
دانلود و خرید کتاب صوتی شگفت انگیزترین هدیه
معرفی کتاب صوتی شگفت انگیزترین هدیه
کتاب صوتی «شگفتانگیزترین هدیه» نوشتهٔ «مکس لوکیدو» با ترجمهٔ «لیلا کاشانیوحید» و روایت «گیتی خامنه» توسط نشر مهرسا منتشر شده است. این اثر در قالب داستانی کودکانه، ماجرای آدمچوبیهای دهکدهٔ ومیکیها را روایت میکند و با تصویرگری «سرجیو مارتینز» همراه است. داستان حول محور شخصیت پانچلو و تلاش او برای یافتن بهترین هدیه برای سازندهاش، ایلای، میگردد. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شگفت انگیزترین هدیه
«شگفتانگیزترین هدیه» اثری داستانی و کودکانه است که با زبانی ساده و روایتی قصهگو، به دنیای آدمچوبیهای کوچک دهکدهٔ ومیکیها میپردازد. نویسنده، «مکس لوکیدو»، با خلق شخصیتهایی چون پانچلو، ایلای، هانس، وایولت و لوسیا، فضایی فانتزی و صمیمی را شکل داده است که در آن هر یک از ساکنان دهکده در تدارک جشن روز سازنده هستند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر شخصیت با دغدغهها و تلاشهای خود برای آمادهکردن هدیهای ویژه برای ایلای، سازندهٔ دهکده، به تصویر کشیده میشود. روایت کتاب، با تمرکز بر ارزشهای انسانی و اخلاقی، مفاهیمی چون دوستی، مهربانی، همکاری و اهمیت حضور در کنار یکدیگر را برجسته میکند. این داستان نهتنها برای کودکان، بلکه برای بزرگسالانی که به دنبال یادآوری ارزشهای بنیادین انسانی هستند نیز جذابیت دارد. قالب کتاب، داستانی مصور است و روایت صوتی آن با صدای «گیتی خامنه» حالوهوای نوستالژیکی به اثر بخشیده است.
خلاصه کتاب شگفت انگیزترین هدیه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی دهکدهٔ ومیکیها و شخصیت پانچلو آغاز میشود؛ آدمچوبی کوچکی که در کنار ایلای، سازندهٔ مهربان دهکده، زندگی میکند. با نزدیکشدن روز سازنده، پانچلو تصمیم میگیرد هدیهای خاص برای ایلای تهیه کند تا عشق و قدردانی خود را نشان دهد. او در جستوجوی بهترین هدیه، به سراغ دوستانش میرود و شاهد تلاشهای هانس برای پختن کیک بزرگ، وایولت برای ساختن سبد گل عظیم و لوسیا برای تمرین آواز میشود. هر یک از اهالی دهکده معتقدند که هدیهٔ آنها بهترین است و رقابتی پنهان میانشان شکل میگیرد. پانچلو که در میان این رقابتها سردرگم شده، تلاش میکند با کمک دکتر مارول و دستگاه موسیقیسازش، در مراسم روز سازنده نقشی داشته باشد. اما اتفاقات پیشبینینشدهای رخ میدهد و جشن به هم میریزد. در نهایت، اهالی دهکده با همکاری و همدلی، شعری را که پانچلو سروده بود، برای ایلای میخوانند و متوجه میشوند که ارزشمندترین هدیه، حضور صمیمانه و اتحاد آنهاست. پیام اصلی داستان بر اهمیت عشق، دوستی و باهمبودن تأکید دارد و نشان میدهد که گاهی سادهترین چیزها، شگفتانگیزترین هدیهها هستند.
چرا باید کتاب شگفت انگیزترین هدیه را بشنویم؟
این کتاب با روایت داستانی ساده و شخصیتهایی دوستداشتنی، مفاهیمی چون ارزش دوستی، اهمیت حضور و مهربانی را بهتصویر کشیده است. شنیدن این داستان، فرصتی برای بازنگری در معنای واقعی هدیهدادن و توجه به احساسات و روابط انسانی فراهم میکند. «شگفتانگیزترین هدیه» به مخاطب یادآوری میکند که گاهی ارزشمندترین چیزها، همان چیزهایی هستند که بهسادگی از کنارشان میگذریم؛ مانند باهمبودن و دوستداشتن بیقیدوشرط.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کودکان و نوجوانانی که به داستانهای فانتزی و آموزنده علاقه دارند مناسب است. همچنین والدین و مربیانی که به دنبال داستانهایی با پیامهای اخلاقی و انسانی هستند، میتوانند از این اثر بهره ببرند. برای بزرگسالانی که دوست دارند ارزشهای انسانی را با زبانی کودکانه مرور کنند نیز شنیدن این کتاب پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب شگفت انگیزترین هدیه
«پانچلو که روی میز ایلای نشسته بود و پاهایش از آن آویزان بود، با ذوق و شوق گفت: «ایلای من عاشق روز سازنده هستم! این روز برای من بهترین روز سال است.» نجار که با دستان بزرگش خردهچوبهای کف زمین را جارو میکرد، لبخند زد و گفت: «چه عالی! من هم عاشق این هستم که سازندهی تو هستم.» پانچلو گفت: «امسال میخواهم به مناسبت این روز کار خیلی بزرگی برای شما انجام بدهم.» ایلای مکثی کرد و پرسید: «واقعاً؟ مثلاً چه کاری؟» پانچلو جواب داد: «هنوز نمیدانم. ولی دارم به آن فکر میکنم.» نجار گفت: «پانچلو، همین که در کنار من هستی، برای من بهترین هدیه است.» پانچلو گفت: «اما من میخواهم کاری بیشتر از اینها انجام بدهم. چون تو را دوست دارم. تو را خیلیخیلی دوست دارم، ایلای. دوست دارم همه بدانند که بدون تو وجود نداشتم.» بعد، چشمهای کوچولوی پانچلو برق زد و گفت: «چه جالب! با این جملهها میتوانم شعر بسرایم.» پانچلو هیجانزده از روی میز پایین پرید. ایلای را محکم بغل کرد و گفت: «حالا صبر کن! خودت میبینی، ایلای. امسال میخواهم برای تو کار خیلی بزرگی انجام بدهم.» او شادیکنان از در بیرون رفت در حالی که تلاش میکرد با جملههایی که گفته بود، شعر بسراید: «من تو را دارم دوست دوستت میدارم صمیمانه من تو را دارم دوست من اگر هستم، ز تو هست و هیچم بی تو» ایلای لبخند زد و برایش دست تکان داد: «مراقب خودت باش، دوست کوچولوی من.»
زمان
۳۸ دقیقه
حجم
۸۸٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۳۸ دقیقه
حجم
۸۸٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد