دانلود و خرید کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان پویا صالحی
تصویر جلد کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان

کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان

نویسنده:پویا صالحی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان

کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان نوشتهٔ پویا صالحی است. انتشارات نارون دانش این رمان سورئالیستی، معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان

کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که در سبک سورئالیم (فراواقع‌گرایی) نوشته شده است. عنوان برخی از فصل‌های این رمان عبارت است از «پدر»، «کابوس»، «مادر»، «رؤیا» و «مرگ». پویا صالحی در این کتاب، پا بر روی مرز بین شعر و نثر گذاشته، خطوط تعلیق را در درام پاره کرده و فلسفه را به شعر و درام زینت داده است. داستان این رمان از زبان پسر جوانی روایت می‌شود که از تنهایی و بیگانگی خود با اطرافیانش گله‌مند است. این شخصیت می‌نویسد، اما شرم دارد مثل فئودور داستایفسکی یا فرانتس کافکا خود را نویسنده بنامد. گفته شده است که این جوان نویسنده، به‌نوعی دچار بحران هویت شده و با شکوه‌های درونی از تنهایی سخن می‌گوید. او فکر می‌کند که داستان زندگی دارای آغاز و پایان است، اما در خود این آغاز و پایان هیچ مفهومی از جنس معنا وجود ندارد و هر چه هست، تنها بخشی از یک تکامل تکراری زیستی است؛ تنها همین. این شخصیت داستانی با خودکارهایی که از مادرش گرفته و در دفتری چدنی که تبلیغاتی است و رایگان به‌دستش آورده می‌نویسد. او عقیده دارد که با قلمش قادر است حتی مرگ را دور بزند؛ چراکه از دید معنا وقتی از مرگ صحبت می‌شود، هدف بیش از آنکه یادآوری مرگ زیستی باشد، یادآوردی نابودی یک اندیشه، گفتمان یا معنا است. با این رمان فلسفی و سورئالیستی همراه شوید.

خواندن کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان سورئالیستی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سنگ قبری با تاریخ های یکسان

«بابام رو می‌بینم. خسته و ضعف‌کرده افتاده یه گوشه. نه حرفی می‌زنه و نه چیزی می‌خوره. خواهرم زار می‌زنه. هوار می‌زنه. ضجه می‌زنه. می‌لرزه. غش می‌کنه. دوباره به هوش میاد. غش می‌کنه. دوباره به هوش میاد. می‌رم بغلش می‌کنم. می‌بوسمش. یه لبخند بهم می‌زنه. می‌گه: «چرا باید اینقدر سختی...» دوباره غش می‌کنه. اینقدر غش می‌کنه که دیگه برای من مهم نیست غش کنه یا غش نکنه. گریه کنه یا بخنده. درد بکشه یا نکشه. همهٔ حساسیت‌هام رو از دست می‌دم. دیگه هیچی روم تأثیر نداره. هیچیِ هیچی. دیگه بدنم شده عین سنگ. خشک و بی‌عاطفه. از خودم می‌ترسم. از خودم وحشت می‌کنم. چه اتفاقی می‌خواد بیفته. دیگه رؤیا به خوابم نمیاد. دیگه مادرم به خوابم نمیاد. دیگه اصلاً خواب نمی‌بینم. بیدارم همه‌ش ولی همه‌چیز سیاه و سفیده. هیچ‌چیز رنگی وجود نداره. دست می‌ذارم رو قلبم. صداش رو نمی‌شنوم؛ یعنی قلب ندارم؟ یه دایناسور بزرگ با چشم‌های گریون میاد پهلوم و می‌گه: «بد-خوراکی کردم. دلم درد می‌کنه.» بهش می‌گم: «خوب، برو دکتر.» می‌گه: «دکتری تو این دنیا نیست برای یه دایناسور که قلب یه انسان رو خورده و الان صاحبِ یه قلبه.» با یه چاقوی بزرگی که مادر همیشه با اون گوشت رو تکه‌پاره می‌کرد می‌ره رگش رو می‌زنه. سیل خون راه میفته. من می‌رم خودم رو تو دریای خون دایناسوره غرق می‌کنم. ولی باز زنده‌ام. می‌رم خودم رو دار می‌زنم. باز زنده‌ام. انواع و اقسام خودکشی‌ها رو انجام می‌دم. ولی باز زنده‌ام. می‌رم پهلو دکتر فوق‌تخصص خودکشی از دانشگاه آکسفورد. بهم می‌گه: «همهٔ اینا به‌خاطر اینه که قلب نداری. اگه قلبت نزنه، کسی نمی‌تونه بگه تو زنده‌ای. برای اینکه بتونی خودکشی کنی، باید قبلش زنده باشی.» بهش می‌گم: «خوب، چکار کنم؟» می‌گه: «برو تو قبر بخواب. الان قلب نداری. کسی که قلب نداره یعنی مُرده. تو مُردی فقط قبر هم لازم داری. سعی کن مرگ رو بپذیری. شاید نپذیرفتیش که اینجور داری زجر می‌کشی.» می‌گم: «مرگ مگه به پذیرش من کار داره؟ مگه من می‌تونم به مرگ بگم که سراغم بیاد یا نیاد؟» هیچی نمی‌گه و یه قبر فوری برام تو دفترچهٔ بیمه‌ام می‌نویسه. می‌گم: «تاریخش رو یه‌جوری بنویس که برم از بیمهٔ تکمیلی استفاده کنم. جدیداً، با توجه به رشد بی‌رویهٔ جمعیت، خودکشی جزو بیمه حساب می‌شه. منتها باید از تاریخ تجویز پزشک ۲ ماه بیشتر نگذره. من به دو ماه زمان نیاز دارم.» می‌گه: «من دکترم و آدم شریفی‌ام. به هیچ وجه شرافتم رو زیر پا نمی‌گذارم.» می‌خوام با ناامیدی از پیشش برم. دوباره می‌گه: «مگه اینکه مطابق تبصرهٔ فلان، قانون شمارهٔ فلان حق‌الزحمه‌ای که این مقدار هست رو بریزی تو فلان حسابم تو فلان کشور.» پول رو می‌دم و کارم رو راه میندازه. قبرکنه می‌گه: «چقدر برات بکنم؟» می‌گم: «۳۰ متر. دیگه نمی‌خوام دربیام.» قبرکنه می‌گه: «۳۰ متر؟؟؟» بهش مهلت نمی‌دم ناز کنه. بیل رو ازش می‌گیرم و ۳۰ متر قبر درجهٔ ۱ برای خودم می‌کنم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان