کتاب مهندسی سرنوشت
معرفی کتاب مهندسی سرنوشت
کتاب مهندسی سرنوشت نوشته معین نادری است. کتاب مهندسی سرنوشت را انتشارات پارسیان البرز منتشر کرده است. این کتاب روایت سفری برای کشف رسالت شخصی در زندگی است و کمک میکند به خودشناسی کامل برسید.
درباره کتاب مهندسی سرنوشت
فقدان معنا موضوعی است که بسیاری افراد در زندگی از آن رنج میبرند. آمار بالای افسردگی و مشکلات روانی که ناشی از این خلأ وجودی است، پدیده جدیدی نیست. در بسیاری از موارد دیگر هم افراد رضایت و کیفیت مطلوب را در زندگی تجربه نمیکنند که ناشی از همین فقدان معنا است.
نویسنده اسم کتاب را «مهندسی سرنوشت» انتخاب کرده است؛ یکی به دلیل اینکه در دوره کارشناسی مهندسی خوانده و زمانی فکر میکرده رسالت زندگیاش در دنیای مهندسی است. دیگر اینکه فرایندی را در این کتاب طراحی کرده است که با مطالعه آن بتوانید زندگی و سرنوشت خود را مهندسی کنید.
در بخش دوم کتاب با شما در سفر کشف رسالت شخصیتان در زندگی همراه میشود و در بخش سوم کتاب، بر اساس شناخت خوبی که از خودتان پیدا کردهاید و با روشهای خلاقانهای، بیانیه رسالت خود را تدوین خواهید کرد. این بیانیه، قانون اساسی زندگی بامعنای شما خواهد بود و در تصمیمات و انتخابهای زندگی، معیار اصلی شما برای عمل قرار میگیرد.
اساس کار در بخش دوم و سوم کتاب بر انجام تمرینات استوار است به شکلی که برای دستیابی به نتیجه مطلوب، قطعا و بدون تردید انجام کلیه تمرینات کتاب به ترتیب و با تأمل و تفکر مناسب کاملا ضروری است.
خواندن کتاب مهندسی سرنوشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که به دنبال موفقیت هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مهندسی سرنوشت
سه سال پیش ماجرا شروع شد؛ وقتی به شعبه دیگری منتقل شدم. برای کارمندان بانک اینطور جابهجاییهای دورهای عادی است. مدت زیادی از صحبتم با رئیس شعبه قبلی نمیگذشت. احساس کرده بودم زمان جابهجاییها نزدیک است و در مورد دغدغههایم با او صحبت کردم. از شرایط کاریام راضی نبودم. سازمانهای بزرگ دولتی فرهنگ نسبتا صلبی دارند و پیشرفت در آنها به کندی اتفاق میافتد. برای من که دوست داشتم سریعتر رشد کرده و عرصههای مختلف را تجربه کنم، انجامدادن مجموعهای از کارهای سطحی و تکراری فرساینده بود.
رئیس جوان شعبه مردی فکور و مصمم بود. از آن آدمهایی که میشد روی حرفشان حساب کرد. من هم در دو سال کار در آن شعبه، کم نگذاشته بودم و رئیس شعبه از عملکردم رضایت کامل داشت. بعد از شنیدن حرفها با من همدلی کرد و قول داد در صورت لزوم از من حمایت کند. انتظار زیادی نداشتم، فقط اینکه تلاشهایم دیده شود و در جابهجایی احتمالیام، فرصت برای رشدم فراهم شود.
چند روز بعد وقتی حکم جابهجاییام آمد تا حدی شوکه شدم. چیزی نبود که انتظارش را داشته باشم. با رئیس شعبه صحبت کردم و علت را جویا شدم. او گفت تصمیم اولیه این بود که به شعبهای در حاشیه شهر جابهجا شوی ولی بعد از رایزنی با مسئول امور اداری و تعریف از توانایی شما تصمیم بر آن شد که حکم جابهجاییات به شعبهای همدرجه با این شعبه تغییر کند. از او تشکر کردم و بدون قضاوت راهی شعبه جدید شدم، اما شرایط بدتر از آن بود که تصور میکردم تا حدی که به فکر استعفا از کار افتادم.
شش سال سابقه داشتم و کارمند رسمی یک بانک دولتی بودم. هیچوقت فکر نمیکردم این مدت در بانک بمانم. حتی فکر نمیکردم کارمند شوم. سالهای شروع به کارم در بانک مصادف با ابتدای دهه ۹۰ و بحران اقتصادی اواخر دولت نهم بود. پیش از آن قصد داشتم کسبوکار خودم را داشته باشم و یک سال را هم صرف آن کردم. مهندسی عمران خوانده بودم ولی بعد از پایان دوره کارشناسی تصمیم گرفتم به مدیریت تغییر رشته دهم. پیش از آن برای کارآموزی چند ماه در یک شرکت مهندسی مشاور کار کرده ولی هیچوقت کاملا مجذوب فضای کار مهندسی نشده بودم.
حجم
۱۹۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه
حجم
۱۹۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه