کتاب آن چشم ها... «باوان»
معرفی کتاب آن چشم ها... «باوان»
کتاب آن چشم ها... «باوان» نوشتهٔ سعیده مرادخانی در مؤسسهٔ آموزشی تألیفی ارشدان به چاپ رسیده است. کردها یک تعبیر مهرآگین دارند به اسم «باوان». مفهوم سادهاش میشود «جگرگوشه»، اما در اصل از «بابان» و «بابا» میآید، به معنای «خانۀ پدری». چیزی فراتر از جگرگوشه. وقتی یک کرد میگوید «باوانم» یعنی چنان با دل و جانم آمیختی که گویی «ریشۀ منی». و این هم معنای نام فرعی داستان.
این داستان، قصّۀ زندگی است با تمامِ فراز و فرودهایش. آنجایی که از عشق میگوید ـ از غنچهای به نام دل ـ که گاهی چونان پرپر میشود «که مپرس». آنجایی که از مشقّاتِ زندگی میگوید پرده از فلاکتها برمیدارد. «کلمهای» است از ژرفای «قلم» که اگر از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
درباره کتاب آن چشم ها... «باوان»
داستان، قصّۀ عشق پردیس است و فرهاد. فرهاد جوانی ساکن یکی از روستاهای مرزی ایران از توابع کرمانشاه. پردیس دختری از خانوادهای متوسّط اهل تهران. مصائب فراوانی از سر و کول فرهاد بالا میروند: بیماری، دیه و فقر و نداری. پردیس بر آن میشود به خاطر علاقۀ مفرطش به فرهاد دست به کار شود که میشود. کاری میکند کارستان. داستان از امید میگوید. از واقعیت. و از تأثیر کرونا بر زندگی اجتماعی مردم.
این داستانِ واقعی، قصّۀ خیلیهاست. این جمله را به عنوان امضای نویسنده انتخاب کردهام. داستانهایی که مینویسم همگی واقعیاند. تمامیشان برای من، تو و شاید همۀ ما رخ دادهاند، میدهند. و خواهند داد. تنها من جسارتی به خرج دادهام. حقیقت و واقعیت را کنار هم قلمی کردهام، هر چند چونان دو خطّ موازیاند که از ازل تا ابد به دنبال یکدیگر روانند. همۀ اسامی شخصیتها و مکانها خیالیاند، تا جای شکّ و شبههای باقی نماند. البتّه این ممکن است که در بین این برگها، قصّۀ زندگی خودتان را ورق بزنید. گاهی شگفتزده و گاهی حتّی شوکّه شوید.و این راه همچنان ادامه دارد.
کتاب آن چشم ها... «باوان» را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب آن چشم ها... «باوان»
چشمهایش، چشمهایش را که دیدم انگار چیزی درونم شکست که منقلبم کرد. تصمیم گرفتم به احساسم اهمّیتی ندهم تا خودش دوباره به خواب زمستانی فرو رود امّا غافل از اینکه سرنوشت بازی دیگری برایم رقم زده است.
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۳۴ صفحه
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۳۴ صفحه
نظرات کاربران
در این کتاب میشد این را دید که هر چیزی به راحتی به دست نمی آید ولی در راه عشق آدمی مرارتهایی بسیاری را می تواند تحمل بکند و در لابه لای آن می شد تجارب ارزشمندی از برخورد با