دانلود و خرید کتاب صوتی راه آهن زیر زمینی
معرفی کتاب صوتی راه آهن زیر زمینی
کتاب صوتی راه آهن زیرزمینی رمانی جذاب نوشتهٔ کلسن وایتهد، رماننویس آمریکایی است که با ترجمهٔ معصومه عسکری و صدای سیما تاجیک و شهاب ایلکا منتشر شده است. این اثر جوایز پولیتزر و جایزه ملی کتاب آمریکا را برده است.
درباره کتاب صوتی راه آهن زیرزمینی
کتاب صوتی راه آهن زیرزمینی داستانی مربوط به دوران بردهداری آمریکا است. قهرمان داستان برده ۱۵ سالهای به نام کورا است که تصمیم میگیرد به همراه یک برده تازهوارد به نام سزار از مزرعه پنبهای که در آن کار میکند بگریزد. در این رمان جذاب به عصر سیاه بردهداری در آمریکا میرویم و همراه با دختری جوان به نام کورا از شهرهای مختلف امریکا عبور میکنیم و شاهد زندگی بردگانی هستیم که برای دفاع از آزادی، خانواده و عشق خودشان را قربانی میکنند.
کورا به جورجیا، کارولینای جنوبی، کارولینای شمالی، تنسی و در نهایت به ایندیانا سفر میکند. کورا در هر مرحله از این مسیر روایت تازهای از بردهداری را میبیند. کورا مانند قهرمان داستانهای گالیور، در هر مرحله از سفرش با جهانهای مختلفی روبهرو میشود. او اودیسهای در زمان و مکان متفاوت است. وایتهد به طرز درخشانی وحشتهای منحصربهفرد سیاهپوستان را در دوران پیش از جنگ داخلی بازآفرینی میکند، روایت او به طور یکپارچه حماسه آمریکا را از ورود بیرحمانه آفریقاییها به آرزوهای محقق نشدهٔ امروزی میپیوندد. راه آهن زیرزمینی درعینحال یک داستان ماجراجویی و روایتی از ارادهٔ وحشیانهٔ یک زن برای فرار از وحشت اسارت است.
ابتدای کتاب با رنجهای بردگان شروع میشود. نویسنده دربارهٔ این بخش میگوید وایتهد در این مورد میگوید خیلی سخت بود که جنبههای روانشناسی این مزرعه را به تصویر بکشم، چه کسی میتواند درک کند مردمی که از بدو تولد با آنها وحشیانه رفتار شده، به آنها تجاوز شده و از انواع آسیبها رنج میبرند؛ چگونه با هم رفتار میکنند؟
این کتاب روایتی جذاب است که مخاطب را با خود به دنیای حیرتانگیز و ناشناختهای میرود که هرگز فرصت تجربهٔ حقیقی زندگی در آن را نداشته است.
شنیدن کتاب صوتی راه آهن زیرزمینی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب راه آهن زیرزمینی
«درست قبل از غروب آفتاب یک نفر مادربزرگ را به دویست و بیستوشش دلار خرید. حتماً بیشتر میارزید، اما آن فصل، دختران جوان بازار را اشباع کرده بودند. کتوشلوار مرد خریدار سفیدترین کتوشلواری بود که تابهحال دیده بود و در انگشتانش انگشترهایی از سنگهای رنگی برق میزد. وقتی دست به سینههایش کشید که ببیند درآمده یا نه، فلز سرد انگشتر مرد بر اندامش لرزه انداخت. او علامتگذاری شده بود، نه برای اولین یا آخرینبار. به بقیهٔ کالاهای روز زنجیر شده بود. گروه بردگان آن شب به سمت جنوب راه افتادند؛ کشانکشان پشت درشکهٔ ارباب در حرکت بودند. محمولهٔ نانی این بار به لیورپول برمیگشت؛ پر از شکر و تنباکو. جیغوداد بردهها هم زیر عرشه کمتر شده بود.
آدم فکر میکرد که مادربزرگ کورا نفرینشده است که طی این سالها بارها و بارها فروخته شده بود یا در معاملهای تهاتری دستبهدست شده بود. اربابهایش همگی بهطور ناگهانی ورشکست میشدند. ارباب اولش فریب یک فروشنده را خورد و آجاری را از دست داد. فروشنده به او دستگاهی فروخت که میگفت، دوبرابر تندتر از ماشین پنبهزنی پنبه پاک میکند. آجاری اندام خوبی داشت اما درنهایت به دستور کلانتر نصیب کس دیگری شد. در یک معاملهٔ فوری، روی او دویست و هجده دلار قیمت گذاشتند که این افت قیمت بهخاطر شرایط بازار محلی بود. ارباب دیگر او از مرض ورم مرده بود و حالا بیوهاش آمده بود تا اموالش را بفروشد و به سرزمین اجدادیاش در اروپا برگردد. آجاری سه ماه به مالکیت ولشمن درآمد؛ مردی که درنهایت آجاری را در یک بازی، بیسروصدا به همراه سه بَرده و دو خوک از دست داد.
قیمت آجاری در نوسان بود. وقتی آدم بارها و بارها فروخته شود، دنیا دارد به او یاد میدهد که حواست باشد. او خیلی زود با مزرعهداری خو گرفت و یاد گرفت سیاهپوستکُشها را از افراد صرفاً سنگدل متمایز کند، همینطور تنپرور را از سختکوش و خبرچین را از رازدار. اربابها و معشوقهها درجهٔ شرارتشان باهم فرق داشت و صاحب جاهطلبیها و اموال متفاوتی نسبت بههم بودند. گاهی مزرعهدارها چیزی جز یک زندگی ساده نمیخواهند، اما زنان و مردانی هم هستند که اگر امکان جریبکِشی کرهٔ زمین بود، دلشان میخواست همهٔ دنیا را از آنِ خودشان بکنند. دویست و چهلوهشت دلار، دویست و شصت دلار. هر جا که پا میگذاشت شکر بود و وسمه، بهجز اینکه یکبار قبل از اینکه دوباره فروخته شود، برای یک هفته برگ تنباکو میپیچید. تاجر به مزرعهٔ تنباکو آمده بود و دنبال بردهای در سنّ باروری میگشت، ترجیحاً با دندانهای سالم و بدنی انعطافپذیر. حالا او دیگر زن بود.
میدانست مردان دانشمند سفیدپوست به زیر اشیا خیره میشوند تا بفهمند چگونه کار میکنند. حرکت ستارگان در طول شب، کنش و واکنش اخلاط در خون. دمای مناسبی که برای برداشت پنبهٔ خوب لازم است. آجاری در مورد بدن سیاهش اطلاعاتی به دست آورد و مشاهداتی اندوخت. هر چیز ارزشی داشت و وقتی ارزش تغییر میکرد، همهچیز تغییر میکرد. ارزش یک کدوی قلیانیِ شکسته کمتر از یک کدوی سالم و پُر آب است؛ قلابی که گربهماهی به آن است، ارزشمندتر از قلابی است که طعمهاش را از دست داده است.»
زمان
۱۳ ساعت و ۳ دقیقه
حجم
۵۵۰٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۳ ساعت و ۳ دقیقه
حجم
۵۵۰٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب خوبی بود. فکت های تاریخی خوبی داخلش بود درمورد برده داری اما بعصی مواقع این فکت ها خیلی زیاد میشد. فضای اون دوران رو به خوبی به تصویر کشیده بود. در کل پیشنهاد میشه