کتاب در ضیافت سیمرغ؛ جلد اول
معرفی کتاب در ضیافت سیمرغ؛ جلد اول
کتاب در ضیافت سیمرغ؛ جلد اول، مجموعه گفت و گوها با هنرآفرینان در نشریه پیشخوان است که به همت یعقوب سالکی نیا و نوشین احمدی، زیر نظر فضل الله احمدی گردآوری و منتشر شده است.
در جلد اول کتاب در ضیافت سیمرغ مجموعه گفتگوهایی جذاب را از هنرپیشگان مطرح و موفق ایرانی میخوانیم
کتاب در ضیافت سیمرغ؛ جلد اول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
در ضیافت سیمرغ؛ جلد اول برای تمام علاقهمندان به هنرمندان بزرگ ایران و همچنین دوستداران سینما، تلویزیون و تئاتر کتابی جذاب است.
بخشی از کتاب در ضیافت سیمرغ؛ جلد اول
آقای مشایخی، زنده یاد داود رشیدی از دوستان شما بود و با هم تجربه همکاری در آثار ماندگاری را داشتید. با این توضیح که در روزهای اخیر غم زیادی بابت درگذشت اهالی هنر بر دلها نشسته، شاید بازگویی خاطرات از زبان شما بتواند نسل جوان را بیش از پیش با جایگاه هنری بزرگانی چون داود رشیدی آشناتر کند. کمی از سالهای جوانی که با هم سپری کردید برایمان بگویید...
قبل از هر چیز میخواهم به دوستداران فرهنگ و هنر این سرزمین به ویژه خانواده محترم رشیدی و همچنین خانواده گرامی انتظامی دوباره تسلیت بگویم. همان طور که گفتید دوستی من با داود به سال ها قبل یعنی سال ۳۹ که از فرانسه به ایران بازگشت و در اداره هنرهای دراماتیک استخدام شد، باز میگردد. داود، معلمی بود که جریان نویی از تئاتر را به ایران آورد. دست روی اجرای کارهایی گذاشته بود که پیش از او حتی نامش هم به گوش ما نخورده بود. جالب اینجاست که مردم او را به عنوان بازیگر نامداری میشناسند، در حالی که داود بخش زیادی از عمرش را روی ترجمه و کارگردانی تئاتر گذاشته بود. وقتی تازه به ایران آمده بود، با ذوق و علاقه فعالیت در زمینه تئاتر را در ایران از سر گرفت. او میخواست نمایشنامه ایوانف را روی صحنه ببرد و بازی در نقش ایوانف را به من پیشنهاد کرد. من هم تمرین در این نمایش را که اثر چخوف بود، آغاز کردم اما پس از چند جلسه از بازی در آن کار، انصراف دادم.
داود به عنوان کسی که هم تحصیلات دبیرستانش را در خارج از ایران گذرانده بود و هم تحصیالت دانشگاهیاش را، در تئاتر ایران تاثیرگذار بود. او فارغ التحصیل رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر از کنسرواتوار ژنو بود و لیسانس حقوق سیاسی را از دانشگاه ژنو دریافت کرده بود. در همان سال ها بود که با تئاتر نوین اروپا آشنا شد. تا پیش از او، تئاتر ایران چهره های بسیار مطرحی داشت اما حضور رشیدی به عنوان یکی از نخستین دانش آموختگان رشته تئاتر در خارج از کشور، تغییرات مهمی در هنر نمایش ایران، ایجاد کرد.
چه اتفاقی افتاد که از همکاری در نمایش ایوانف، صرفنظر کردید؟
در آن زمان منتقدان خیلی حساسیت داشتند و من میترسیدم کار آن طور که باید از آب درنیاید. راستش را بخواهید در آن زمان، چخوف را نمیشناختم و باید مدتی مطالعه می کردم تا او را بشناسم. همین مسئله باعث شد پیشنهاد بازی در آن کار را قبول نکنم.
این اتفاق باعث ایجاد سوءتفاهم و خدشه در دوستی شما با آقای رشیدی نشد؟
در ابتدا داود گمان میکرد من را تحریک کردهاند تا در کار او بازی نکنم اما بعدا این سوءتفاهم رفع شد. «میخواهید با من بازی کنید» نوشته مارسل آشار، نمایشنامه کمدی بود که داود تصمیم گرفت پس از ایوانف روی صحنه ببرد. در تمرین آن نمایش هم به پرویز کاردان گفته بود یک نقش در این کار هست که به جمشید میخورد ولی من فکر میکنم او بازی در آن را قبول نکند چون یک جمله بیشتر ندارد و نقش آدمی است که یک سیرک دارد. او بازی در نقش ایوانف را که نقش اول بود، بازی نکرد حالا چطور ممکن است نقش یک جملهای را بپذیرد؟ برخلاف پیش بینیهای داود من بازی در آن نقش را قبول کردم.
واکنش آقای رشیدی پس از پذیرش آن نقش تکجملهای از سوی شما چه بود؟
آمد و مرا بوسید. پس از اینکه نقش را پذیرفتم، فهمید که خیلی او را دوست دارم. بعد از آن در کارهای تلویزیونی مثل «عشقی دن پرلیم پلن با بلیزه در باغچهاش» که نوشته فدریکو گارسیا لورکا بود، برایش بازی کردم. پس از آن در چند نمایش صحنهای همچون «مستاجر» با نمایشنامهای از پرویز کاردان، «آنتیگون» اثر ژان آنوی به کارگردانی او بازی کردم. جالب اینکه در سه کار «هزاردستان»، «کمال الملک» و «خانه عنکبوت» هم با یکدیگر بازی کردیم.
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه