دانلود و خرید کتاب صوتی مرگ جک همیلتون

کتاب صوتی «مرگ جک همیلتون» نوشتهٔ استیون کینگ، نویسنده‌ٔ کتاب‌های جذاب ژانر وحشت و معمایی، و ترجمهٔ ماندانا قهرمانلو را استودیو نوار با گویندگی پیمان غریب پناه منتشر کرده است. همه تصور می‌کنیم که شرافتی در میان دزد‌ها وجود ندارد، اما روابط پیچیده‌تر از آن هستند که بخواهیم به این سادگی قضاوتشان کنیم.

درباره کتاب صوتی مرگ جک همیلتون

این داستان که سندیت تاریخی دارد بسیار پرهیجان آغاز می‌شود. استفن کینگ مرگ جک همیلتون را با ماجرای خراش‌افتادن لب بالای دلینجر آغاز می‌کند. اِف. بی. آی. مقابل تئاتر بایوگراف به دیلینجر شلیک کرده و او را می‌کشد. اما مردم اعتقاد دارند مقتول دلینجر نبوده، چراکه روی لب او خراشی وجود ندارد.

مرگ جک همیلتون که یکی از داستا‌ن‌های مجموعه‌ٔ «هر آنچه که دوست داری از دست خواهی داد» است، از زبان اول شخص مفرد بیان شده است. «هومِر وَن می‌تِر» یکی از اعضای باند گانگستری معروف دیلینجر (باند مشهور دهه سی میلادی در دوران رکود اقتصادی)، جریان مرگ تدریجی و دردناک جک همیلتون – یکی دیگر از اعضای باند – را بیان می‌کند. ٰاسم مافیا و گانگستر‌، ما را به یاد اسلحه، قتل، خون و بی‌رحمی می‌اندازند اما در این داستان هیچ نشانه‌ای از وحشت نمی‌بینیم و درعوض به‌خوبی می‌توانیم تک‌تک شخصیت‌ها را درک کنیم و جایی باشیم که شاید هیچ‌وقت نتوانیم در واقعیت آن را تجربه کنیم؛ زندگی در میان خلافکارها و درک روابط آن‌ها. 

داستان صوتی مرگ جک همیلتون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به ژانر پلیسی و جنایی و معمایی یا قلم استفن کینگ علاقه دارید، داستان صوتی جک همیلتون را دوست خواهید داشت. 

درباره استیون کینگ

استیوِن اِدْوین کینْگ در سال ۱۹۴۷ میلادی در پورْتْ‌لَندِ ماین متولد شد. پدر و مادر او با هم اختلافات زیادی داشتند و روزی پدر استیون به بهانه خرید سیگار، خانه را برای همیشه ترک کرد. مادر استیون او و برادر خوانده‌اش دیوید را به‌تنهایی و با مشقت زیاد بزرگ کرد. استیون در سال ۱۹۵۹ بعد از نوشتن مقاله‌ای برای یک روزنامه محلی کم تیراژ به نویسندگی علاقه‌مند شد. او در مورد برنامه‌های تلویزیونی نقد و مقاله نوشت. رفته‌رفته داستان‌های کوتاه آغازین خود را به ۳۰ سِنت به آدم‌های محلی فروخت. بعضی از داستان‌ها را نیز به هم‌شاگردی‌های مدرسه می‌فروخت که معلم‌ها پس از آگاهی از جریان مانعش شدند. اکثر آثار ابتدایی‌اش علمی - تخیلی بودند. پس از خواندن مجلات ترسناک خاله‌اش در سال ۱۹۵۹ به ژانر وحشت علاقه‌مند شد.

او از نویسندگانی همچون هاوارد فیلیپس لاوْکرَفْت، رابِرتْ بلاچ وجک فینی الهام گرفت، و سپس داستان ترسناک I Was a teenage GraveRobber را نوشت.

استیون در سال ۱۹۶۷ که توانست داستان کف شیشه‌ای را چاپ کند، مسیر زندگی‌اش تغییر کرد و از سال دوم دانشگاه شروع به نوشتن مقالات هفتگی برای روزنامه دانشگاه کرد. استیون در فعالیت‌‌های سیاسی - دانشجویی نیز شرکت می‌کرد. او یکی از اعضای تشکل‌های دانشجویی بود؛ ابتدا با این عقیده محافظه‌کارانه که جنگ با ویتنام برخلاف قانون اساسی است و سپس در مقام یکی از حامیان فعال جنبش ضدجنگ در دانشگاه اورونو. او در سال ۱۹۷۰ در رشته زبان انگلیسی لیسانس گرفت. او پس از ازدواج وضع مالی خوبی نداشت و نتوانست به دلیل فشارخون، قدرت بینایی ضعیف، کف پای صاف و قدرت شنوایی ضعیف، کار متناسب با رشته‌اش پیدا کند و کارگر یک کارخانه تولید مواد شوینده شد.

او اولین داستان کوتاهش را پس از فراغت از تحصیل نوشت و پس از ازدواج هم تعداد زیادی از این داستان‌ها فروخت. در سال ۱۹۷۳ بالاخره یکی از داستان‌های بلند استیون با عنوان «کری» فروش خوبی داشت و استیون بالاخره دست از کارهای جانبی کشید و نویسنده تمام‌وقت شد.

موضوعاتی از قبیل ترس‌های شبانگاهی، ارواح شیطانی، بیماران روانی خودآزار و دگرآزار ساختار اصلی اکثر داستان‌های استیون کینگ را تشکیل می‌دهند. در حقیقت کینگ به نویسندهٔ داستان‌های ترسناک مشهور است که البته علاقهٔ او به این سبک نوشتاری ریشه در داستان‌های تخیلی کتابخانه پدرش دارد (پدری که خانواده‌اش را در زمان خردسالی استیون ترک کرد.)

بر اساس بسیاری از داستان‌های استیون کینگ فیلم ساخته شده است. داستان‌های مشهوری مانند مسیر سبز، درخشش، منطقه مرده و رهایی از شاوشنگ، کری و کریستین.