کتاب زندگینامه شهید اکبر ملکی نوجه دهی
معرفی کتاب زندگینامه شهید اکبر ملکی نوجه دهی
کتاب زندگینامه شهید اکبر ملکی نوجه دهی نوشته احمد علامه فلسفی ست که به زندگی و فعالیتهای این شهید در جبهههای هشت سال جنگ تحمیلی میپردازد.
درباره کتاب زندگینامه شهید اکبر ملکی نوجه دهی
شهید مهندس اکبر ملکی نوجه دهی ، در اول فروردین ۱۳۳۳ در قریه نوجه ده از توابع شبستر تبریز به دنیا آمد.
نوجه ده در دوکیلومتری غرب شبستر محل تولد شیخ محمود شبستری، عارف و نویسنده مثنوی گلشن راز قرار گرفته است .
اکبر در هشت سالگی همراه خانواده به تهران مهاجرتکرد و دوران ابتدائی را در دبستان فرمانیه به اتمام رساند. بعد از دوران متوسطه، در دبیرستان بابک تهران ادامه تحصیل داده و پس از دیپلم عازم امریکا شد. لیسانس خود را در علوم کامپیوتر از دانشگاه جنوبی تگزاس در یافت نمود و در نهایت در دی ۱۳۶۰ به ایران برگشت و بعد از دوره آموزشی عازم جبهه خرمشهر شد.
اکبر در ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در جبهه عملیات بیت المقدس برای آزادی خرمشهر به آرزوی همیشگی خود که شهادت بود نائل آمد.
زندگینامه شهید اکبرملکی نوجه دهی در سه قسمت تنظیم شده است:
۱- زندگی شهید اکبر قبل از عزیمت به امریکا
۲-تحصیل و فعالیت های اسلامی شهید اکبر در امریکا
* زندگی در هیوستون ۱۳۵۹-۱۳۵۴
* زندگی در واشینگتن دی- سی ۱۳۵۹-۱۳۶۰
۳- زندگی شهید اکبر قبل از شهادت او در ایران
زندگینامه شهید اکبر ملکی نوجه دهی با همت حسین مدحت ، اکبر رنجبر، علی سبز علیان ، جعفر ملکی نوجه دهی، حسن ملکی نوجه دهی و منصور عظیم زادگان تهیه و تدوین شده است.
خواندن کتاب زندگینامه شهید اکبر ملکی نوجه دهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات پایداری و زندگینامه شهدا مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب زندگینامه شهید اکبر ملکی نوجه دهی
دو روز پس از ورود به ایران به مغازه پدرش رفته و تمام امکانات بهداشتی اولیه موجود در مغازه پدر را با رضایت قلبی او، برای رسیدگی به مجروحین جنگی مورد استفاده قرار می دهد و به همراه همسایه، خانم آقای ودودی، راهی بیمارستان می شود تا از زخمی های جنگی پرستاری کند. مدتی بعد سعی در رفتن به جبهه جنگ می کند که او را بخاطر بودن در امریکا نمی پزیرند. به همین خاطر با دکتر ابراهیم یزدی و دکتر طباطبائی که با اکبر بسیار نزدیک بودند تماس می گیرد. اکبر با هر دو خانواده رفت و امد نزدیک داشت. آنها سعی می کنند که او را از رفتن به جبهه منع کنند ولی موفق نمی شوند. بالاخره با وساطت دکتر ابراهیم یزدی اکبر پذیرش رفتن به جبهه را در یافت می کند.
قبل از پذیرش نهائی، مامورین سپاه برای دریافت مجوز از پدر و مادر به منزل خانواده اکبر می روند. چون اکبر می دانست که پدرش اجازه رفتن به جبهه را نخواهد داد، قبل از ورود ماموران پدر را می خوابانند و با التماس اکبر، مادر راضی به امضای مجوز رفتن به جبهه اکبر میشود.
اکبر چند روز قبل از عزیمت به پادگان برای آموزش، فرصت اضافی پیدا می کند تا از آن برای رفتن به بندر عباس استفاده نماید.
اکبردر بندر عباس روی عرشه کشتیهای خارجی رفته و تبلیغ اسلام می کرده و بلاخره در روز موعود برای اعزام به تهران مراجعت می کند.
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
بدترین سیاهه ای که در مورد یه شهید دیدم. افتضاح..