دانلود و خرید کتاب صوتی مرد فیلنما
معرفی کتاب صوتی مرد فیلنما
کتاب صوتی مرد فیلنما نمایشنامهی مشهور برنارد پامرنس، دربارهی مردی به نام جان مریک است که به دلیل یک بیماری مادرزادی گرفتار نوعی ناهنجاری ظاهری شده، اعضای بدن و صورت او به شکل نازیبایی رشد میکند، از او در سیرک به عنوان یک حیوان استفاده میکنند. دکتر تراویس او را از صاحب سیرک میخرد و کمکش میکند که بیماریاش را درمان کند.
درباره کتاب مرد فیلنما
این اثر از زندگی غمانگیر و تلخ مردی به نام جوزف مریک برگرفته شده است، مردی که به دلیل رشد بیش از حد غدد گوشتی و استخوانهای صورتش، ظاهری ترسناک پیدا کرده بود، وقتی او به دنیا آمد، هیچ مشکلی نداشت و هیچکس فکرش را هم نمیکرد که او روزی به خاطر تغییر چهره و قیافه عجیب و غریبش تا این حد در جهان مشهور شود. فقط چند ماه بعد از تولد او، اولین نشانهها از بیماری نادر و ناعلاجش در چهرهاش نمایان شدند. اول تورمهایی کوچکی بر روی لبهای نوزاد به وجود آمدند و سپس پوست او شروع به تغییر کرد.
با گذشت زمان، جان مریک بیچاره به یک هیولا تبدیل شد. همه میگفتند چون مادرش در دوران بارداری در یک سیرک از یک فیل ترسیده کودکش اینطور شده است. اگرچه پوست بدنش کلفت شده است و صورتش زیبا نیست اما مهربان است و سرش پر از رویاهای دور است.
ساختار این نمایش از زندگی واقعی مریک و اقتباسهایی که نویسنده بر پایهی تحقیقات خود انجام داده، برگرفته شده است. از این فیلم یک اقتباس سینمایی موفق هم شده است.
شنیدن کتاب مرد فیلنما را به چه کسانی یپشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی جهان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب مرد فیلنما
خیابان وایت چپل، بیمارستان لندن. ترویس و گام وارد میشوند.
ترویس: جناب آقای کار گام؟ فردریک ترویس هستم. مدرسِ جدید کالبدشناسی.
گام: 31 سالتان است. کتابهایی در زمینهی بیماری خنازیر و کالبدشناسی جراحی کاربردی نوشتهاید... آقای ترویس، خوشحالم که میبینم پیشرفت کردهاید. مایلم در این جا هم سخت کوشی و مهارتتان را مشاهده کنم؛ هم چنین از تمام تخصصی که در وجودتان هست به نحو احسن استفاده کنید. به فلاکت خیابانِ وایت چپل اهمیتی ندهید، کثافت و فقری که اینجا میبینید برایتان مهم نباشد. به غنا و ثروت بیمارستان لندن فکر کنید. وظیفهی ما مطالعه و درمان طیفِ وسیعی از امراض و بیماریهاست و بدون شک در نوع خود در جهان بهترینیم. دولت حمایت بینظیری از پژوهشهای ما میکند. به اینها شهرت و اعتبار روزافزون ما را هم اضافه کنید، دیگر جای خرسندی خواهد بود. خانه خریدهاید؟
ترویس: در خیابان ویمپول.
گام: خوب است. همانجا بمانید. به زودی عضو انجمن سلطنتی میشوید و تا قبل از این که چهلسالتان بشود، صد گینه دستمزد میگیرید. بعداً درمییابید که این پاداشِ معرکه برایتان تسلیبخش خواهد بود.
ترویس: تسلی بخش؟ منظورتان را نمیفهمم.
گام: مهم نیست. بعداً خواهید فهمید. (بیرون میرود.)
ترویس: دوران شیرین کودکیام را در دورسِت گذراندم. اکنون، دانشمندی در عصر دانش. یک انگلیسی در این دوره و زمانهی انگلیسی. پزشک و مدرس در شهر لندن. تا سی و یک سالگی دو کتاب منتشر کردهام. خانهای دارم. زنی که دوستم دارد، و خدای من، تا چهل سالگی صد گینه به من حقوق میدهند.
دیگر تسلی برای چه؟
در سال ۱۸۸۴، من، فردریک ترویس، عجب نعمتی دارم. چه موهبتی!
صحنه تاریک میشود.
زمان
۱ ساعت و ۳۸ دقیقه
حجم
۹۶٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۳۸ دقیقه
حجم
۹۶٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد