کتاب زندگی آرام در دنیای پرهیاهو
معرفی کتاب زندگی آرام در دنیای پرهیاهو
زندگی آرام در دنیای پرهیاهو یا اتحاد درونگرایان کتابی انگیزشی- روانشناسانه نوشته سوفیا دمبلینگ است که در نشر ترنگ به چاپ رسیده است. این کتاب ضمن این که به اهمیت و ارزش درونگرایی برای زندگی در دنیای پرهیاهوی امروزی میپردازد، دنیای درونگرایان را تشریح میکند و تعریف درستی از درونگرا بودن به دست میدهد.
درباره کتاب زندگی آرام در دنیای پرهیاهو
شاید فکر کنید درونگرایی یعنی انزوا. و درونگرا کسی است که با دیگران معاشرتی ندارد اما تفاوت بین برونگرایان و درونگرایان در این نیست که اولی در معاشرتکردن خوب است و دومی نیست، یا اینکه درونگرایان مردم را دوست ندارند و برونگرایان با غریبهها صمیمی هستند، یا اینکه درونگرایان دوست ندارند صحبت کنند و برونگرایان عاشق یک گفتوگوی طولانیاند، یا اینکه درونگرایان کتاب و برونگرایان ورزش را ترجیح میدهند.
از یک جهت تمام اینها هست و از جهت دیگر، هیچ کدام از اینها نیست.
نویسنده کتاب میگوید: هرچه بیشتر درونگرایی را درک میکنم با خودم و این مسأله راحتتر میشوم. بنابراین، تصمیم گرفتم که این مسئله را با خوانندگان در میان بگذارم. هدف این کتاب اطلاعرسانی دربارهٔ زندگی یک درونگرا است و کمک به شما برای یافتن همین آرامش خاموشی که من دارم.
این کتاب معنای واقعی درونگرایی را در مقابل برونگرایی تشریح میکند و باورهای غلط مردم را درباره شخصیتهای درونگرا اصلاح مینماید. او در این کتاب تاکید دارد برخلاف انچه عموم تصور میکنند، درونگرایی لزوماً اشتباه نیست و برونگرایی هم لزوماً درست نیست و بالعکس. ما همانیم که هستیم و این چیزی است که دنیا را جذاب میکند.
سوفیا دمبلینگ در این کتاب دربارهٔ این مسایل صحبت میکند: مشکلات و راهحلها، آنچه هستیم و آنچه نیستیم، آنچه میتوانستیم باشیم و آنچه که اگر نخواهیم، نیازی نیست باشیم.
در نهایت با خواندن این کتاب درمییابید که درونگرایی یک بیماری نیست که محتاج آسیبشناسی باشد. چیز بدی نیست. فقط یک روش عملکرد در این دنیاست و هیچ اشکالی در آن نیست. زمان آن است که ما طبیعتمان را بپذیریم و شروع به حمایت از وضعیتمان کنیم؛ بیسروصدا.
خواندن کتاب زندگی آرام در دنیای پرهیاهو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران کتابهای روانشناسانه و انگیزشی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب زندگی آرام در دنیای پرهیاهو
زیگموند فروید درونگرایی را آسیبشناسی کرده و نوعی اختلال روانی دانسته است. او درونگرایی را «رویگرداندن از هوسهای درونی» تعریف کرده است. به عبارتی دیگر، او عقیده داشت که مردم به این دلیل درونگرا هستند که نمیتوانند با واقعیت روبهرو شوند و فکر میکنند که هیچگاه رابطهای سالم نخواهند داشت. خوشبختانه، این نظریهٔ فروید امروزه دیگر مقبولیت ندارد. از زمان فروید، تعریف درونگرایی تغییر و رشد پیدا کرده است و این تغییرات همچنان ادامه دارد تا جایی که درونگرایی نوعی مفهوم بیثبات برای شناختن شده است که هرچه بیشتر به آن نگاه میکنیم، شکل آن بیشتر تغییر میکند. محققان همچنان سعی در ارائه تعریفی دارند که شامل تمام نکات دقیق و ظریف درونگرایی باشد، درحالی که همزمان درونگرایی را از خجالتیبودن، احساسات تحریکپذیر و تعریفهای دیگرِ درونگرایی تفکیک میکنند. دانشمندان علاقهمند به یافتن تعریفی هستند که به تحقیقات تجربی در روانشناسی و آزمایشگاههای ادراکی آنها کمک کند.
یونگ، شاگرد فروید، که از صحبتهای منفیگرایانه استادش خسته بود، از مکتب او جدا شد تا به نتایج جدیدی برسد. یونگ اولین کسی بود که الگوی انرژی ذهنی را پیشنهاد داد و اظهار کرد که انرژی برای درونگرایان به سوی درون و برای برونگرایان به سمت بیرون جریان دارد. درونگرایان نیز به پذیرش این تعریف تمایل دارند. این تعریف برای ما پذیرفتنی است، چراکه دقیقاً میدانیم تحلیلرفتن انرژیمان، هنگامی که جریان انرژی بسیاری را به سمت بیرون فرستادهایم، چه حسی دارد. یک آخر هفتهٔ پرمعاشرت میتواند برای روزهای آتی مرا به کما ببرد. پس از یک آخر هفتهٔ پرمعاشرت نیاز دارم که حداقل برای یک هفته در یک غار زندگی کنم.
این نظریهٔ فرستادن انرژی به داخل/ خارج برای پیشبردن بحثهای کلی ناگزیر است، اگرچه تعریف «انرژی روانی» مشکل و اندازهگیری آن در آزمایشگاه مشکلتر است.
هَنس آیسِنک، یک روانشناس آلمانی انگلیسی، معاشرتپذیری را وارد این بحث کرد. آیسنک درونگرایی را عکس برونگرایی درنظر گرفت. او برونگرایان را خونگرم، معاشرتی، مشتاق و غریزی توصیف کرد. با این الگو، درونگرایان برای من مانند یک گروه بسیار افسرده به نظر میرسند. کلمات «غیراجتماعی»، «بیعلاقه» و «گوشهگیر» متضاد تعریف آیسنک از برونگرایی است. اگر فروید به ما الگوی غمانگیز بستر باکرهٔ درونگرایی را داد، احتمالاً آیسنک تاحدی برای الگوی مردمگریز و جامعهستیز مسئول شناخته شود؛ گرچه اگر ویژگیهای برونگرایان را مرور کنیم، احتمالاً به این نتیجه میرسیم که غریزی بودن لزوماً چیزی نیست که به آن افتخار کنیم؛ بنابراین، یک امتیاز به نفع درونگرایان! همچنین آیسنک اولین نفری بود که اظهار کرد درونگرایی و برونگرایی ممکن است زیستی باشد و مغز برونگرایان هیجان بیشتری نسبت به مغز درونگرایان میطلبد.
اینطور نیست که آیسنک دربارهٔ درونگرایی کاملاً اشتباه میکند یا لزوماً منتقد آن است. درواقع، ما کمتر از برونگرایان آدمهایی اجتماعی هستیم. ما با این تعریف موافقیم و میخواهیم این موضوع به عنوان یک خصوصیت ما، نه اینکه به عنوان یک کمبود دانسته شود. ما از کسانی که سعی میکنند ما را تغییر دهند یا از احساس اینکه باید خودمان را تغییر دهیم، بسیار خستهایم. اگر این طبیعت اصلی ماست، پس تغییر آن غیرممکن است.
حجم
۱۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
اگر درون گرا باشین و از طرف برون گراهای اطرافتون تحت فشارین حتما بخونین، انگار از زبان خودم نوشته شده