دانلود و خرید کتاب صوتی میزبان
معرفی کتاب صوتی میزبان
کتاب صوتی میزبان نوشتهٔ آلبر کامو و ترجمهٔ پرویز شهدی است. تایماز رضوانی گویندگی این داستان صوتی فرانسوی را انجام داده و انتشارات مجید آن را منتشر کرده است. این اثر یکی از کتابهای مجموعه داستان «دور از دیار و قلمرو» است.
درباره کتاب صوتی میزبان
کتاب صوتی میزبان شامل ۶ داستان کوتاه است. داستانهای این مجموعه میان عالم رؤیا و واقعیت در نوسان هستند؛ البته موضوع اصلی در همهٔ آثار آلبر کامو، مبارزه علیه بیدادگریهای اجتماع است؛ حتی رمان بیگانه هم با همهٔ بیتفاوتیها و پوچنگراییها، بهشکلی با این طرز فکر او پیوند دارد. شخصیت اصلی این رمان مشهور دستپروردهٔ همین اجتماعی است که پول و قدرت بر آن حکم میراند و اگر چنان ویژگیهای روحی و اخلاقی پیدا کرده به این دلیل است که جامعه هیچ انگیزهای برای علاقهمندشدن به زندگی در اختیارش نگذاشته است.
اما در داستان میزبان، «دارو» نام جوانی فرانسوی است که در یک مدرسهٔ روستایی دورافتاده در الجزایر معلم است. چند روزی است که مدرسهٔ او بهخاطر کولاک و سرما تعطیل شده و او در آنجا تنها مانده است. یک روز عصر دارو از پشت پنجرهٔ کلاس، دو مرد را میبیند که بهسختی از پستی و بلندیها گذر میکنند و بهسوی او میآیند. یکی از مردها سوار بر اسب است و دیگری پیاده در کنار اوست. وقتی آن دو به دارو میرسند، او میفهمد که مرد سواره ژاندارم و دیگری یک زندانی عرب است که دستهایش با طناب بسته شده است. دارو سعی میکند که با چای از آنها پذیرایی کند. او دلش برای این زندانی ساکت میسوزد و از ژاندارم اجازه میگیرد تا طناب دستهای او را باز کند. کمی بعد ژاندارم میگوید که باید سریعتر بازگردد؛ چون نیرو کم دارند و از دارو میخواهد زندانی عرب را تحویل بگیرد و به زندان فرانسویها تحویل دهد. معلم زیر بار نمیرود و میگوید این کار جزو وظایف او نیست. دارو از جرم این زندانی میپرسد و ژاندارم میگوید که گلوی پسرعمویش را بریده است. حالا دهکدهٔ او متشنج است و باید سریعتر به زندان فرستاده شود. پس از کمی بحث، در نهایت معلم درخواست ژاندارم را میپذیرد و قبول میکند این زندانی را یک شب نزد خودش نگه دارد و روز بعدی به زندان تحویل دهد.
شنیدن کتاب صوتی میزبان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره آلبر کامو
آلبر کامو در ۷ نوامبر سال ۱۹۱۳ در خانوادهای فقیر در الجزایر متولد شد. آن زمان الجزایر تحت استعمار فرانسه بود. پدرش کارگری فقیر بود و مادرش خدمتکار بود. آنها صاحب ۲ فرزند به نام «لوسین» و «آلبر» بودند. پدرش در جنگ کشته شد. مسئولیت نگهداری ۲ بچه بر عهدهٔ مادرش افتاده بود. کامو بهخاطر خانوادهاش مدرسه را رها کرد و به کارگری مشغول شد. معلمش به استعداد او پی برد و او را به ادامهٔ تحصیل تشویق و کمک کرد تا بتواند بورسیهٔ تحصیلی شود. با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم است، همواره این برچسب خاص را رد میکرد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود، دروازهبان تیم فوتبال این دانشگاه بود. کامو در بعدازظهر چهارم ژانویهٔ ۱۹۶۰ و در ۴۷سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن در شهر ویلبلویل درگذشت. در جیب کت او یک بلیط قطار استفادهنشده پیدا شد. ابتدا قرار بود با قطار و همراه با همسر و فرزندانش به سفر برود، ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند. رانندهٔ اتومبیل و میشل گالیمار، دوست نزدیک و ناشر آثار کامو نیز در این حادثه کشته شدند. آلبر کامو در گورستان لومارین در جنوب فرانسه دفن شد.
پس از مرگ آلبر کامو، همسر و فرزندانش حق تکثیر آثار او را در اختیار گرفتند و ۲ اثر باقیماندهٔ او را منتشر کردند. اولین آنها کتاب «مرگ شاد» بود که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. دومین کتابی که پس از مرگ کامو منتشر شد یک اثر ناتمام به نام «آدم اول» بود که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. آدم اول یک خودزندگینامه دربارهٔ دوران کودکی نویسنده در الجزایر است. از دیگر آثار این نویسندهٔ مشهور میتوان به رمانهای «بیگانه»، «سقوط»، «طاعون»، نمایشنامههای «کالیگولا»، «سوءتفاهم»، «حکومت نظامی» و کتاب نظریِ «افسانهٔ سیزیف» اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی میزبان
«از شدت گرما، سنگها زیر پا تبدیل به غبار میشدند. گوسفندها اینجا و آن جا از بیغذایی و بیآبی هزار هزار میمردند، بیآنکه کسی باخبر شود. دارو که در برابر این شوربختیها زندگی راهبواری را در این مدرسهی دورافتاده میگذراند، به این زندگی دشوار و همان اندک امکانهایی که در اختیار داشت راضی بود. احساس میکرد در این دیوارهای با دوغاب سفید شده، نیمکتی که رویش میخوابید، قفسههای چوب سفید، چاهش و تدارک هفتگی آب و غذا، در مقایسه با مردمان صحرانشین زندگی شاهانهای را میگذراند. بعد، ناگهان، دور از انتظار، بدون کمترین بارانی، باریدن این برف سنگین همه را غافلگیر کرده بود. ساکنان منطقه بدون مردهاشان، اگرچه کاری از دستشان برنمیآمد، روزهای سختی را میگذراندند. ولی دارو، زادهی آن سرزمین بود و اگر جای دیگری میرفت، خود را دور از دیار احساس میکرد.»
زمان
۵۱ دقیقه
حجم
۴۷٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵۱ دقیقه
حجم
۴۷٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد