دانلود و خرید کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش دوم: نظریهها سیاسی، جامعه شناسی و فلسفه شرق)
معرفی کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش دوم: نظریهها سیاسی، جامعه شناسی و فلسفه شرق)
کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش دوم : نظریهها سیاسی، جامعه شناسی و فلسفه شرق) بخش دوم از کتاب متفکران بزرگ نوشته آلن دوباتن، فیلسوف و نویسنده معاصر است که با ترجمه سیده معصومه موسوی و معصومه مظلومی ابیانه و صدای فرهاد اتقیایی منتشرشده است. این کتاب که یکی از کتابهای مجموعه مدرسه زندگی آلن دوباتن است به صورت بخش، بخش صوتی شده که تقدیم علاقهمندان میشود.
درباره کتاب صوتی متفکران بزرگ
کتاب متفکران بزرگ به معرفی آرا و آثار متفکران بزرگ در حوزههای فلسفه، تئوری سیاسی، جامعه شناسی، روانکاوی، هنر، معماری و ادبیات میپردازد. متفکرانی که درسهای زیادی برای انسان معاصر دارند. برای مثال فروید در حوزه روانشناسی، افلاطون و ارسطو در فلسفه، ماکیاولی یا مارکس در حوزه سیاسیت، بندیکت در جامعهشناسی، پالادیو در معماری و یا جین آستن و ویرجینیا ولف در حوزه ادبیات در این مجموعه معرفی شدهاند.
شنیدن کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش دوم : نظریهها سیاسی، جامعه شناسی و فلسفه شرق) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مطالعات سیاسی، جامعه شناسی و فلسفه مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب صوتی متفکران بزرگ (بخش دوم : نظریهها سیاسی، جامعه شناسی و فلسفه شرق)
ارزیابی ما از سیاستمداران بین امید و ناامیدی در نوسان است. از یک سو، ایدهای ایدهآلیستی داریم که سیاستمدار باید قهرمانی واقعی باشد. مرد یا زنی که حیات اخلاقی جدیدی به روح ساختار فاسد دولت میدمد. اما وقتی میفهمیم سیاستمداران درگیر چه معاملات پشت پرده و حجمی از دروغ و دغلاند، اغلب به دام بدبینی میافتیم. بین امیدهای ایدهآلیستی و ترسهای بدبینانهمان دربارهٔ شر بودن نهایی سیاست گرفتار میشویم. عجیب اینکه، همان مردی میتواند به ما در فهم خطرات این دوشقی فرساینده کمک کند که عنوان «ماکیاولیگری»۸۷ از نام او گرفته شده است؛ واژهای که اغلب برای توصیف بدترین مدل سیاسی استفاده شده است. نوشتههای ماکیاولی میگوید دروغ گویی و ظاهرسازی سیاستمداران اصلاً عجیب نیست، اما نباید به این خاطر فکر کنیم آنها غیراخلاقی و «بد» هستند. سیاستمدار خوب ــ در رویکرد ماکیاولی ــ شخصی مهربان، دوستداشتنی و صادق نیست؛ او کسی است که ــ با وجود آنکه گاهی بد و موذی است ــ میداند چطور از دولت دفاع کرده و آن را غنی و مفتخر کند. وقتی این لازمهٔ ابتدایی را بفهمیم، کمتر ناامید میشویم و دربارهٔ آنچه از سیاستمداران انتظار داریم صریحتر خواهیم بود.
نیکولو ماکیاولی در ۱۴۶۹ در فلورانس به دنیا آمد. پدرش وکیلی ثروتمند و بانفوذ بود و از همین رو، ماکیاولی آموزش رسمی مبسوطی دریافت کرد و اولین شغلش دفترداری دولتی بود؛ اسناد حکومتی را پیشنویسی میکرد. اما کمی بعد از منصوب شدنش، فلورانس به لحاظ سیاسی دچار فروپاشی شد. خاندان مدیچی را طرد کرد که شصت سال حکومت کرده بود و برای دههها دچار بی ثباتی سیاسی شد، اتفاقاتی که در نتیجهٔ آنها مجموعه بدبیاریهایی حرفهای گریبانگیر ماکیاولی شد.
دغدغهٔ ماکیاولی موضوعی بنیادین در سیاست بود: آیا میتوان همزمان انسان خوب و سیاست مدار خوبی بود؟ او شهامت آن را داشت تا با این امکان تراژیک روبهرو شود که با توجه به اوضاع جهان پاسخ منفی است. او نه تنها باور داشت پیشرفت سیاسی به نحو غیراخلاقی راحتتر به دست میآید، بلکه از ما میخواست به امکان تراژیکتری فکر کنیم: اینکه انجام درست و خوبِ کاری که رهبری سیاسی باید انجام دهد و انجامِ تکالیفِ واقعیِ رهبریِ سیاسی، با انسان خوب بودن در تعارض است.
ماکیاولی مشهورترین اثرش شهریار۸۸ (۱۵۱۳) را در این باره نوشت که چطور میتوان قدرت را به دست گرفت و آن را حفظ کرد و آنچه افراد را رهبرانی بانفوذ میکند چیست. او ادعا کرد بزرگترین مسئولیت شهریار خوب این است که از دولت در برابر تهدیدهای خارجی و داخلی دفاع کند تا بتواند حکومت را باثبات کند. این به آن معنا است که باید بداند چطور بجنگد. اما مهمتر از آن، باید چیزیهایی دربارهٔ شهرت بداند و بلد باشد اطرافیانش را مدیریت کند. مردم نه باید فکر کنند مهربان است و راحت میتوان از او تمرد کرد، نه باید آنقدر خشن بدانند که جامعه از او منزجر باشد. او باید به طرز خشکی دقیق اما معقول باشد. وقتی ماکیاولی به این پرسش برخورد که آیا بهتر است شهریار دوست داشته شود یا از او بترسند نوشت، درحالی که به لحاظ نظری عالی است که رهبر بتواند هم دوست داشته شود و هم از او اطاعت شود، اما همیشه باید به جانب القای ترس برود، زیرا در نهایت وحشت است که مردم را مهار میکند.
رادیکالترین و شاخصترین بصیرت ماکیاولی رد فضیلت مسیحی به عنوان راهنمای رهبران بود. معاصران مسیحی ماکیاولی میگفتند شهریاران باید بخشنده، مصالحه جو، باگذشت و اهل تساهل باشند. خلاصه آنها فکر میکردند سیاستمدار خوب بودن، همان مسیحی خوبی بودن است. اما ماکیاولی به شدت مخالف بود. او از خوانندگانش خواست تا به تضاد اخلاق مسیحی و حکومتداری خوب در مصداق گیرولامو ساونارولا ۸۹ خوب فکر کنند. ساونارولا یک مسیحی پرشور و ایدهآلیست بود که میخواست شهر خدا را روی زمین در فلورانس بنا کند. او علیه جنایتها و استبداد حکومت مدیچی سخنرانی کرد و حتی چند سالی فلورانس را به عنوان دولتی صلح طلب، دموکراتیک، و (نسبتاً) صادق رهبری کرد. اما موفقیت ساونارولا دوام نداشت، چون از دیدگاه ماکیاولی بر پایهٔ ضعفهایی استوار بود که در مسیحیت به معنای «خوب» بودن است. خیلی نگذشت که رژیم او تهدیدی برای پاپ الکساندر فاسد شد. سرسپردگان پاپ توطئه کردند، دستگیر و شکنجهاش کردند و او را در مرکز فلورانس به دار آویخته و سوزاندند. از نظر ماکیاولی، این سرنوشت محتوم مردان خوب در سیاست است. در نهایت، با مشکلی مواجه میشوند که نمیتواند با بخشندگی، مهربانی یا متانت حل شود، چون با رقیبان و دشمنانی سرشاخ میشوند که با قواعد آنها بازی نمیکنند. بی پروایی همیشه یک امتیاز بزرگ است. محال است بتوان شرافتمندانه پیروز شد. با وجود این، برای حفظ امنیت جامعه ضروری است برنده باشیم.
زمان
۷ ساعت و ۱۵ دقیقه
حجم
۳۹۸٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۷ ساعت و ۱۵ دقیقه
حجم
۳۹۸٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد