دانلود و خرید کتاب مهر گردون نرگس مومنی
تصویر جلد کتاب مهر گردون

کتاب مهر گردون

معرفی کتاب مهر گردون

کتاب مهر گردون نوشته نرگس مومنی است. کتاب مهر گردون اولین جلد از مجموعه رمان‌های گردونه خورشید است که در ایران باستان روایت می‌شود و داستانی جذاب دارد.

درباره مهر گردون

در کتاب مهر گردون، حکایت هوردخت، دختر آفتاب و روشنی، را می‌خوانید و زندگی او در جایگاه تنها فرزند حکمران در سرزمین دامنکه ورق خواهد خورد. دختری جسور و مقاوم که با ناتوان گشتن پدر، می‌کوشد تا دشواری‌های پیش‌روی سرزمینش را کنار بزند؛ غافل از این‌که سرنوشت برایش توشه‌ای از رخدادهای دور از باور، به همراه می‌آورد و زندگی او را دستخوش تغییراتی شگرف و هیجان‌انگیز می‌نماید. 

مجموعه رمان گردونه خورشید، حکایتی غیرواقعی در بستر ایران باستان است؛ حکایتی از حوادث زندگی، شور دلدادگی و وقایعی خیال‌گونه، که هرزمان شیرین و خواندنی است.

این مجموعه در چند جلد ارائه خواهد شد و در عین این‌که هر جلدش مستقل است، ادامه جلد پیشین است و زندگی یک شخصیت و اطرافیانش را به تصویر می‌کشد.

برای نگارش این داستان، از منابع بی‌شماری بهره برده شده و آداب و رسوم کهن ایران‌زمین، در آن ملموس است؛ اما هرگز سند تاریخی درخور استناد نیست؛ زیرا برای نگاشتن آن در اندیشه غور کرده و نازک‌خیالی‌ها نموده تا شهد حکایتی جذاب در کام خوانندگان بنشیند.

خواندن کتاب مهر گردون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی فارسی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب مهر گردون

وزش باد شدیدتر شد. دست او چنان روی سرش خشک شده بود که می‌خواست لب به شکایت بگشاید. در همان حال که شتابان گام برمی‌داشت، آن دستش را پایین آورد و کیسه چرمی تهی را بدان داد؛ اما باد فرصت نداد تا دست دیگرش را روی سرش بنشاند. آن پارچه ابریشمین که روی گیسوان سیاه و بلند هوردخت تکیه‌گاه سستی داشت، در دست باد افتاد و پر و بالی جنباند و آسمان را سیر کرد.

هوردخت لحظه‌ای کوتاه آن پارچه رهامانده بین زمین و آسمان را دید و پس از آن، باد چشمان کشیده سیاه‌رنگش را با مشتی خاک پوشاند و او را از دنبال کردن سرپوش ناتوان کرد.

بی‌درنگ پلک‌هایش را مالید و چشمانش را اندکی گشود، اما دیگر اثری از سرپوش خود ندید. فقط مردمی را می‌دید که گویی در حال گریختنند و به هر سو می‌دوند. انگار این باد و توفان همه را به واهمه واداشته بود تا به جای انجام دادن کارهای روزانه، پی یافتن سرپناهی باشند. 

نگاهی دیگر به اطراف انداخت. هیچ رد و نشانی از سرپوش خود نیافت. انگار باد قصد پس دادنش را نداشت. ناگزیر او نیز چاره‌ای جز شنیدن سرزنش‌های مادرش ندید. در همین فکرها بود که احساس کرد شدت وزش باد کمتر شده است. خشمگین کیسه را در دست خود فشرد. شاید تنها قصد آن باد بازیگوش، ربودن سرپوش ابریشمین او بود.

درنگ بیشتر را جایز ندانست. توفان در راه بود و او هرگز نمی‌خواست به تماشای آن نیز بنشیند. این سرپوش ابریشمین هم بی‌وفاتر از آن بود که خود را برایش به خطر بیندازد؛ پس به راه خود ادامه داد. شتاب باد باز هم کمتر شد و گیسوان بلند و سیاه‌رنگ او دیگر مانند سرپوشش به پرواز درنمی‌آمد؛ ولی آن باد ملایم را فریبکار دانست؛ بی‌شک آن ابرهای تیره، در آسمان بیکار نمی‌نشستند و پسندیده‌تر این بود که هرچه زودتر به خانه بازگردد.

درست به مرکز دامنکه رسیده بود؛ شهری که در میان کوه‌هایی سر به فلک کشیده قرار گرفته بود و وجود کشتزارها و تاکستان‌های آباد و رودخانه و بیشه سرسبزش بیشتر مردمانش را بی‌نیاز کرده بود. سال‌های پیش، پدرش بعد از شکست دیو بزرگ، که سیطره این سرزمین را در دستان خود داشت، به فرمان پادشاه ایران، حکمران دامنکه شده و همچنان در این جایگاه باقی مانده بود.

گام‌هایش همچنان تند بود که صدای فرمان بلند پسرخاله‌اش، آبتین، را در لابه‌لای هوهوی باد شنید.

مریم اسفندیاری
۱۴۰۰/۰۷/۲۰

عاشقانه‌ای در ایران باستان. فوق‌العاده بود👏👏👏

bahar
۱۴۰۱/۰۸/۱۰

داستانی حماسی در دوران ایران باستان که البته واقعی نیست اما خیلی خوب زندگی آن دوران را به تصویر کشیده و با موضوع و داستان پردازی پرکشش مخاطب را جذب خودش میکنه. محور اصلی داستان حول زندگی دختر حکمران شهره، که

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۲۳۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان