دانلود و خرید کتاب صوتی خان بیز پشه
معرفی کتاب صوتی خان بیز پشه
کتاب صوتی خان بیز پشه نوشتهٔ طاهره ایبد است. شیرین سپهراد و الهام رسولی گویندگی این کتاب صوتی را انجام دادهاند و نشر سماوا آن را برای کودکان منتشر کرده است. این اثر جلد سوم از مجموعهٔ «بیز بیز پشه» است.
درباره کتاب صوتی خان بیز پشه
مجموعه ۳جلدی «بیز بیز پشه» روایت ماجرای ۵ پشه است که در یک زمان به دنیا میآیند و بهنوعی اعضای یک خانوادهاند؛ تولدشان با بیاطلاعی و بهت کامل از دنیای اطرافشان همراه است و در همین حین بهطور غریزی متوجه نور تیر چراغ برق شده و بهسمت آن پرواز میکنند. وقتی به نور میرسند، تیر چراغ برق میخواهد با تعریفکردن قصهای برای این پشههای نوزاد آنها را ساکت کند و وقتی میگوید «یکی بود، یکی نبود…» سؤالاتی فلسفی برای این پشهها ایجاد میشود و میپرسند اونی که بود کی بود؟ اونی که نبود کی بود؟ چرا فقط یکی بود دو تا نبود؟ و… . بهطورکلی در سراسر اثر، نگاهی هستیشناختی به جهان با مایهٔ طنز وجود دارد. تلاش نویسنده این بوده است که کودکان را با این بعد از فلسفه یعنی ضرورت تفکر آشنا کند و برای آنها حتی درمورد بدیهیترین مسائل زندگی ایجاد سؤال کند. عنوان جلد نخست «یکی بیز یکی نبیز»، جلد دوم «ویز ویز تره» و عنوان جلد سوم «خان بیز پشه» است. هر جلد این مجموعه متشکل از ۵ داستان است که در مجموع میشود ۱۵ داستان.
کتاب صوتی خان بیز پشه، ازآنجا شروع میشود که پنج پشهٔ بازیگوش میبینند تمام چالههای آب خشکیدهاند و دیگر آبی برای خوردن نیست. آنها طی عمر کوتاهِ پشهای خود هرگز تغییر فصلها را ندیدهاند و از بارانی که چالههای تشنه را سیراب خواهد کرد، خبری ندارند. در همین هنگام که دارند بهدنبال آب، سراغ چالههای دیگر میروند، ناگهان ابرهای تیرهٔ بارانی آسمان را میپوشانند؛ طوری که پشههای بازیگوش یک لحظه تصور میکنند شب شده است. دانههای باران قطرهقطره از آسمان فرو میریزند، اما پشهها که تاکنون بارانی ندیدهاند، فکر میکنند دشمنان از آسمان به سمتشان حملهور شدهاند و به این شکل، نبرد پشههای شجاع با دشمنان خیالیشان آغاز میشود.
شنیدن کتاب صوتی خان بیز پشه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به همهٔ کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی خان بیز پشه
«بارون تندتند میبارید. کله گنده گفت: «خرطومها آماده بیز! از خودمون دفاع میبیزیم.» شلوول که حوصلهی جنگیدن نداشت گفت: «ولشون ببیزید. فرار ببیزید.» بالهاش رو کج کرد به سمت زمین شیرجه رفت. هر کدوم از بیز بیزها قطرهی بارونی رو نشونه گرفت و با خرطوم تیزش به اون حمله کرد. بیز بیزها چپ و راست و بالا و پایین میرفتن و ویزویز میکردن. قطرههای بارون زیاد بود. بیز بیزها نفسنفس میزدن و به اونا نیش و کله میزدند.
مدتی که گذشت، بارون بند اومد. لپ قرمزی با خوشحالی فریاد زد: «عقبنشینی بیزیدن، ترس بیزیدن!» بیز بیزها خسته روی سیم برق نشستن. یه دفعه لپ قرمزی گفت: «شلوول کجا بیز؟» ریزه میزه با ترس گفت: «یه بلایی سرش اومده بیز.» دماغ نیزهای گفت: «باید اسیرش بیزیدن.»کله گنده به سمت ابرا پرید و گفت: «افراد، نجاتش ببیزین!» بیز بیزها دنبالش پریدن. کله گنده دوروبر رو نگاه کرد. هیچ خبری از شلوول نبود.»
زمان
۳۳ دقیقه
حجم
۴۶٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۳۳ دقیقه
حجم
۴۶٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد