه محمود آقا روزنامه نویس را که انتهای کوچه بود و کوچه را کور کرده بود خراب کردند و یک راه به خیابان اصلی باز کردند. اغلب اهالی آنجا یا مردهاند یا خانه را فروختهاند و به محله دیگری رفتهاند. فقط ایران خانم مانده که از فرط پیری چند تار ریش و سبیل سفید درآورده و در همان خانه قدیمی شوهر مرحومش پشت پنجره مینشیند و به رفت و آمد آدمها نگاه میکند و سرش را پر میکند از خیالات عجیب و غریب.
ایران خانم طبقه بالای خانه را به چند دانشجوی دختر اجاره داده و خودش در زیرزمین زندگی میکند. پنجرههای زیرزمین از داخل کوچه به زانوی یک آدم مسن میرسد و اگر کسی بنشیند یا خم شود میتواند داخل خانه ایران خانم را ببیند. زیرزمینی که هفت پله رو به پایین دارد و پر از خرت و پرت و وسایل استوکی است که آنجا را شبیه به یک انباری کرده است. نادر پسر بزرگ ایران خانم چند دستگاه تریلی دارد و تا دلتان بخواهد آنجا تایر و تیوپ بریجستون سیمی، جقجقه و جگلوی و زنجیر، سیم بکسل، بشکههای آبباطری، گریس، واسکازین و زینهای چوبی بزرگ گذاشته است. عیسی پسر- کوچک - نجار است و آنجا را پر کرده از انواع اره فلکه، رنده، گیره، چسب چوب و کلاف و کولیس. دخترها هم که اجازه استفاده از خانه را ندارند. کسی به آنها مسالهای را گوشزد نکرده اما بر مبنای فرهنگ موروثی مرد سالاری میدانند که نمیتوانند وسایل کاری همسرانشان را در آن خانه انبار کنند. محبوبه و نفیسه و لیلا که به شکل نامنظمی میان پسرها به دنیا آمدهاند دختران ایران، و نادر و کاظم و ملی و مجاهد و عیسی پسرهای ایران خانم هستند که از بزرگ به کوچک فهرست شدند. ایران خانم تاریخ تولد هیچ کدام از بچههایش را به یاد ندارد مگر ملی که روز بیست و نهم اسفند سال بیست و نه به دنیا آمد. یعنی درست روزی که نفت ملی شد و به همین دلیل و به اصرار محمودآقا همسایه روزنامه نویس آنها، نوزاد را ملی نامیدند. بچهها هم هیچ کدام تاریخ تولد مادر را به خاطر ندارند وگرنه میتوانستند حداقل تلفنی بزنند و تبریکی بگویند. کار و مشغله و اقساط معوقه و هزار گرفتاری دیگر همیشه هست و خواهد بود.
ایران میان خرت و پرت های پسران، هر روز روی صندلی لهستانی لقوه گرفته و خشک شدهی خودش مینشیند تا به پاهای مردمی نگاه کند که از جلوی پنجره او میگذرند. کار دیگری ندارد و اگر باشد توانی برای انجامش نیست. بهترین کار ممکن این است که بنشیند و میان بوهای عجیب ِ و غریب خرت و پرتهای پسرانش به پاهای مردم بنگرد و سرش را پر از خیاالت جورواجور کند. مردم و رهگذران برایش با پاهایی تعریف میشوند که از پشت پنجرهی پیر خانه رد میشوند و ایران از آنها در خیال خود صورتی ساخته است.
حجم
۵۹۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۵۹۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه