دانلود و خرید کتاب صوتی مزدور
معرفی کتاب صوتی مزدور
کتاب مزدور نوشته هاوارد فاست است که با ترجمه مهدی غبرائی و گویندگی امیر سیاهی در واوخوان منتشر شده است. این کتاب بعد از بیش از سه دهه با ویرایش جدید منتشر شده است. آنها یکروستایی نیمه دیوانه را را در جنگهای داخلی آمریکا دار میزنند و همین موضوع، باعث آتش خشم و انتقام آمریکاییها میشود. دقیقا در میان این درگیری و خون عشق به میدان میآید. داستانی تاریخی که برای اولین بار در سال ۱۹۷۲ براساس یک اتفاق واقعی منتشر شد.
درباره کتاب مزدور
کتاب مزدور (The Hessian) از زبان پزشکی تعریف میشود که در زمان جنگهای استقلال طلبانه آمریکا در قرن هجدهم زندگی کرده و به اندازه کافی مرگ و خشونت و خونریزی را دیده است.
قصه کتاب مزدور درباره آلمانیهاییست که به خاطر فقر توسط انگلیسیها اجیر شدهاند تا در برابر آمریکاییها بجنگند. این افراد خودشان به دنبال نانی برای سیر کردن شکمشان هستند اما در میانه جنگ به ستمگرانی تبدیل میشوند که پا را فراتر از انسانیت و اخلاق گذاشته و به خشونت علیه دیگران روی میآورند. سرانجام زمانی که یکی از آلمانیهای مزدور یک روستایی نیمه دیوانه و خل وضع را به دار میآویزند، آتش خشم و نفرت آمریکاییان شعلهور میشود و تصمیم به کشتار همه هسیان (سربازان در خدمت امپراطوری بریتانیا) میگیرند.
کتاب مزدور ماجرای مزدوران آلمانی است که انگلیسیها آنها را برای مقاصد خود اجیر کردهاند این افراد به شدت خشن هستند اما پشت خشونتشان رنج و فقر است.
عنوان کتاب The Hessian است که در اصل به کسانی گفته میشد که اهل ایالت هس آلمان هستند و چون قریب ۱۷۰۰۰ سرباز آلمانی در جنگهای استقلال امریکا در قبال دریافت مزد برای انگلیسیها میجنگیدند که خونخوارترینشان «هسی» بودند، این اسم به تمام آنان نسبت داده شد و به مرور زمان معنای سرباز مزدور را به خود گرفت.
کتاب مزدور به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به داستانهای تاریخی و با موضوع جنگ پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب مزدور
از روی همدردی سرم را تکان دادم و از او خواستم شام را پیشمان بماند. ردای تمیزی همراه آورده بود؛ پس از آنکه صورتش را تراشید و خود را شست و آن را پوشید، واقعاً مرد جذابی به نظر میرسید. میز ما را متبرک کرد و بعد چنان به گوشت خوک سرخشده حملهور شد که انگار دو هفته غذا نخورده است. شاید هم واقعاً همینطور بود.
قدری شراب خوب فرانسوی به افتخار مهمان روی میز گذاشته بودم ـ اولین کشیش کاتولیکی که از سالها پیش به این طرف دیده بودم ــ و او آن را با سپاس و اشتهای فراوان نوشید. تماشای مرد ریزنقشی که جان میگرفت ــ و تمام عناصری را که دست به دست هم داده بودند تا در «هایریج» کانکتیکات نشانی از تمدن به جا گذارند، مثل ظروف نقره، رومیزی، ظروف چینی ــ و غذای ما را تحسین و تمجید میکرد، برایم خوشایند بود. عاقبت با شکمی پر و روحی خشنود به پشتی تکیه داد و جرأت کرد بپرسد که آیا هنوز هم کاتولیک هستم یا نه.
«فکر میکنم پدر مقدس کارهایی مهمتر از تکفیر من داشته باشند.»
«این حرف هم جواب است و هم نیست.»
گفتم: «خب، آقا، هسلمان، پنج سال است که اعتراف نکردهام، از ته قلب دعا نخواندهام، از خیلی چیزها نفرت داشتهام و سعی نکردهام تنفرم را مهار کنم، البته مدتهای مدیدی است که پایم را به کلیسا نگذاشتهام. با یک زن پروتستان هم ازدواج کردهام.»
و با سر به زنم اشاره کردم و ادامه دادم: «... با این زن دوستداشتنی. اما وجدانم را به این ترتیب راضی کردهام که هرگز در کلیسای پروتستانها هم پا نگذارم. سه سال تمام فرمانده هنگی بودم که علیه انگلیسیها میجنگید، نه به خاطر اینکه مستعمرات را دوست داشتم، نه؛ بلکه چون از انگلیسیهای لعنتی متنفر بودم که پدرم را فقط به دلیل اینکه کاتولیک بوده کشتهاند؛ بنابراین اگر هم به هر علت و دلیلی حال و حوصلهٔ کاتولیک بودن را نداشتم فقط به این دلیل باز هم کاتولیک میماندم که انگلیسیها کاتولیک نیستند. این هم جواب شما، پدر.»
زمان
۶ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۳۸۱٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۶ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۳۸۱٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد