کتاب کلام جدید با رویکرد تطبیقی
معرفی کتاب کلام جدید با رویکرد تطبیقی
کتاب کلام جدید با رویکرد تطبیقی اثر محمد محمدرضایی است که در دفتر نشر معارف به چاپ رسیده است.
دفتر نشر معارف وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، در سال ۱۳۷۶ تأسیس شد و در سال ۱۳۷۹ به صورت رسمی آغاز به کار کرد. این انتشارات تلاش میکند از دریچه اسلام ناب به بازخوانى، بررسى، نقد و تولید اندیشه در عرصههاى مختلف بپردازد.
از جمله این فعالیتها میتوان به چاپ بیش از ۱۱۰۰عنوان کتاب در زمینه دروس معارف اسلامى دانشگاهها، اندیشههای امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبرى، پرسشها و پاسخهاى دانشجویى، معارف قرآن و اهل بیت (ع)، دینپژوهى، اخلاق و عرفان، انقلاب اسلامى و تاریخ معاصر، مسائل جهان اسلام، غربشناسی، شبهات فکری و عقیدتی، مسایل تاریخی و فلسفی، علوم انسانی، مسائل تربیتى، زن، خانواده و نقد فمینیسم و… اشاره کرد.
نشر معارف اخیراً نیز گامهایی در حوزه ادبیات داستانی برداشته است. این انتشارات با راه اندازی ۳۰ مرکز فروشگاهی با عنوان تجاری «پاتوق کتاب» و همچنین برگزاری ۱۲ دوره مسابقات کتابخوانی «پویش روشنا» در سطح ملی، توانسته است گامهای مفید و موثری در توزیع و ترویج کتابخوانی کشور بردارد.
آنچه این روزها بیش از هرچیز دغدغه نسل انقلابی است آشنایی جوانان و دانشجویان با حقیقت دین و معارف اسلام است، انتشارات در این زمینه پیشرو است و تلاش دارد پاسخی علمی و دینی برای تمام سوالات این نسل داشته باشد.
درباره کتاب کلام جدید با رویکرد تطبیقی
علم کلام، دانشی است که با شيوه عقلی و نقلی عقايد دينی را تبيين میکند، و به شبهات و سوالات منتقدان، پاسخ میدهد.
علم کلام، به همين مناسب، هماهنگ با سوالات و شبهات در طول تاريخ گسترش يافته است، مثلاً نخستين مسئله مهم کلامي در ميان مسلمانان، مسئله جانشينی پيامبر بود که نظريات و شبهات چندي پيرامون آن مطرح شد، و سپس مسئله مرتکب گناه کبيره بود که بهوسيله خوارج مطرح شد و در مراحل بعدی مسائلی چون جبر و تفويض، و حدوث و قدم قرآن براثر اختلاط با مسيحيان پديد آمد و جدالها و اختلافنظرهای گوناگون پديد آورد.
در عصر جديد و دنيای مدرن نيز تحولات و حوادث گوناگون، به پيدايش سوالها، شبههها و نظريات گوناگون انجاميد، ازجمله رنسانس در اروپا و سيطره تجربهگرايی و علمگرايي، و پيشرفت چشمگير در علوم تجربی، ناخودآگاه، گروهی را به اين سمتوسو کشانيد که هرگونه معرفت بشری، بهجز تجربه و علوم تجربی را نفی کنند و تنها چيزهايی را قابل قبول بدانند که در حيطه مشاهده و اندازهگيری مادی باشد. و اين روش شناخت را حتی به عرصههای معنوي و عقلی و ماوراءطبيعی، گسترش دادند، و معتقد شدند که حتی دين و عالم غيب و ماوراء طبيعی را نيز بايد با همين ابزارها (تجربه و مشاهده) سنجيد، درحالی که از نگاه «روششناسي» اين کار، کاملاً به دور از عقل و منطق بوده، زيرا حس و تجربه و مشاهده به آن عوالم راهی ندارند.
بهعنوان نمونه میتوان از ميان اينگونه افراد، «آگوست کنت» فيلسوف فرانسوی (۱۸۵۷ ـ ۱۷۹۸)، «ديويد هيوم» فيلسوف انگليسی (۱۷۷۶ ـ ۱۷۱۱)، «ايمانوئل کانت» فيلسوف آلمانی (۱۸۰۴ ـ ۱۷۲۴) نيز بهوجهی اشاره کرد که تنها داوری عقل را در حوزه تجربی میپذيرند. بعدها کسانی چون متکلم آلمانی مسيحی «فردريک شلايرماخر» از اين گرايش انتقاد کردند، ولی خود نيز بهگونه خاصی با پذيرش «تجربه دينی» مشکلات ديگری را رقم زدند و مسايل عقيدتی دين را فرع بر تجربه دينی دانستند.
کتاب پيشرو با عنوان «کلام جديد؛ با رويکرد تطبيقی» اثر فاضل ارجمند آقای دکتر محمد محمدرضايی، از اساتيدی که سالها با مباحث فلسفی و کلامی رودرروست، تلاشی است برای مطرح کردن مهمترين مباحث حوزه کلام جديد. در اين کتاب با اين عناوين روبهرو هستیم: «چيستی کلام جديد، عقل و دين، اخلاق و دين، پلوراليسم، وحی و تجربه دينی، زبان دينی ، براهين اثبات وجود خدا، مسئله شر، رابطه علم و دين، هرمنوتيک و پاسخ به شبهات درباره خاتميت، امامت و حکومت دينی».
بيترديد مسائل کلام جديد بيش از موضوعاتی است که در اين کتاب گردهم آمدهاند؛ نويسنده محترم سعی نموده به مهمترين مسائلی که چالش جدی دوران معاصر کشورمان است بپردازد. حضرت آيتالله جعفر سبحانی از متکلمان مشهور حوزه علميه جهان تشيع با مقدمه فاخر خود مهر تاييدی بر مباحث کتاب زدهاند.
خواندن کتاب کلام جدید با رویکرد تطبیقی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران و علاقهمندان به مباحث کلام اسلامی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب کلام جدید با رویکرد تطبیقی
در مقام تعريف يک شيء اگر بتوانيم به کنه ذات آن پي ببريم، يعني اجزاي ماهيتاش را که عبارت است از اجناس و فصول آن تشخيص دهيم و بيان کنيم، به کاملترين تعريفات دست يافتهايم و چنين تعريفي را «حد تام» ميگويند. اما اگر به بعضي از اجزاي ماهيت شيء موردنظر دست بيابيم، نه به همه آنها چنين تعريفي را «حد ناقص» ميخوانند. اگر به اجزاي ذات و ماهيت شيء دست نيابيم بلکه صرفاً به احکام و عوارض آن دست يابيم و يا اصلاً هدف ما صرفاً اين است که مرز يک مفهوم را مشخص سازيم که شامل چه چيزهايي است و چه چيزهايي نيست، در اين صورت اگر دسترسي ما به احکام و عوارض در حدي باشد که آن شيء را کاملاً متمايز سازد و از غيرخودش مشخص کند چنين تعريفي را «رسم تام» مينامند؛ اما اگر کاملاً مشخص نسازد، آن را «رسم ناقص» ميخوانند.
ابنسينا و شيخ اشراق اعتقاد دارند که تعريف به حد تام در نهايت دشواري، صعوبت و يا ناممکن است؛ زيرا چنين تعريفي مستلزم نفوذ عقل در کنه اشيا است که کار بسيار مشکلي است.۴ حتي شيخ اشراق ميگويد:
اگر معرف براي کسي مجهول است، فصل آن هم مجهول است و درنتيجه تعريف با فصل قريب، تعريف مجهول به مجهول است که ممکن نيست.
شيخ اشراق بعد از نادرستي تعريف به حد، قاعده خود را با عنوان قاعده اشراقي چنين بيان ميکند:
تعريف اشيا با خاصه مرکبه است. خاصه مرکبه، تعريفي است که در آن چند کلي که مجموع آنها اختصاص به معرف داشته باشد بهکار ميرود. مثال خاصه مرکبه، پروازکننده زاينده در تعريف خفاش است. چه پروازکننده يا زاينده بودن هيچيک اختصاص به خفاش ندارد، اما پروازکننده زاينده منحصر به خفاش است، يعني اين دو وصف فقط در خفاش مجتمع ميباشد.۶
همچنين تعريف به حد تام که تعريف به جنس قريب و فصل قريب است و تعريف به حد ناقص که تعريف به جنس بعيد و فصل قريب است، در جايي است که موضوع تعريف داراي ماهيت حقيقي است. همانگونه که شيخ اشراق مطرح نموده است که اگر معرف براي کسي مجهول باشد، فصل آن هم مجهول است، درنتيجه تعريف با فصل قريب، تعريف مجهول به مجهول است که ممکن نيست.۷
بنابراين تعريف به حد براي علوم اعتباري که ماهيت حقيقي ندارند، جايز نيست. درنتيجه تعريف علوم اعتباري يا به رسم است و يا به خاصه مرکبه، يعني در تعريف علوم اعتباري، ما در پي آن هستيم که قلمرو آن علم را از قلمرو علوم ديگر متمايز سازيم. به عبارت ديگر مجموعهاي از تعابير کلي يا مجموعهاي از احکام و عوارض را در تعريف علوم اعتباري گنجانده تا قلمرو و معناي آن علم از علوم ديگر متمايز گردد.
اگر کساني مايل هستند که براي علوم اعتباري يک ماهيت اعتباري در نظر بگيرند، يا نام تعريف آنها را تعريف به حد بدانند، بايد تعابيري را بهمنزله جنس و فصل قرار دهند تا موضوع تعريف را از موضوعات ديگر متمايز گردانند. بنابراين آن تعريف، تعريف به حد واقعي نيست، بلکه بهمنزله تعريف به حد ميباشد. در تعريف بهمنزله حد، ميتوان برخي تعابير کلي را بهمنزله جنس و تعابير خاص را که مشخصه آن علم است، بهمنزله فصل قرار داد. براي تعريفهاي به رسم و خاصه مرکبه، شناخت ملاکهاي تمايز علوم از يکديگر لازم است.
البته بحثهاي مفصلي درباره ملاک تمايز علوم مختلف صورت گرفته است که در تعريف علوم تاثيرگذار است؛ زيرا در صورت پذيرش آنها، تعريف علم ميتواند پيرامون آن ملاکها صورت گيرد. در اينجا به چهار ديدگاه مشهور اشاره مينماييم:
۱. برخي مانند محقق خراساني، عقيده دارند که تمايز علوم به تمايز اغراض و اهداف آنهاست، مانند علم طب و علم تشريح.
۲. برخي عقيده دارند که تمايز علوم به تمايز موضوعات آنهاست، مانند تمايز علم حساب و هندسه که موضوع علم حساب کم منفصل و موضوع علم هندسه کم متصل است.
۳. برخي عقيده دارندکه تمايز علوم به امر جامعي برميگردد که بين مسائل آن علم قرار دارد و از محمولات آن مسائل انتزاع ميگردد.
۴. برخي عقيده دارند که تمايز علوم با يکديگر، بالذات است؛ يعني يک نوع سنخيت و تشابهي بين مسائل مختلف يک علم وجود دارد که اين تشابه بين آنها و بين مسائل علم ديگر وجود ندارد. بنابراين مسائل هر علمي با مسائل علم ديگر ذاتاً متفاوت هستند، يعني تمايز آنها ذاتي است.
۵. برخي عقيده دارند که تمايز علوم به روش و شيوه آنهاست؛ مثلاً فلسفه اولي، علمي است که از روش قياس برهاني بهره ميبرد و علم فيزيک از روش استقرا يا مشاهده و آزمايش.
البته امکان دارد که ترکيبي از آنها در تعريف علمي ذکر شود تا بهتر بتوان آن علم را از علوم ديگر متمايز گرداند.
تعريفهاي متفاوت از علم کلام
متکلمان و متفکران اسلامي، هرکدام براساس معيار خاص خود سعي نمودهاند تعريفي از علم کلام بهدست بدهند. برخي از آنها بيشتر بر موضوع، بعضي بر غايات، عدهاي به شيوه و دستهاي بر هر سه تاکيد کردهاند. که به نمونههايي از آنها اشاره مينماييم:
۱. علم کلام، دانشي است که انسان به کمک آن ميتواند با اقامه دلايل و رد شبهات، عقايد ديني را اثبات کند.
در اين تعريف، به موضوع و غايت علم کلام اشاره شده است. هدف اصلي اين علم، اثبات عقايد ديني و بحث و بررسي درباره عقايد ديني است که ميتوان آن را بهعنوان موضوع علم کلام مورد توجه قرار داد.
۲. علم کلام، علم به قواعد شرعي اعتقادي است که از دلايل يقيني بهدست ميآيد.
اين تعريف بيشتر بر جنبه معرفتبخشي علم کلام تاکيد مينمايد، ولي جنبه دفاعي آن را ناديده گرفته است.
۳. علم کلام، دانشي است که به بحث درباره ذات، صفات و افعال خداوند و احوال ممکنات بر پايه قانون اسلام ميپردازد.
اين تعريف بر موضوع علم کلام تاکيد کرده است. اضافه کردن قيد «بر پايه قانون اسلام» براي فرق نهادن ميان علم کلام و فلسفه اولي است. البته برخي از انديشوران معاصر، که عقل را يکي از منابع دين دانسته، و حجيت عقلي را همسان با حجيت نقلي از نظر ديني معتبر ميدانند، اين تفاوت را قبول ندارند. ايشان دراينباره چنين ميگويد:
در کلام ما، کلام مجسمه، کلام اشعري جبري، کلام معتزله مفوضه و کلام اباضيه و ... وجود دارد، اما در مقابل، فلسفه، ابطالگرِ تجسيم، تشبيه، جبر و تفويض است. حال چگونه شد که آن اعتقادات ناروا به شرط اسلام و ملتزم به کتاب و سنت يعني بر پايه قانون اسلام شدند، ولي فلسفه که در پي کشف حقيقت است و ابطالکننده آنها، لابشرط اسلام است (يعني بر پايه قانون اسلامي نيست).
همچنين بحث درباره احوال ممکنات، موضوع يا هدف اصلي بحثهاي کلامي نيست، بلکه جنبه طريقي دارد.
۴. علم کلام، صناعتي نظري است که بهواسطه آن ميتوان عقايد ديني را اثبات کرد.
در اين تعريف بهشيوه اثبات و نيز غايت آن اشارهاي نشده است.
۵. علم کلام، دانشي است که براساس قواعد اسلامي، به بحث درباره «موجود من حيث هو موجود» ميپردازد.
اين تعريف از نوع تعريف بهواسطه موضوع است و از آنِ کساني است که موضوع فلسفه اولي و کلام را يکچيز دانسته و تفاوت آنها را در تقيّد و عدمتقيّد به قواعد (ظواهر) اسلامي بر شمردهاند. ولي همانگونه که در تعريف سوم اشاره کرديم، برخي از متفکران اين نوع تفاوت بين کلام و فلسفه را قبول ندارند.
۶. استاد مطهري تعريفي از علم کلام ارائه ميدهد که از همه تعريفهاي گذشته جامعتر و کاملتر است و آن چنين است:
علم کلام، دانشي است که درباره اصول دين اسلام بحث ميکند. به ايننحوکه چه چيز از اصول دين است، و چگونه، با چه دليل اثبات ميشود و جواب شکوک و شبهاتي که در مورد آن وارد ميشود چيست؟
و در تعبيري ديگر ميفرمايند:
علم کلام، علمي است که درباره عقايد اسلامي، يعني آنچه از نظر اسلام بايد بدان معتقد بود و ايمان داشت بحث ميکند؛ به ايننحوکه آنها را توضيح ميدهد و درباره آنها استدلال ميکند و از آنها دفاع مينمايد.
ايشان علم کلام را در عينحالکه يک علم استدلالي و قياسي ميداند از نظر مقدمات و مبادياي که در استدلالهاي خود بهکار ميبرد مشتمل بر دو بخش دانسته است:
عقلي و نقلي. بخش عقلي کلام، مسائلي است که مقدمات آن صرفاً از عقل گرفته شده است و اگر فرضاً به نقل استناد شود بهعنوان ارشاد و تاييد حکم عقل است، مثل مسائل مربوط به توحيد، نبوت و برخي از مسائل معاد. در اينگونه مسائل استناد به نقل ـ کتاب و سنت ـ کافي نيست، صرفاً از عقل بايد استمداد شود.
بخش نقلي کلام، مسائلي است که هرچند از اصول دين است و بايد به آنها مومن و معتقد بود، ولي نظر به اينکه اين مسائل فرع بر نبوت است نه مقدم بر نبوت و نه عين آن، کافي است که از طريق وحي الهي يا سخن قطعي پيامبر مطلب اثبات شود، مثل مسائل مربوط به امامت و اکثر مسائل مربوط به معاد.
در اين تعريف به موضوع، غايت و روش علم کلام اشاره شده است. موضوع اين علم، عقايد ديني يا آنچه از نظر اسلام بايد به آن معتقد بود و غايت آن، فهم، تبيين، توجيه، اثبات و دفاع از آن آموزهها و روش آن، عقلي و نقلي است. اين تعريف علم کلام از چنان جامعيتي برخوردار است که تعريفهاي ديگر بهمانند آن نيستند. اين ديدگاه در باب تعريف علم کلام، ديدگاه برگزيده در اين کتاب است.
حجم
۴۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۴۲ صفحه
حجم
۴۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۴۲ صفحه