کتاب عاشقانه های یونس در شکم ماهی
معرفی کتاب عاشقانه های یونس در شکم ماهی
کتاب عاشقانه های یونس در شکم ماهی اثری از جمشید خانیان است که در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. این کتاب داستان تولد یک عشق لطیف و معصومانه در بحبوحه جنگ است.
کتاب عاشقانههای یونس در شکم ماهی منتخب شورای کتاب کودک، دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان و کتابخانه مونیخ بوده است.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در سال ۱۳۴۴ پایهگذاری شد، گستردهترین شبکه کتابخانههای کودکان و نوجوانان را دارد و از برجستهترین تولیدکنندگان کتاب کودک است. این سازمان علاوه بر کتاب، محصولات فرهنگی دیگری مانند فیلم و سرگرمیهای سازنده و موسیقی نیز برای کودکان تولید میکند.
درباره کتاب عاشقانه های یونس در شکم ماهی
کتاب عاشقانه های یونس در شکم ماهی داستان یک عشق در دل جنگ است. سارا دختر نوجوانی که به همراه خانوادهاش در آبادان زندگی میکند با شروع جنگ و برای پناه گرفتن به اهواز میروند. سارا به همراه مادر و برادرش سامان، عمو غازی و همسر باردارش عنقا خانم و پیانوی عزیز سارا، کوکو سوار وانت میشوند تا به اهواز بروند. در میانه راه به یونس و مادربزرگش بیبی برمیخورند.
آنها برای اینکه بتوانند یونس و بیبی را هم همراه خود کنند مجبور میشوند پیانو را از وانت بیرون بگذارند. سارا از یک طرف یونس را مقصر میداند که باعث شده است تا او پیانویش را از دست بدهد و از یک طرف هم به او کنجکاو است و دوست دارد او را بشناسد و در دلش احساس دلبستگی میکند...
کتاب عاشقانه های یونس در شکم ماهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب عاشقانه های یونس در شکم ماهی را به تمام نوجوانان پیشنهاد میکنیم. اگر دوست دارید از یک داستان زیبا و عاشقانه لذت ببرید این کتاب گزینه خوبی برای شما است.
درباره جمشید خانیان
جمشید خانیان، داستاننویس و نمایشنامه نویس، هفدهم شهریور ۱۳۴۰ در آبادان متولد شد. او نویسندگی برای کودکان و نوجوانان را پس از سالها کار در حوزه ادبیات بزرگسال آغاز کرده است.
نخستین اثری که جمشید خانیان در زمینه ادبیات کودک و نوجوان نوشت، رمان کوتاه «کودکیهای زمین» بود. جمشید خانیان تا به حال آثار بسیاری برای کودکان و نوجوانان چاپ کرده است که از میان آنها میتوان به قلب زیبای بابور، شبی که جرواسک نخواند، طبقه هفتم غربی، یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه کباب شده و عاشقانه های یونس در شکم ماهی اشاره کرد.
بخشی از کتاب عاشقانه های یونس در شکم ماهی
اشتباه نکنید، بابا موسیقیدان نبود، یا مثلا مفسر موسیقی؛ او فقط تعمیرکار پیانو بود؛ یا آن طور که استاد ادگاریان، اولین استاد پیانوی من، میگفت: احیاگر پیانو. بله، این کلمه شاید دقیق تر باشد. احیاگر. چون واقعا وقتی مقابل پیانویی قرار میگرفت که احتیاج به کوک یا رگلاژ و یا تعمیر دورهای داشت، درست مثل پزشکی بود که برای زندگی بخشیدن به بیمارش بالای سر او حاضر شده باشد. او عاشق حرفهاش بود، و همیشه همانطور از پیانو صحبت میکرد که یونس در عاشقانه هایش از سلما.
و تا قبل از آن، من و مامان و سام، پشت کوکو پتوی نازکی را انداخته بودیم روی شانههایمان و مثل سه تا گنجشک، در آغوش هم فرو رفته بودیم. مامان نشسته بود وسط من و سام و با هر دو دستش شانههای ما را محکم گرفته بود. صدای نفسهایمان در صدای هوی باد خنک، که مثل یک خط نامتناهی همینطور با ما بود و با ما امتداد داشت، شنیده میشد. من از زیر پتو پایه کوکو را توی مشتم گرفته بودم. نمیدانم چرا این کار را کرده بودم؛ شاید چون فکر میکردم اگر پایه آن را بگیرم، از لرزش و تکان بیش از حدش جلوگیری خواهم کرد. این نکتهای بود که از دقت عمل بابا در جابهجایی کوکو در ذهنم مانده بود.
عمو غازی و زنش عنقا خانم نشسته بودند جلو. مامان گفت که عنقا خانم بنشیند جلو، چون آبستن بود و تکانهای پشت وانتبار برایش خوب نبود.
ََعمو غازی گواهینامه رانندگی نداشت، ولی رانندگی بلد بود....
حجم
۸۲۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۸۲۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
نمیدونم چرا کتابی رو که اصلا نه تصویرسازی داره و نه چیدمان خاصی رو با فرمت pdf گذاشتن... واقعا خوندنش خیلی سخته هم نوشتهها ریزن و هم ورق زدنش خیلی سخت و رومخه.. همش میپره صفحه اول یا اخر کتاب../: تا
خیلی زیبا بود بنظرم نشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خیلی خوبه عالی بود 👌🏻😍
کتاب خوبی بود، حس خوبی پشتش بود "آینه داره به تو میگه تو می تونی از توی هرچیز تکراری یه چیز تازه و عجیب بیرون بکشی، به شرطِ اینکه عادت های همیسگی ات رو بذاری کنار""
ماجرای دختر نوجوانی که به موسیقی علاقه زیادی دارد و اتفاقاتی که در ادامه درگیر آنها میشود... پاکی و صداقت دنیای نوجوانان و عاشقانههایی که بین آنها جاری است، آدم رو به دوران نوجوانی میبره و غرق لذت میشه. این نویسنده کتاب
خیلی خوب بود. لذت بردم
۴ الی ۴.۵ ستاره ی طلایی -شایدم آبی- 🌊 شخصیت اصلی کتاب اسمش «سارا»ـست. پدر سارا تعمیرکار ساز های موسیقی و مخصوصا پیانوـه، البته بهتره بگیم احیاگر ساز هاست. چون هر ساز رو مثل یک موجود زنده میبینه و مثل یک موجود
به نام خدا کتاب بسیار زیبایی بود با داستان قشنگ شخصیتهای نوجوان جذاب و دعوت به دیدن زندگی از زاویههای دیگه دعوت به دیدن زندگی از نه فقط یک پنجره ثابت، بلکه از دریچههای مختلف دیدن و نگاه زیبا رو بر منظره زیبا
دوست داشتم! 😳
در پس ظاهر ساده ی روایت و دیالوگ های معمولی، عشقی خاص را کشف می کنیم. این کتاب روایت یک عشق لطیف است در خلال حادثه ها. عشقی که مرحله به مرحله جلو می رود. از علاقه به پیانوشروع می
داستانی لطیف و عاشقانه و خلاقانه