دانلود و خرید کتاب صوتی سایه

کتاب صوتی سایه نوشتهٔ کارین ژیه بل و ترجمهٔ آریا نوری است. سپیده مالمیر گویندگی این رمان پلیسی صوتی را انجام داده و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است. این اثر برندهٔ جایزهٔ فستیوال رمان پلیسی فرانسه در سال ۲۰۱۳ است.

درباره کتاب صوتی سایه

کتاب صوتی سایه حاوی رمانی پلیسی است که در آن با زندگی دختری به نام «کلوئه بوشمپ» همراه می‌شوید. رمان با مقدمه‌ای آغاز می‌شود که در آن کلوئه از اتفاق غریبی در زندگی‌اش می‌گوید. زمانی که او در نیمه‌‌شب از یک مهمانی به خانه‌اش برمی‌گردد، سایهٔ مردی را می‌بیند که تعقیبش می‌کند؛ سایه‌ای که تمام زندگی او را به هم می‌ریزد. سایه همیشه همراه کلوئه است و او فکر می‌کند شاید قصد کشتنش را دارد، اما داستان از جایی عجیب می‌شود که هر بار سعی می‌کند صاحب سایه را ببیند، او ناپدید می‌شود. ترس و معما در هم می‌آمیزد و رمانی هیجان‌انگیز می‌سازد. کلوئه بوشمپ چه شخصیتی است؟ به نظر می‌رسد که او هر چه می‌خواهد، دارد. زیبا و باهوش است و قرار است به‌زودی رئیس یک شرکت تبلیغاتی بسیار بزرگ شود. اخیراً عاشق مرد جذابی شده است. وقتی رمان پیش می‌رود، درمی‌یابیم که این زنْ فرشته نیست. کلوئه بسیار خودخواه و مغرور است، از دیگران متنفر است، فکر می‌کند می‌تواند هر کسی را تحت‌فرمان خود درآورد و باور دارد همه‌چیز در جهان مال اوست.

فضای داستانی که کارین ژیه بل در کتاب صوتی سایه تصویر می‌کند، بسیار تاریک و وحشت‌افزا توصیف شده است. این نویسنده نشان می‌دهد زمانی که هیچ‌کس دیگر به حرف‌های کلوئه باور ندارد و او را دارای اختلال روانی پارانویید می‌داند، پلیسی به نام «الکساندر گومز» حرفش را باور می‌کند. الکساندر، پلیسی بسیار باهوش و با شهودی قوی است که با همکارانش رابطهٔ خوبی ندارد. به همان اندازه که زندگی کلوئه در مسیر نابودی قرار گرفته، زندگی الکساندر تا همین‌جا هم نابود شده است. همسر الکساندر که بیست سال است همراه او زندگی می‌کند، بیماری لاعلاجی گرفته و در ماه‌های آخر زندگی‌اش به سر می‌برد. این دو شخصیت چطور پیوند می‌خورند؟ این رمان صوتی را بشنوید.

شنیدن کتاب صوتی سایه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پلیسی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کارین ژیه بل

کارین ژیه بل (Karine Giebel) در سال ۱۹۷۱ در لسن سورمر در فرانسه به دنیا آمده است. او در رشتهٔ حقوق تحصیل کرده و وکیل است. اولین رمان او در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و سال ۲۰۰۶ جلد دیگری از آن را منتشر کرد. «راه‌آهن نویر» نام اولین کتاب او است که پایش را به دنیای نویسنده‌ها باز کرد؛ پس از آن کارین ژیه‌بل چندین کتاب دیگر نوشت که بیشتر آن‌ها با استقبال روبه‌رو شد. کتاب «ایستگاه پایانی» از این نویسنده برنده‌ٔ جایزه‌ٔ کتاب مارسی شده است. «سایه»، «تا زمانی که مرگ ما را متحد کند»، «کاری که با من کردی» و «آخرین قتل‌ها» کتاب‌های دیگری از این نویسنده هستند.

بخشی از کتاب صوتی سایه

«سه ساعت خواب... کم است... خیلی کم، بااین‌حال، چاره‌ای نیست. باید از خواب برخیزد، دوش بگیرد، آرایش کند و لباس بپوشد. باید همهٔ کارهای قبلی را تکرار کند، حتی باوجود آنکه دیگر هیچ‌چیز مثل گذشته نیست. نمی‌داند چرا این احساس عجیب را دارد! بااینکه دلیل خاصی برایش پیدا نمی‌کند! چرا صدایی مدام در گوشش زمزمه می‌کند که زندگی‌اش به‌طور کامل دچار تغییر شده است؟ آن‌هم برای همیشه...

مثل هر روز صبح، چند کیلومتری در ترافیک رانندگی می‌کند تا اینکه بالاخره ساختمان موردنظر را در برابر خودش می‌بیند؛ ساختمانی بزرگ و تیره که ظاهری ناراحت‌کننده دارد. یک روزِ جدیدِ کاری شروع می‌شود که بدون شک کمکش خواهد کرد شب کابوس‌وار گذشته را فراموش کند؛ ترسی که هنوز هم در کل وجودش به‌خوبی احساسش می‌کند.

سوار آسانسور شدن، قدم‌برداشتن در راهروها، سلام‌واحوالپرسی با همکاران و خنده‌های مصنوعی یا واقعی! همه سر کار حاضر هستند و حالا نوبت کلوئه۲ است که خودش را برساند.

ابتدا باید با ناتالی، منشی وفادارش سلام‌واحوالپرسی کند، پس‌ازآن، نوبت به رئیسش پاردیو می‌رسد که در دفتری بسیار بزرگ کار می‌کند؛ دفتری که فاصلهٔ چندانی با اتاق کلوئه ندارد. هر روز باید به او اطمینان خاطر دهد که همه‌چیز به‌خوبی پیش می‌رود و هیچ مشکلی ندارند. باید به او بگوید که حواسش کاملاً به قرار ملاقات ساعت ۴ عصر به‌منظور عقد قراردادی بسیار مهم و سودرسان برای شرکت هست.

اصلاً چطور می‌تونم همچین قراری رو فراموش کنم قربان؟ هفته‌هاست که تموم فکرم رو به خودش مشغول کرده!

باید نخوابیدن خودش را از همه پنهان کند. نباید اجازه دهد کسی به این امر پی ببرد که ممکن است او اصلاً تا ساعت ۴ عصر زنده نباشد!

همین چند ساعت پیش به‌شدت ترسیده بودم و داشتم سکته می‌کردم! به‌هیچ‌عنوان نباید اجازه بدم کسی در این مورد چیزی بفهمه!

ولی تکلیف اون سایهٔ لعنتی چی می‌شه؟»