دانلود و خرید کتاب صوتی دهقانان (آبادی / سه گانه خانواده اسناپس - جلد سوم)
معرفی کتاب صوتی دهقانان (آبادی / سه گانه خانواده اسناپس - جلد سوم)
کتاب صوتی دهقانان (آبادی / سه گانه خانواده اسناپس - جلد سوم) نوشتهٔ ویلیام فاکنر و ترجمهٔ تورج یاراحمدی است. افشین اعتماد گویندگی این داستان بلند صوتی و آمریکایی را انجام داده و انتشارات کتابسرای نیک آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی دهقانان (آبادی / سه گانه خانواده اسناپس - جلد سوم)
کتاب صوتی دهقانان (آبادی / سه گانه خانواده اسناپس - جلد سوم) بهخوبی فرهنگ و زندگی اجتماعی مردم جنوب آمریکا را ترسیم کرده است. ویلیام فاکنر در این اثر صوتی، ادامهٔ ماجراهای خانوادهٔ «اسناپس» و بازگشت «فلم اسناپس» به شهر را پی میگیرد و از رخدادهایی برایمان میگوید که در انتظار او است. کتاب حاضر، سومین جلد از سهگانهٔ «اسناپس» به قلم ویلیام فاکنر به شمار میرود که زندگی، زمانه و احوال مردم نواحی جنوب آمریکا را بازسازی کرده است. این داستان بلند که از لابهلای نوشتههای قبلی ویلیام فاکنر سر بر آورده، کماکان ماجراهای خانوادهٔ اسناپس و آبادی «فرنچ منزبند» را روایت میکند. این بار «راتلیف» بهعنوان یکی از شخصیتهای اثرگذار داستان، بیش از گذشته حضور خود را نشان میدهد و آنچه در پایان کتاب تجربه خواهد کرد، مخاطبان را در حیرت فرو میبرد.
تناقض میان خیر و شر و جدال میان شخصیتهایی که یا از شر و یا از پاکی و معصومیت آکندهاند در این اثر دیده میشود. حضور شخصیتهای متنوع و هنرنمایی ویلیام فاکنر در بازنمایی درون و تفاوتهای کاراکترها از مشخصات بارز کتاب صوتی حاضر است. اگر از مشتاقان ادبیات داستانی کلاسیک، قلم خاص ویلیام فاکنر و آثاری با مضامین اجتماعی هستید، کتاب صوتی حاضر میتواند یک گزینهٔ مطالعاتی برای شما باشد. سهگانهٔ «خانواده اسناپس» (Snopes trilogy) مجموعهای است به قلم ویلیام فاکنر که ماجرای خانوادهٔ خیالی «اسناپس» را در حوالی میسیسیپی روایت میکند. نسخهٔ اولیهٔ این سهگانه بهصورت یک رمان مستقل منتشر شده بود، اما بعدها در قالب یک سهجلدی به چاپ رسید. مجلدهای این مجموعه بهترتیب «آبادی»، «شهر» و «عمارت اربابی» نام دارد. جلد نخست خود شامل سه بخش است و داستان حاضر سومین بخش آن محسوب میشود.
شنیدن کتاب صوتی دهقانان (آبادی / سه گانه خانواده اسناپس - جلد سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب داستان بلند پیشنهاد میکنیم.
درباره ویلیام فاکنر
ویلیام فاکنر با نام کامل «ویلیام کاتبرت فاکنر» در سال ۱۸۹۷ میلادی در نیو آلبانی در میسیسیپی به دنیا آمد. بهدلیل وزن کم و قد کوتاه در ارتش ایالات متحده پذیرفته نشد، اما بهعنوان دانشجوی دانشگاه افسری در یگان پرواز سلطنتی در تورنتوی کانادا نامنویسی کرد و در ۲ دسامبر ۱۹۱۸ بهعنوان افتخاری ستوان دومی نایل شد. پس از آنکه از دانشگاه میسیسیپی انصراف داد، همراه دوستش با یک کشتی باربری به ایتالیا رفت و از آنجا پای پیاده رهسپار آلمان و فرانسه شد. فاکنر یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات آمریکا و بهویژه ادبیات جنوب آمریکا است. شهرت او بهدلیل سبک تجربی و توجه دقیقش به شیوهٔ بیان و آهنگ نوشتار است. اغلب داستانهای او عاطفی، ظریف و پیچیده هستند. شخصیتهای اصلی داستانهای او را بردههای آزادشده یا اعقاب بردهها، سفیدپوستان تهیدست و جنوبیهای طبقهٔ کارگر تشکیل میدهند. این نویسندهٔ نامآشنا در سال ۱۹۴۹ میلادی موفق به دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات شد. از جمله مهمترین آثار این نویسنده که به پارسی ترجمه شدهاند، باید به «گوربهگور»، «برخیز ای موسی»، «حریم»، «خشم و هیاهو»، «داستانهای یوکناپاتافا»، «یک گل سرخ برای امیلی»، «تسخیرناپذیر»، «روشنایی ماه اوت»، «اسبهای خالدار»، «حرامیان»، «گنجنامه»، «جنگل بزرگ»، «اسبها و آدمها»، «سرخپوست میرود» و «آن خورشید شامگاهی» اشاره کرد. ویلیام فاکنر در ژوئیهٔ ۱۹۶۲، ۳ هفته پس از آنکه از اسب افتاد، بر اثر سکتهٔ قلبی در بیهالیا در میسیسیپی درگذشت.
بخشی از کتاب صوتی دهقانان (آبادی / سه گانه خانواده اسناپس - جلد سوم)
«صدایی از عقب آمد: «مراقب باش، رئیس.» ولی هیچ نشده دیگر خیلی دیر شده بود. اسبی که از همه نزدیکتر بود با شتابی صاعقهوار پرید و روی دو پای عقب ایستاد و با دو پای جلو سریعتر از هر مُشتزنی دو بار بر صورت وارنر ضربه زد، جهشی که کرد سیمی را به حرکت در آورد که به آن بُخو شده بود و همین سببِ به حرکت در آمدن همه سیمهای اسبهای دیگر شد و آنها را واداشت که گروپگروپکنان به جلو بجهند. همان صدا گفت: «هش، جانورهای نکبتی.» صدا از همان مرد دومی بود که با گاری آمده بود. سبیل کلفت و پرپشت و سیاهی داشت، و کلاه لبهپهن رنگ و رو رفتهای به سر کرده بود. موقعی که یارو از جا جهید و مابین مردها و اسبها قرار گرفت و چرخید تا آنها را دورتر از اسبها هدایت کند، دیدند که توی جیب عقب شلوار جین چسبانش یک ششلول دستهصدفی چپانده همراه با یک پاکت مثل آنهایی که توی آن کلوچه میگذارند. یارو گفت: «بچهها، به اسبها نزدیک نشوید. قدری چموش شدهاند، مدتهاست که کسی ازشان سواری نگرفته.»»
زمان
۷ ساعت و ۴۵ دقیقه
حجم
۴۳۴٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۴۵ دقیقه
حجم
۴۳۴٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اجرا خیلی بده خیلی اصلا قابل گوش دادن نیست ترجمه مشکلی نداره
ترجمه بسیار بد این کتاب واقعا تعجب آوره چون انگار مترجم کودکی بوده که حتی باقواعد دستوری زبان فارسی هم آشنا نیست و دایره واژگانش بشدت ناقص و محدود بوده... حیف که ترجمه بسیار ضعیف باعث شده کتاب بسوزه