دانلود کتاب صوتی متأسفم، اما همه مان خواهیم مرد با صدای پریسا حسن شیخی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی متأسفم، اما همه مان خواهیم مرد

دانلود و خرید کتاب صوتی متأسفم، اما همه مان خواهیم مرد

معرفی کتاب صوتی متأسفم، اما همه مان خواهیم مرد

در فایل صوتی متأسفم، اما همه مان خواهیم مرد، مالی گوئین بردلی است، او درباره ترس ناگهانی‌اش از مرگ صحبت می‌کند، ترسی که ناگهان سراغش می‌آید و زندگی او را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

تِد (به انگلیسی: TED، مخفف Technology, Entertainment, Design) یک مجموعه همایش جهانی است که توسط بنیاد Sapling که سازمانی غیرانتفاعی خصوصی است، با شعار «ایده‌ها ارزش گسترش دارند»، برگزار می‌شود.

شنیدن متأسفم، اما همه مان خواهیم مرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به کتاب‌ها، سخن‌رانی‌ها و موضوعات روان‌شناسی

بخشی از متأسفم، اما همه مان خواهیم مرد

در کمپ شبانه بر روی تختخواب تاشو‌اَم دراز کشیده بودم که پی بردم قرار است بمیرم.

تابستان سال ۲۰۰۲ بود و سومین تابستانم در کمپ دخترانه‌ی رودخانه‌ی چَمپلین. دوازده سالم بود، از میان تور پشه‌بندی که نمی‌دانم چطور عنکبوت‌های پا بلند را به داخل راه می‌داد، به آسمان پرستاره‌ی بیرون پنجره‌ی اتاق خیره شده بودم، خوابم نمی‌برد، سعی می‌کردم که در ذهنم با ایده‌ی ناممکن ابدیت کنار بیایم  وقتی که به ذهنم خطور کرده بود: ابدیت زمانی به‌غایت طولانی‌ست. به ذهنم رسید که زندگی نسبتاً کوتاه است و هنگامی که می‌میری، مرده خواهی ماند... تا ابد.

باقی هم‌اتاقی‌هایم خواب بودند، کسی نبود که ترس‌هایم را آرام کند. از روز بعد شروع شد، همه چیز از دعایی که قبل از هر وعده‌ی غذایی می‌خواندیم تا چند خطی که من در اجرای تابستانی «در جنگل» در نقش مادر سیندرلا خوانده بودم. دیگر همه چیز برایم لحنی مخوف و ترسناک پیدا کرده بود.

باقی وقتم در آن تابستان را درگیر ایده‌ی مرگ بی‌انتها و حتمی و با نظر به آن، به احتمال زندگی پس از مرگ گذراندم. حتی با اینکه در مورد علم، بدن و تاریخ کیهان چیز کمی می‌دانستم، بهشت به نظرم منطقی نمی‌آمد.

وقتی به خانه برگشتم، ترس و سؤالاتم را پیش مادرم بردم. پرسیدم «وقتی که ما می‌میریم چه می‌شود؟ بهشت چه شکلی‌ست؟ با چندتا گناه به آتش جهنم می‌افتیم؟»

جواب‌های مادرم متنوع بودند، و هیچ کدام راضی‌ام نمی‌کرد. تصورش از بهشت را برایم تعریف کرد، می‌گفت یک ساحل شنی را تصور می‌کند، با موج‌هایی که به دریاکنار بر می¬خورند، و همه چیز آرام است و نوای موسیقی آرامی به گوش می‌رسد. برایم وحتشتناک بود، بیشتر از هر دلیلی به خاطر کُندی و گنُگی‌اش.

به او گفتم: آخر چه موسیقی‌ای؟ اگر همه ساحل را دوست نداشته باشند چه؟ باید تا ابد، زوری از آن لذت ببرند؟ آن تابستان به این شکل ادامه پیدا کرد، هرشب، و از دل پاییز تا زمستان.

تابستان گذشته، در شهر کوچکی که پدر و مادرم از سال ۲۰۰۸ در آن زندگی می‌کردند اجرای پدرم را در یک نمایش دیدم. مایل نبود که درگیر بازی کردن شود، اما تهیه کننده‌ی نمایش، او را در دفتر پست گیر انداخته بود. به او گفته بود که یک مرده‌شور کم دارند. پدرم که از آن آدم¬ها نبود که به کمک فریاد کسی نرسد و تشویق پرشوق مادرم را ناکام کند، قبول کرد، اینطور شد که نقش جو استودِرد در نمایش آگوست ۲۰۱۷ «شهر ما» در تیرینگهام ماساچوسِت را بازی کرد.

محمدرضا
۱۴۰۰/۰۷/۰۳

خیلی پادکست بدی بود، فقط یک نمایشنامه کوتاه رو بیان می کرد که درباره مرگ بود. من اصلا خوشم نیومد

کاربر 4450421
۱۴۰۱/۰۲/۱۶

گوینده عالی 👌

زمان

۳۷ دقیقه

حجم

۴۲٫۹ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۳۷ دقیقه

حجم

۴۲٫۹ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان