دانلود و خرید کتاب صوتی واسم یه هواپیما بکش
معرفی کتاب صوتی واسم یه هواپیما بکش
کتاب صوتی واسم یه هواپیما بکش نوشتهٔ اریک امانویل اشمیت و ترجمهٔ شهلا حایری و فرناز قبله است. بنفشه کلانتری گویندگی این داستان صوتی را انجام داده و واوخوان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی واسم یه هواپیما بکش
کتاب صوتی واسم یه هواپیما بکش برابر است با داستانی فرانسوی - بلژیکی. این کتاب داستان پیرمردی ۹۰ساله به نام «ورنر ون برسلاو» را روایت میکند که تمام عمر خلبان بوده و سالها پیش در جنگ جهانی دوم شرکت داشته است. ناگهان یک روز افشا میشود که او در آن جنگ مرتکب جنایتی شده و به این ترتیب بعد از سالیان دراز، زندگیاش دستخوش تغییر میشود. ماجرا از روزی آغاز میشود که ورنر در باغش مشغول گشتوگذار بود. ناگهان سروکلهٔ یک دختربچه به نام «دافنه» پیدا میشود و خلوت او را بر هم میزند. این دختربچهٔ جسور که از روی دیوار پریده و وارد باغ او شده، در همسایگیاش زندگی میکرد. دافنه با سماجت از ورنر میخواهد برایش یک هواپیما در دفتر نقاشی او بکشد. همان روز با یک نامه، داستان گذشتهٔ ورنر برملا میشود و عضویت او در گروه نازیها از پرده بیرون میافتد. داستان همینجا به اتمام نمیرسد؛ کمی بعدتر ورنر با «آنتوان دو سنت اگزوپری» آشنا میشود و بدینواسطه حقایق تلخی را دربارهٔ خودش در مییابد که او را به فکر فرو میبرد.
شنیدن کتاب صوتی واسم یه هواپیما بکش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه - بلژیک و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت، نمایشنامهنویس، داستاننویس، رماننویس و کارگردان فرانسوی - بلژیکی، طی حدود ۱۰ سال بهصورت یکی از پرخوانندهترین نویسندگان فرانسویزبان دنیا درآمد، آثارش به ۴۰ زبان برگردانده شد و نمایشنامههایش در بیش از ۵۰ کشور بهطور منظم به صحنه رفت. او تحسینشدۀ منتقدان است و برگزیدۀ خوانندگان و چند اثرش نیز به فیلم درآمده است. اشمیت در ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در حومهای از شهر لیون در جنوب فرانسه متولد شد. در کودکی به موسیقی علاقۀ بسیار داشت و در ۹سالگی به آموختن پیانو پرداخت. ابتدا مایل بود آهنگساز شود، اما معلمانش او را از این کار منصرف کردند تا از همان نوجوانی استعداد آشکارش در نگارش را پرورش دهد.
پس از گذراندن دورۀ ادبیات، در آزمون ورود به دانشسرای عالی موفق میشود و از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ به تحصیل در فلسفه میپردازد و پایاننامۀ دکترایش را با عنوان «دیدرو و مابعدالطبیعه» مینویسد که در ۱۹۹۷ با عنوان «دیدرو و فلسفۀ اغوا» منتشر میشود. اشمیت چندینسال به تدریس فلسفه در دبیرستان و سپس در دانشگاه اشتغال داشته است. او خود معتقد است که فلسفه موجب نجاتش شده و به او آموخته است تا خودش باشد و احساس رهایی کند. فیلسوف به نویسنده تبدیل میشود؛ نویسندهای که مدام اسطورهها و حکایات بنیانگذار را جذب میکند تا با خلاقیت خستگیناپذیر خود آنها را از نو بتند. در سالهای دهۀ ۱۹۹۰، نمایشنامههایش در چندین کشور با اقبال بسیار روبهرو میشود. «شب والونی» که نسخۀ مدرنی است از اسطورۀ دون ژوان، در ۱۹۹۱ موجب شهرت او در فرانسه میشود؛ سپس «مهمان ناخوانده» در ۱۹۹۳، ۳ جایزه از جوایز مولیر را نصیب او میکند. از آن پس، تدریس فلسفه در دانشگاه را رها میکند و تماموکمال به کار نگارش میپردازد. در ۱۹۹۵، «گلدن جو» و در ۱۹۹۶، «دگرگونههای معمایی» را میآفریند. چند ماه بعد، یک تکگویی دربارۀ آیین بودا انتشار مییابد با عنوان «میلارِپا» که در ۱۹۹۷ در جشنوارۀ آوینیون و در ۱۹۹۹ در پاریس به نمایش در میآید. همین متن است که اشمیت را به فکر میاندازد تا دورۀ حکایتهایش را دربارۀ ادیان آغاز کند که بعداً به دورۀ «نادیدنیها» شهرت مییابد.
فردریک یا بولوار جنایت در ۱۹۹۸ تقریباً همزمان در فرانسه و آلمان به نمایش درمیآید. «مهمانسرای دو دنیا» در ۱۹۹۹ ـ ۲۰۰۰، مدتی طولانی بهروی صحنه میماند. «آقاابراهیم و گلهای قرآن» که در دسامبر ۱۹۹۹ برای نخستینبار اجرا میشود، در ژوییۀ ۲۰۰۱ در جشنوارۀ آوینیون به اجرا درمیآید. در ۲۰۰۴ فیلمی بر اساس آن ساخته میشود با شرکت «عمر شریف» که تندیس سزار بهترین بازی را برایش به ارمغان میآورد. پس از این جزوۀ دوم از دورۀ نادیدنیها، نوبت به سومی میرسد با عنوان «اسکار و بانوی گلیپوش» که در فوریۀ ۲۰۰۳ با اقبالی گسترده روبهرو میشود. در سپتامبر ۲۰۰۳، نخستینبار نمایشنامهٔ «خردهجنایتهای زناشویی» اجرا میشود و چندینماه پیاپی با گیشۀ پر در صحنه میماند.
اشمیت در همان ایام به نگارش رمان میپردازد و در ۱۹۹۵ «فرقۀ خودبینان» را منتشر میکند که استقبال بسیار گرم منتقدان را در پی دارد. در سال ۲۰۰۰، «انجیل بهروایت پیلاطس»، جایگاه او را بهعنوان رماننویس تثبیت میکند. از آن پس، هر رمانی که منتشر میکند، هفتهها و ماهها در فهرست پرفروشترین رمانها قرار میگیرد. در ۲۰۰۱، «سهم آن دیگری» را منتشر میکند که به هیتلر اختصاص دارد و در ۲۰۰۲، نسخهای خیالپردازانه و هجایی دربارۀ اسطورۀ فاوستوس مینویسد با عنوان «آنگاه که یک اثر هنری بودم». حکایتهای دورۀ نادیدنیها، در کشورهای فرانسویزبان و کشورهای دیگر با اقبال فراوان روبهرو شد؛ چه در کتابفروشیها و چه در صحنۀ نمایش. کتابهای «میلارِپا» در زمینۀ عرفان، «آقاابراهیم و گلهای قرآن» دربارۀ اسلام، «اسکار و بانوی گلیپوش» دربارۀ مسیحیت، «فرزند نوح» (۲۰۰۴) دربارۀ کلیمیت، «سومویی که نمیتوانست گنده شود» (۲۰۰۹) دربارۀ ذنِ بودایی هستند.
از سال ۲۰۰۰، اریک امانوئل اشمیت که خود را از دنیای ادب و سیاست دور میدارد، با سیل جوایز روبهرو میشود؛ در همان سال فرهنگستان فرانسه جایزۀ بزرگ تئاتر را برای مجموعۀ نمایشهایش به او اهدا میکند؛ در ۲۰۰۴ جایزۀ بزرگ خوانندگان لایپزیگ، دویچِر بوخِرپرایس را برای حکایت «آقاابراهیم و گلهای قرآن» و در برلین، جایزۀ معتبر دی کادریگا را برای «انسانیتش و خردمندیای که شوخطبعیاش در وجود انسانها پرورش میدهد» دریافت میکند. در همان پاییز ۲۰۰۴ مجلۀ ادبی لیر در پی نظرسنجی از فرانسویای مبنی بر اینکه از «کتابهایی که زندگیشان را تغییر دادهاند» نام ببرند، «اسکار و بانوی گلیپوش» در کنار کتاب مقدس و کتابهای سهتفنگدار و شازدهکوچولو قرار میگیرد و این درمورد نویسندهای در قید حیات جرو استثناهاست.
بخشی از کتاب صوتی واسم یه هواپیما بکش
«تمام بعد از ظهر دافنه و ورنر درمورد روباه حرف زده بودند. نه درمورد یک روباه واقعی با دندانهای تیز بدبو و مضر که پرندهها را میخورد و باغ را خراب میکند، نه، بلکه درمورد روباهی که در کتاب شگفتانگیز سنت اگزوپری زندگی میکرد. دافنه اعتقاد داشت که روباه اشتباه کرده که کودک را اهلی کرده است.
- «وقتی شازده کوچولو بره، روباه گریش میگیره، احساس تنهایی میکنه. اگه اصرار نمیکرد که با شازده کوچولو دوست بشه، روباه ناراحت نمیشد».
ورنر جوابی دندان شکن داد: «ناراحت بودنم شکلی از دوست داشتنه».»
زمان
۱ ساعت و ۲۹ دقیقه
حجم
۸۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۲۹ دقیقه
حجم
۸۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد