دانلود و خرید کتاب در سرزمین پری ها؛ جلد اول کیکی تورپ ترجمه نیلوفر عزیزپور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب در سرزمین پری ها؛ جلد اول اثر کیکی تورپ

کتاب در سرزمین پری ها؛ جلد اول

معرفی کتاب در سرزمین پری ها؛ جلد اول

کتاب گرد جادویی جلد اول از مجموعه در سزمین پری‌ها نوشته کیکی تورپ و ترجمه نیلوفر عزیزپور است. مجموعه در سرزمین پری ها را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره مجموعه در سرزمین پری ها

چهار دوست صمیمی داستان به نام‌های کیت، میا، لینی و گبی مشغول بازی کردن هستند که ناگهان با لمس یک گل جادویی وارد یک سرزمین عجیب به اسم نورلند می‌شوند. آنها در این سرزمین شگفت‌انگیز گم می‌شوند و ملکه این سرزمین به اسم ملکه کلاریون همراه تینکربل، راهی پیدا می‌کنند که بتوانند آنها را به خانه‌شان بازگردانند اما دختران گم‌شده تازه از این سرزمین خوششان آمده است. آنها دوست دارند بیشتر بمانند و ماجراجویی کنند. 

 اگر دوست دارید بدانید کیت، میا، لینی و گبی در این سرزمین چه می‌کنند. مجموعه سرزمین پری ها را دنبال کنید.

خواندن مجموعه در سرزمین پری ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 کودکان ۷ تا ۱۲ ساله مخاطبان این داستان‌اند.

 بخشی از کتاب گرد جادویی (سرزمین پری‌ها؛ جلد اول)

وقتی از آسیاب گرد جادویی برگشتند، پیریلا به دخترها گفت: «بیاین اتاق‌هاتون رو بهتون نشون بدم.»

کِیت متعجب پرسید: «مگه ما اتاق داریم؟»

پیریلا خندید و گفت: «معلومه، پس می‌خواستین کجا بخوابین؟ روی زمین؟»

برای کِیت مهم نبود. او همیشه دلش می‌خواست بیرون خوابیدن، زیر نور ستاره‌ها را امتحان کند.

پیریلا گفت: «زود باشین، کار پریِ چیدمان اتاق هم تموم شده.»

آخرین ذرهٔ نور هم از آسمان محو می‌شد. کِیت، میا، لِینی و گبی دنبال پری‌ها به طرف درخت بید مجنون بزرگی رفتند. نور از پایین درخت بید به برگ‌هایش می‌تابید، انگار خودِ درخت از داخل روشن بود.

تینکِر بِل شاخه‌ها را کنار زد و دخترها رفتند تو.

کِیت نفسش را در سینه حبس کرد. اتاق فوق‌العاده‌ای بود. چهارتا ننو اندازهٔ دخترها به شاخه‌های درخت بسته شده بودند. برگ‌های درخت بید مثل پرده دورشان آویزان بودند. چمن‌های مخملی هم به شکل دایره‌های تودرتو هرس شده بودند. از فانوس‌هایی که انتهای شاخه‌ها بسته بودند، نور ملایمی می‌تابید.

گبی از نزدیک به یکی از فانوس‌ها نگاه کرد. شش کرم شب‌تاب توی فانوس جمع شده بودند. با هیجان داد زد: «چراغ‌های کرمِ شب‌تابی!»

ننوها پُر از خزه بودند و رویشان ملحفه‌ای ابریشمی کشیده بودند تا تخت‌خوابی به شکل تاب درست کنند. میا در ننویی فرو رفت، یکی از بالش‌ها را روی صورتش گذاشت و بو کرد. گفت: «اوممم بوی گل رز می‌ده.»

پیریلا گفت: «با گلبرگ رز پُر شده. خوشِت می‌آد؟»

میا جواب داد: «این خوشگل‌ترین اتاقیه که تا حالا دیده‌ام.»

دخترها متوجه شدند کنارشان دوتا ننوی کوچک هم به درخت آویزان شده. گبی ذوق‌زده پرسید: «شما هم اینجا زندگی می‌کنین؟»

پیریلا توضیح داد: «من و تینک خودمون توی خونه‌درختی اتاق داریم. اما گفتیم شاید بهتر باشه امشب پیش شما بمونیم.»

لِینی روی یکی دیگر از شاخه‌ها، کاسه‌ای دید که برای درست کردنش، برگ‌های موز را محکم به هم بافته بودند. کاسه، پر از آب خنک باران بود. دخترها صورتشان را آب زدند و دندان‌هایشان را با شاخه‌های نازک گیاه شیرین‌بیان شستند. پری خیاط، با پارچه‌های پشمی برای دخترها لباس‌خواب دوخته بود. دخترها وقتی لباس‌ها را تنشان کردند از نرمی لباس، تنشان مورمور شد.



نظرات کاربران

𝘼𝙂𝘿`𝘚𝘶𝘨𝘢
۱۳۹۹/۱۲/۱۵

کِیت، میا، لِینی و گَبی، مشغول بازی کردن هستند که ناگهان با لمس گلی جادویی، وارد سرزمین نورلند می‎شوند. آن‎ها در این سرزمین شگفت‎انگیز گم می‎شوند و ملکه کلاریون، به همراه تینکربل راهی پیدا می‎کنند تا آن‎ها به خانه بازگردند.

- بیشتر
𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۱/۱۵

خیلیی قشنگ بود😺😻 جذاب،جالب و هیجانی🧚‍♀️❤️

دختر کتاب خوان 📖 🌸
۱۳۹۹/۱۲/۱۳

خیلی جذاب و عالی بود 👌🏻😍 فوق العاده زیبا 👏🏻👏🏻👏🏻❤️ توصیه می کنم حتماً بخونید 😘

zeynab
۱۳۹۹/۱۲/۱۴

جذاب و دوست داشتی .. من که ازش لذت بردم .

Cilli
۱۴۰۰/۰۴/۲۳

توصیه میکنم اما به زیر ۱۰ سال. جالب و بامزس ولی هیجان یا جذابیتی نداره که نوجوان رو جذب کنه. واسه بچه های کوچیک خوبه👍🧡

𝑙𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑔𝑖𝑟𝑙:))
۱۴۰۰/۰۳/۲۹

عالیه 💕🍧 توصیف های زیبایی داشت💛🌻

[=Unforgiven=]
۱۴۰۲/۰۶/۱۸

من هم چاپی شو خوندم هم الکترونیکی🥺🌸،خیلی دوست داشتم ولی بچگونه بود برای [۶،۷،۸،۹،۱۰] بهترعه🙃. [جز لیست کتابای کیوت🥺🤟🏻]

Nao~
۱۴۰۱/۰۴/۱۵

خوبیش اینه که کوتاهه😂👌

bookworm📚
۱۴۰۱/۰۵/۲۸

کتاب خیلیییییی خیلیییییییییی خیلیییییییییییییییییی خوبیه . واقعا از کیکی تورب ( نویسنده ) و از طاقچه که منتشر کننده ی این کتاب تشکر می کنم . مخصوصا اینکه به تینکر بل ربطش داده بود ایده ی نابیه و همه جوره

- بیشتر
یـ★ـونا
۱۴۰۰/۰۳/۲۳

عالی بود :)🍓💕

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۸)
بچه‌ها هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوند.
Mahya
سرزمینی پُر از جادو؛ در آنجا پری‌دریایی‌ها آواز می‌خوانند، پری‌ها بازی می‌کنند و بچه‌ها هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوند. در آن سرزمین هر روز ماجرایی اتفاق می‌افتد و چیزی غیرممکن نیست.
آسا
آن‌طرفِ دنیایی که می‌شناسیم، میان دریاهای رؤیا در آن دوردورها، جزیره‌ای هست به نام ناکجاآباد.
آسا
گاهی، ناکجاآباد به دنیای ما نزدیک می‌شود... آن‌قدر نزدیک که صدای خندهٔ یک پری به گوش می‌رسد. هرازگاهی هم ناکجاآباد درهایش را به روی چند آدم ماجراجو باز می‌کند. اگر از ته دل به جادو و پری‌ها باور داشته باشید، شاید برایتان اتفاق شگفت‌انگیزی بیفتد. اگر یک‌دفعه صدای زنگوله‌هایی را شنیدید یا جایی که اصلاً هیچ دریایی نیست، نسیمی از دریا احساس کردید، خوب دقت کنید. ممکن است ناکجاآباد حسابی نزدیکتان شده باشد. شاید هم اگر چشم‌هایتان را ببندید و باز کنید، ببینید در ناکجاآباد هستید. روزی، چهار دختر ماجراجو دقیقاً از همین راه به ناکجاآباد رفتند. این داستان آن‌هاست.
کاربر ۲۸۸۵۳۶۲
میا بلند گفت: «نگاه کنین! یه میز کار کوچولوموچولو اونجاست و یه سطل که از انگشتونه درست شده. وای، این رو ببین، یه قاشق قدیمی رو خم کردن، باهاش صندلی ساختن.» گبی آستین میا را می‌کشید و داد می‌زد: «بذار منم ببینم! بذار منم ببینم!» دخترها نوبتی نگاه کردند. آن‌قدر ذوق‌زده بودند که بالاخره تینک هم خنده‌اش گرفت. میا گفت: «این بامزه‌ترین چیزی نیست که تا حالا دیدین؟»
bookworm📚
تینک مات‌ومبهوت مانده بود. کوچک‌ترین دختر بال داشت. تینک تا حالا ندیده بود که ناپری‌ها بال داشته باشند.
Hosna
میا که عصبانی شده بود، دوباره داد زد: «گبی! نیا تو دست‌وپامون.» گبی بلند شد و نشست. بال‌های لباسی را که پوشیده بود صاف کرد. «من نیومدم تو دست‌وپاتون، کِیت اومد سر راه من. من داشتم پرواز می‌کردم.» میا گفت: «پرواز نمی‌کردی، عین یه حشرهٔ مزاحم بودی.» کِیت گفت: «عیب نداره.» از روی چمن بلند شد. «گبی می‌خوای باهامون بازی کنی؟» هم‌زمان که گبی گفت: «آره»، میا گفت: «نه!» دوتا خواهر به هم خیره شدند. میا با صدایی که ثابت می‌کرد خواهر بزرگ‌تر است، گفت: «گبی تو خیلی کوچولویی، برو یه جای دیگه بازی کن.»
Hosna
گاهی، ناکجاآباد به دنیای ما نزدیک می‌شود... آن‌قدر نزدیک که صدای خندهٔ یک پری به گوش می‌رسد. هرازگاهی هم ناکجاآباد درهایش را به روی چند آدم ماجراجو باز می‌کند. اگر از ته دل به جادو و پری‌ها باور داشته باشید، شاید برایتان اتفاق شگفت‌انگیزی بیفتد. اگر یک‌دفعه صدای زنگوله‌هایی را شنیدید یا جایی که اصلاً هیچ دریایی نیست، نسیمی از دریا احساس کردید، خوب دقت کنید. ممکن است ناکجاآباد حسابی نزدیکتان شده باشد. شاید هم اگر چشم‌هایتان را ببندید و باز کنید، ببینید در ناکجاآباد هستید.
Hosna

حجم

۹۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۹۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان