دانلود و خرید کتاب صوتی زندگی میدان جنگ است
معرفی کتاب صوتی زندگی میدان جنگ است
کتاب صوتی زندگی میدان جنگ است براساس نظریات راسل سیمونز نوشته شده است. این کتاب را ریحانه توکلی و جلال طحان گردآوری و ترجمه کردهاند و با صدای علی قاسمی در واوخوان منتشر شده است.
درباره کتاب زندگی میدان جنگ است
راسل سیمونز یکی از بزرگترین مدیران و کارفرمایان تجاری در دنیای امروز است. با خواندن کتابهای راسل میفهمید که باید با افراد شایسته و درستوحسابی یعنی افرادی که متخصص، کاردان و لایق باشند معاشرت داشته باشید، نه اشخاص عشرتطلب و ازخودراضی را بتوانید مسیر رشد را طی کنید.
اگرچه موفقیت بهخودیخود خوب است اما همراهی آن با «معنی و مفهوم» بهتر و ارزشمندتر است. با خواندن این کتاب درمییابید موفقیتی که راسل در مورد آن صحبت میکند در حقیقت همان چیزی است که بسیار بااهمیت و پرمعناست؛ زیرا موفقیت مَد نظر بر اساس اشتراک و تسهیم است، نه بر اساس ذخیره نمودن و جمعآوری کردن.
شنیدن کتاب زندگی میدان جنگ است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به موفقیت بیشتر در زندگی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی میدان جنگ است
دنیای کلاسیک ایجاد کنید
دنبال کردن تصور ذهنی در زندگی و کارِ من بسیار نتیجهبخش بوده و شرکت» پتفارم» نمونهی بسیار خوبی در این زمینه است؛ چون برای مردم بسیار قابل فهم بوده و در میان آنها جا افتاده است. اما زمانیکه من در سال ۱۹۹۲ افکار و اندیشههایم در مورد چنین شرکتی را با آنها در میان میگذاشتم، هیچکس باور نمیکرد که چنین شرکتی حتا راه بیفتد، چه برسد به اینکه به چنین اعتباری در صحنهی تجارت دست یابد. حتا افراد نزدیکی که گاه با هم به موفقیتهای تجاری دست یافته بودیم نیز اعتقادی به این طرز تفکر نداشتند. اما من باور داشتم که فرصت مناسبی دست داده تا به آن جامهی عمل بپوشانم و دیگر برایم مهم نبود چه مشکلاتی بر سر راهم وجود خواهد داشت. بدین منظور تصمیم گرفتم با تمام منفینگریها، شکها و تردیدها در این زمینه مبارزه کرده و فکرم را عملی سازم.
چندین ماه بعد از دیدار از اولین کار طراحان، باید بههمه میگفتم که من در مورد نظر و ایدهام کاملاً مطمئن هستم؛ اما هرچه بیشتر با مردم صحبت میکردم بیشتر میفهمیدم که هیچکس نمیتواند فکر و ایدهی مرا بپذیرد. در ابتدا خودم شخصاً شروع کردم. پیش خودم گفتم شاید آنها بهمن شک دارند یا بهمن اطمینان ندارند، چون گذشته و سابقهی من در موسیقی بوده نه در لباس و مد و این فکر بهنظرم کاملاً عادلانه و منصفانه میآمد.
من میدانستم که دنیای مد، دنیایی تنگنظرانه و کوتهفکرانه نیست و بهراحتی درهم شکسته نمیشود؛ پس تصمیم گرفتم با بهترین و باسابقهترین افراد در موضوع مد رفتوآمد و معاشرت نمایم با این امید که بتوانم افراد مظنون و شکاک را از خود راضی نمایم و اعتمادشان را جلب کنم. اما پیدا کردن چنین افرادی کار مشکلی بود. طراحان کمی حاضر بههمکاری با شرکتی بودند که دید و ایدهاش برای آنها قابل درک نبود و افرادی هم که دستی در صنعت داشتند بههیچعنوان حاضر بههمکاری با چنین شرکتی نبودند. من فهمیدم که آن افراد تاجر و صنعتگر به «راسل سیمونز» و گروه اعتقاد ندارند؛ و حتا دردآورتر از اینها اینکه خود گروه نیز چنین ایدهای را برای خود باور نداشت. من این موضوع را از رفتار سرد افراد نسبت به گروه حس کرده و فهمیده بودم. میدانستم اگر بخواهی به این افراد بقبولانی که خودشان را باور داشته باشند -آنهم بعد از سالیان سال که به آنها قبولانده شده بود که بیارزش هستند-، کار بسیار دشواری است.
گذشتن از این موانع و کنار زدن آنها بسیار مشکل بود. چندین بار احساس کردم حق با کسانی است که همیشه منفی و «نه» گو هستند و من باید کل ایده و نظرم را فراموش کنم. من بر سر دوراهی قرار گرفته بودم؛ نه میتوانستم دست از ایده و رؤیاهایم بردارم -چون برایم بسیار واضح و روشن بود- و نه میدانستم چه سرنوشتی در انتظارم است.
زمان
۷ ساعت و ۲۲ دقیقه
حجم
۴۰۵٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۲۲ دقیقه
حجم
۴۰۵٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد