دانلود و خرید کتاب صوتی پری جنگلی و ۳۹ داستان دیگر
معرفی کتاب صوتی پری جنگلی و ۳۹ داستان دیگر
کتاب صوتی پری جنگلی و ۳۹ داستان دیگر مجموعه داستانهای هانس کریستین اندرسن، پدر ادبیات کودکان جهان است که با ترجمه جمشید نوایی و صدای مریم پاکذات میشنوید. این کتاب دربردارنده داستانهایی جذاب برای کودکان و نوجوانان است.
درباره کتاب صوتی پری جنگلی و ۳۹ داستان دیگر
در کتاب صوتی پری جنگلی و ۳۹ داستان دیگر چهل داستان جالب را میشنویم که از میان قصههای فولکلور سراسر جهان انتخاب شده است.
فرهنگ فولکلور دامنه وسیعی دارد و میتواند دربر دارنده افسانهها، داستانها، موسیقی، تاریخ شفاهی، ضربالمثلها، هزلیات، پزشکی، باورهای مردمی درباره بخت و شگون و چشم زخم، لالایی مادران، پایکوبی بومی، آیینها، شیوهها و سنّتها باشد. واژه فولکلور را اولین بار ویلیام توماس، عتیقهشناس انگلیسی، به کار برد. او در مقالهای که درباره دانش مردمی و آداب و آیینهای کهن نوشته بود از این واژه استفاده کرد. کلمه فولکلور چیزی در حدود نیم قرن است که جایگاه خود را در ایران و ادبیات ایران هم پیدا کرده است؛ رفته رفته این واژه برابر دانش عامیانه و دانستنیهای توده مردم رواج یافت و «فرهنگ عامه»، «فرهنگ عامیانه»، «فرهنگ توده» و «فرهنگ مردم» نامیده شد.
در این داستانها میتوانیم شاهد شباهت بینش مردم جهان نسبت به موضوعات مختلف باشیم. بینش و دیدگاهی که از طریق داستان، بازتاب پیدا کرده بود و جایش را در ادبیات جهان نشان داد.
کتاب صوتی پری جنگلی و ۳۹ داستان دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن کتاب صوتی پری جنگلی و ۳۹ داستان دیگر تجربهای جذاب برای تمام کودکان و نوجوانان رقم میزند.
درباره هانس کریستین اندرسن
هانس کریستین اندرسن، پدر ادبیات کودکان و نوجوانان، دوم آوریل ۱۸۰۵ در دانمارک متولد شد. او خانواده فقیری داشت و بعد از مدتی کارگری، به ادبیات روی آورد و توانست در نمایشنامهنویسی از خود استعداد بروز دهد. استعداد او سبب شد تا از سوی دربار پادشاهی دانمارک، برای ادامه تحصیل و سفرهای علمی، مورد پشتیبانی مالی قرار گیرد. داستانهای اندرسون به عنوان «داستانهای پریان» شناخته میشوند. این داستانهای اندرسون در فضایی خیالانگیز و گاه فانتزی، درونمایههای اخلاقی را بازگو میکنند. هر چند برخی داستانهای وی، رویکردی اجتماعی و رئال دارد و مشهورترین آنها، «دختر کبریتفروش» است. بسیاری از داستانها نیز، گردآوری داستانهای فولکلور و ادبیات محلی جوامع مختلف است.
سالها گذشت و از او پرسیدند که چرا قصه زندگی خودش را نمینویسند و او در پاسخ گفته بود که من این داستان را نوشتم. نامش جوجه اردک زشت است. او همچنین از آهنگسازی خواسته بود، برای آهنگ مراسم تشییع جنازهاش آهنگی مناسب با کودکان و ضربآهنگ قدمهای آنان بسازد، زیرا میدانست بیشتر تشییعکنندگانش کودکان بودند.
از میان مشهورترین داستانهای او میتوان به پری دریایی، بند انگشتی، جوجه اردک زشت، ملکه برفی، لباس جدید امپراطور و دختر کبریت فروش اشاره کرد. زادروز اندرسن به عنوان روز جهانی کتاب کودک نامگذاری شده است. همچنین جایزهای برای ادبیات کودک به نام او وجود دارد که یکی از معتبرترین جوایز در این زمینه است و آن را نوبل کوچک میدانند. هانس کریستین اندرسن در چهارم اوت ۱۸۷۵ درگذشت.
بخشی از کتاب صوتی پری جنگلی و ۳۹ داستان دیگر
پدر و مادر و تمام بچههای دیگر به تئاتر رفته بودند. تنها آنا و پدربزرگش در خانه بودند.
پدربزرگ گفت: «ما هم میخواهیم به تئاتر برویم. چه بهتر همین حالا اجرا آغاز بشود.»
آنا کوچولو آهی کشید و گفت: «ولی ما که نه تئاتر داریم نه بازیگر، آخر عروسک پیر من به دلیل اینکه خیلی کثیف است نمیتواند بازی کند؛ و عروسک نویم هم نمیتواند، چون نمیخواهم لباسش چُروک بشود.»
پدربزرگ گفت: «همیشه میتوانی بازیگر پیدا کنی به شرطی که زیاد سختگیر نباشی. حالا بیا یک تئاتر درست کنیم»، و چند کتاب از قفسه کتاب برداشت و گفت: «اینها را وامیایستانیم: سه کتاب در یکطرف و سه کتاب هم در طرف دیگر به صورت مایل؛ و اینجا این جعبه کهنه را بهعنوان پسزمینه در وسط میگذاریم. صحنه یک اتاق نشیمن است، همه بهروشنی متوجهش میشوند. و اما در مورد بازیگرها. بگذار نگاهی به این صندوق بیندازیم... همین که چند شخصیت بازی پیدا کنیم و خلقوخویشان را بشناسیم، نمایشنامه خود بهخود نوشته میشود. این یک چپق است؛ جام دارد اما بیدسته است؛ و این هم یک دستکش که لنگهاش را گم کرده. این دو میتوانند پدر و مادر باشند.»
آنای کوچولو اعتراض کرد: «ولی دو شخصیت کافی نیست.»
«جلیقه برادرم چطور است ــ او خیلی بزرگ شده و جلیقه برایش تنگ است ــ مگر نمیشود جلیقه هم در نمایش باشد؟»
پدربزرگ با وارسیِ جلیقه به خرسندی گفت: «برای یک نقش، بزرگ و خوب است. بهتر است در نقش خواستگار ظاهر شود. جیبهایش خالی است، چه جالب! جیب خالی بیشتر وقتها ماجرای عشقی غمانگیزی پدید میآورد... اینجا را نگاه کن: یک جفت نیمچکمه پاشنهبلند با مهمیز که میتواند والس و مازورکا برقصد، چون هم میتواند شق و رق راه برود و هم پا بکوبد. به درد نقشِ خواستگار مشکلآفرینی میخورد که قهرمان زن علاقهای به او ندارد. حالا به من بگو ببینم از چه نوع نمایشنامهای خوشت میآید : تراژدی یا از نوعی کمدی که تمام خانواده میتواند در آن شرکت کند؟»
دخترک فریاد زد و گفت: «یک نمایشنامه خانوادگی! هم مادر میگوید و هم پدر که این نوع نمایشنامهها از همه بهتر است.»
«من دستکم صدتا از آنها سراغ دارم. نمایشنامههایی که از زبان فرانسه ترجمه میشود از همه پرطرفدارتر است، اما زیاد مناسب یک دختر کوچولو نیست. گرچه داستانها همه کموبیش شبیه یکدیگر است، ما زیباترین آنها را میتوانیم انتخاب کنیم. بیا، من تمام طرحها را در کیسهای میریزم و حسابی تکانش میدهم، و بعد تو یکی از آنها را بردار... عالی است. بفرما. قدیمیِ قدیمی و نوی نو. و اما در مورد آگهی نمایش.» پدربزرگ روزنامه را گرفت بالا و وانمود کرد که دارد آن را میخواند :
جام پیپ
یا
رنجِ عشق هرگز هدر نمیرود
نمایشنامه خانوادگی در یک پرده
فهرست شخصیتها :
آقای جامِ پیپ .......... پدر
دوشیزه دستکش ...... دختر
آقای جلیقه .............. معشوق
آقای نیمچکمه ......... یک خواستگار.
زمان
۱۳ ساعت و ۳ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۵۴٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۳ ساعت و ۳ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۵۴٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد