برای خرید و دانلود کتاب صوتی لم یزرع نوشته محمدرضا بایرامی و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
کتاب صوتی لم یزرع، روایتی بدیع و نو از جنگ است. با نگاهی متفاوت به تمام تعصبات نژادی و قومی و رسومات پوسیدهای که زندگی را غیرقابل تحمل میسازند. محمدرضا بایرامی برای نوشتن کتاب لم یزرع، جایزه ادبی جلال آلاحمد و جایزه کتاب سال را از آن خود کرد. نسخه صوتی کتاب را انتشارات آوانامه با صدای آرمان سلطانزاده تهیه و منتشر کرده است.
جنگ همیشه و همیشه، سیاه، کثیف و ویرانگر است. و محمدرضا بایرامی در کتاب لم یزرع این را به خوبی نشان داده است. او به سراغ آن طرف جنگ رفته است. یعنی آغازگران. سوژهی این داستان، سربازی عراقی به نام سعدون است که عاشق دختری از اهل تسنن میشود. و البته که این چنین وصلتی را دو قبیله نمیتوانند بپذیرند و تاب بیاورند. بعد از این ماجرا او به طور داوطلبانه به جبهههای جنگ میرود و داستان عجیبی برای او در جبهه و در زادگاهی که از آن فراری بوده است، رقم میخورد.
ما در داستان، با خواندن بخشهایی که به کشتار شیعیان دجیل عراق میپردازد و با سعدون همدلی میکنیم و بار دیگر درمییابیم که جنگ، از هر نوعی که باشد برای هر دو طرف جنگ، چیزی جز بدبختی ندارد.
کتاب صوتی لم یزرع داستانی است که در دل جنگ اتفاق میافتد. اگر به خواندن رمانهایی از این دست و ادبیات جنگ علاقهمند هستید، این کتاب را از دست ندهید.
محمدرضا بایرامی متولد ۱۳۴۰ در اردبیل است. بایرامی با کتاب کوه مرا صدا زد از قصههای سبلان توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کند. و در حال حاضر رئیس خانه داستان ایران است.
باغ آباد خانوادهی سعدون، زمینی است مسطح و چند هکتاری، بیشترش را نخالهای بزرگ و قدیمی پوشانده و چندین کرت را هم سبزی و سیفی کاشتهاند. خلیل و سعدون هردو سیاه پوشیدهاند. مشغول آبیاری هستند. سگشان هم با انها است و با هیجان اینطرف و آن طرف میرود. زمین در فاصلهی یکی دو کیلومتری خانه قرار دارد. طوری که از میان نخلها میتوان آن را دید. هرچند به سختی. خلیل آب را به کرت جدیدی برمیگرداند و روی پشتهای مینشیند به سیگار کشیدن. بیل را زیر بلندترین نخل، فرو کرده است توی خاک. سعدون آن را برمیدارد و شروع میکند به کار. نخلهای تشنه آب را با ولع میبلعند. خلیل در حالی که تماشا میکند غرق در رضایت میشود. سعدون هم خوشحال است که پدر را شاد میبیند. زحمت زیادی در باغ کشیده، به خصوص در بستانش. خلیل میگوید: «تا چند وقت دیگه فرصت نمیکنیم بیایم اینجا...»
دستهبندی | |
زمان | ۰۸ ساعت و ۴۳ دقیقه |
قابلیت انتقال | دارد |
حجم | ۴۸۰٫۶ مگابایت |
نظرات کاربران
مشاهده همه نظرات (۲)یک شاهکار به تمام معنا. اصلا فکرشو هم نمیکردم که یک نویسنده ی ایرانی بتونه یه همچین کتابی بنویسه. جالبِ که بیشتر کتاب جریان سیال ذهن هستش که هر چند باعث سنگین شدن کتاب میشه و تمرکز بالایی میخواد اما خیلی
یک کتاب عالی برنده جایزه کتاب سال و جایزه جلال