دانلود و خرید کتاب صوتی کوه های برفگیر آبادان
معرفی کتاب صوتی کوه های برفگیر آبادان
کتاب صوتی کوه های برفگیر آبادان نوشتهٔ فرزاد عزیزی کدخدایی است. حسین نصیری گویندگی این داستان کوتاه صوتی را انجام داده و انتشارات گیوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی کوه های برفگیر آبادان
کتاب صوتی کوه های برفگیر آبادان حاوی داستان مرد تنهایی است که اکنون تنها با خاطراتش زندگی میکند؛ خاطرات گذشته، حسرت روزهای از دسترفته و بهای سنگینی که با جان عزیزانش پرداخته شده است. مرد تنهای کتاب صوتی «کوههای برفگیر آبادان» در خاطراتی زندگی میکند که از فرط فاصلهگرفتن از او و شرایط جامعه، انگار هیچوقت اتفاق نیفتادهاند. او حسرت روزهایی را میخورد که مانند گیلگمش و انکیدو، بیهوده فریب بازی خدایان را خورد و در مقابل انسانی دیگر که میتوانست دوست او باشد ایستاد و با او جنگید. مرد اینبار در مقابل خدایان رجز میخواند و بر الههٔ جنگ نفرین میفرستد.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
شنیدن کتاب صوتی کوه های برفگیر آبادان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی کوه های برفگیر آبادان
«موبایل را سُر میدهم آن طرف میز، ضبط میکنم. لیوان قهوه را میکشی سمت خودت و ادامه میدهی: «آن روز هوا ابری بود و هرازگاهی رعدوبرقی از سمت کوههای شمال اندیمشک زبانه میکشید. رفتم بالای پشتبام. اطراف دوکوهه تا چشم کار میکرد سرسبز بود. رو به عراقیها فریاد زدم: منم انکیدو! مردی از تبار کوهستان! بازگشتهام تا پنجه در پنجهی گیلگمش بیندازم.»
باتعجب میپرسم: «علی چی شد؟»
قهوه را سر میکشی و میگویی: «نمیدانم.» قطرهای اشک از گوشهی چشمت سرازیر میشود. میگویی: «صدای مارش جنگ در پادگان پیچید. تکهچوبی را به سمت آسمان گرفتم و گفتم: ای خدای جنگ! ای ایشتر دانا! تو بگو چطور اینهمه دروغ را باور کنم؟ نه، من اینبار گول وعدههای خدایان را نخواهم خورد.»»
زمان
۱۶ دقیقه
حجم
۲۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۶ دقیقه
حجم
۲۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
قابلیت انتقال
ندارد