دانلود و خرید کتاب صوتی آبی ها (کتاب اول)

کتاب صوتی آبی ها (کتاب اول) داستانی از سعید تشکری و رمانی پرکشش و عاشقانه از جستجو و تلاش طبیبی رومی برای دیدار امام رضا علیه السلام است. انتشارات به نشر این داستان زیبا را با صدای جمعی از گویندگان توانای کشور به صورت صوتی منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی آبی ها (کتاب اول)

سعید تشکری در کتاب آبی ها (کتاب اول)، روایتی از زندگی زکریای رومی، پزشک و طبیب ارائه می‌کند که سفری را به قصد دیدار با امام رضا (ع) آغاز می‌کند.

او در شهر هالینوبلس (حرّان) به دنیا آمده است و شهرش و زندگی در آن شهر را بسیار دوست دارد، اما هارون الرشید او را احضار می‌کند و به همین دلیل مجبور می‌شود تا دیر انطاکیه را ترک کند و به سمت دربار هارون برود. هارون برای احضار او مامورانی را می‌فرستد. اما زمانی که زکریای رومی آگاه می‌شود که امام رضا (ع) در مدینه است، برنامه ماموران را بهم می‌زند. او مسیرش را دور از دید ماموران طوری تغییر می‌دهد که بتواند به دیدن امام مسلمانان برود.

سعید تشکری در این رمان روایتگر زندگی و احوال پزشکی مسیحی است که به دنبال پیشوا و الگوی کامل زمانه خود می‌گردد. او می‌خواهد خود را از حیطه قدرت راهبان برهاند و هم عشق زمینی و هم عشق آسمانی را درباید. 

کتاب صوتی آبی ها (کتاب اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

شنیدن کتاب صوتی آبی ها (کتاب اول) را به تمام دوست‌داران داستان‌های تاریخی و علاقه‌مندان به امامان و اهل بیت (ع)‌ پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سعید تشکری 

سعید تشکری، نویسنده، کارگردان و رمان‌نویس پرکار ایرانی درسال ۱۳۴۲ به دنیا آمد. تشکری فارغ‌التحصیل ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بین‌المللی کانون جهانی تئاتر، مدرس ادبیات نمایشی و داستان نویسی و رمان‌نویس است که چاپ مقالات در مطبوعات در حوزه‌ی ادبیات و هنر را نیز در کانامه‌ی خود دارد. 

از جمله فعالیت‌های دیگر سعید تشکری در زمینه ادبیات و تئاتر و سینما، چاپ آثار در حوزه‌ رمان، ادبیات نمایشی و ساخت فیلم و نگارش سریال‌های تلویزیونی، نگارش نمایشنامه‌های رادیویی در اداره کل نمایش رادیو است.

از میان کتاب‌هایی که تا به حال از او منتشر شده است، می‌توان به سینما مایاک، هرایی، سبز - آبی، آرتیست، اوسنه گوهرشاد، پاریس پاریس، ما سه تن بودیم، چنانکه! و رژیسور اشاره کرد. 

بخشی از کتاب صوتی آبی ها (کتاب اول)

به پاداشی که هارون برای یافتن و آوردن زکریای رومی تعیین کرده بود فکر کرد. چقدر می ارزد این طبیب؟ به اندازه همه روزهایی که در لشکر هارون خدمت کرده است. به اندازه روزهای نیامده عمرش. این پاداش آنقدر ب بود که میتوانست برای هفت نسل بعد از خودش هم میراث به جای بگذارد. دلش دوباره قرص شد. خستگی روزهای رفته از جانش رفت. رمق دوباره به پاهایش برگشت. سرخوش شد از سودای گرفتن پاداش. 

روزهای زیادی گذشته بود و علی‌بن‌شعیب همچنان برای یافتن همو که مولایش فرمان داده بود، اطراف مدینه را می‌گشت.

حتی تا شهرهای دورتر نیز رفته بود و پیِ‌جویِ یافتن زکریا شده بود.

زکریا اما سعی کرده بود هر جایی که می‌رسد، نشانی از خود به جای نگذارد. ناشناخته به هر شهری و محله‌ای قدم گذاشته بود، اما خیلی‌ها می‌توانستند فرق میان زکریای رومی را با یک عرب به‌خوبی تشخیص دهند، هرچند لباس اعراب را پوشیده باشد و سعی کرده باشد به لهجه آن‌ها صحبت کند.