کتاب آش بلوط

کتاب «آش بلوط» نوشتۀ کلر ژوبرت است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. آش بلوط، اولین جلد از داستان‌های بامزۀ پپوچی است. 

درباره کتاب آش بلوط

پپوچی هنگام قدم‌زدن در جنگل به درخت بلوط بزرگی می‌رسد، او خیلی بلوط دوست دارد و دلش می‌خواهد آش بلوط درست کند. اما می‌بیند تمام بلوط‌ها روی درخت بزرگ بلوط هستند و روی زمین بلوطی نیفتاده تا بتواند راحت آن‌ها را بردارد. پپوچی بالای درخت می‌رود و یک‌عالمه بلوط جمع می‌کند؛ اما آیا می‌تواند باآن‌همه بلوط از درخت پایین بیاید؟ پپوچی باید چه‌کار کند؟ آش بلوط چه می‌شود؟

داستان‌های پپوچی ۵ جلدی است و شخصیت اصلی آن، ‌پپوچی، دوستان زیادی دارد و هر بار اتفاق تازه‌ای برایش می‌افتد. در اولین جلد از این مجموعه، پپوچی قرار است آش بلوط درست کند. جلدهای دیگر داستان‌های پپوچی عبارت است از: «درخت شکلات»، «غصهٔ پپوچی»، «یک‌عالم مدادرنگی» و «آینه». داستان‌های پپوچی جزو مجموعۀ کتاب‌های مرغک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به‌حساب می‌آیند. کتاب‌های مرغک که شامل چندین جلد کتاب می‌شود، چند ویژگی دارد؛ تصاویر در این مجموعه کتاب‌ها نقش بسیار مهمی دارند؛ چون اکثرشان به صورت تصویرخوانی هستند و زمانی که والدین یا بزرگ‌ترها کتاب را برای کودکان می‌خوانند، کودک با تماشای تصویر با قصه ارتباط برقرار می‌کند و بعد از آن خود کودک با نگاه به تصاویر می‌تواند داستان را به یاد بیاورد و برای خودش بازگو کند.

ویژگی دیگر کتاب‌های مرغک این است که علاوه بر مطالعه، نوعی بازی و سرگرمی را برای کودک فراهم می‌کنند. کودکان بعد از شنیدن کتاب آش بلوط می‌توانند تصویری از درخت بلوط خیالی خود را بکشند و سرگرم شوند. قصه‌ها به‌گونه‌ای است که کودک را با بسیاری از مسائلی که در زندگی با آن مواجه می‌شود و یا به‌تازگی تجربه کرده آشنا می‌کند. در کتاب آش بلوط،‌، پپوچی به دنبال چیزی می‌رود که دوست دارد؛ اما وقتی می‌تواند موفق شود که از دوستانش کمک بگیرد. کودک با خواندن این داستان، با مفهوم کمک، همدلی و قدردانی آشنا می‌شود.

خواندن کتاب آش بلوط را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکان بالای ۴ سال پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آش بلوط

«پپوچی کوچولو را می‌شناسی؟ همان که سمت راست زیر درخت نشسته است. پپوچی توی جنگل زندگی می‌کند و دوستان زیادی دارد: کلاغ خال‌خالی، حلزون خط‌خطی، موش‌های سه‌قلو و خیلی‌های دیگر؛ ولی بهترین دوست پپوچی، ززو است. همان که سمت چپ برایش دست تکان می‌دهد. یک روز پپوچی به درخت بلوط بزرگی رسید. با خودش گفت: چه‌قدر دلم بلوط می‌خواهد! ولی یک‌دانه بلوط هم زیر درخت نبود.»