کتاب خواب بیداری
معرفی کتاب خواب بیداری
کتاب خواب بیداری مجموعه داستانهای کوتاه نوشته جمال حسینی است. داستانهایی با فضایی فانتزی و فراواقعی که شما را میخکوب خود میکنند و با پایانی غافلگیرکننده به انتها میرسند.
درباره کتاب خواب بیداری
خواب بیداری، مجموعه داستانهای کوتاه و داستانکهای جمال حسینی است. داستانک یکی از قالبهای داستاننویسی است. داستانی که در چند خط یا حداکثر یک صفحه نوشته میشود و در پایان با یک کشف غافلگیرکننده، ایجاد یک شوک یا حتی یک شوخی به پایان میرسد.
داستانهای این کتاب، کوتاه و ساده هستند. بسیاری از مسائلی که در طول روز ممکن است با آنها مواجه شویم در این کتاب در قالب کلمات نوشته شدهاند و حسی عجیب و شوکی جالب را به شما وارد میکنند.
کتاب خواب بیداری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستان کوتاه از نویسندگان ایرانی لذت میبرید، خواندن کتاب خواب بیداری را به شما پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خواب بیداری
«هنوز نمُردی؟ بیدار شو. تو درست سه ساعت بعد از مرگ برادرت، خواهی مُرد». همین که این صدا در سر مرد میپیچد، قلبش بهشدت میزند و چشمهایش را باز میکند؛ روی تخت بیمارستان و بعد از چند سال کما بر اثر تصادف. مرد به خودش که لخت شده، نگاه میکند. ملحفهها و لباسهای نرم بیمارستان، تمام بدنش را بریدهاند. به بدن کوفته و خوابآلودش مشت میزند و بهزحمت لباس چند سال پیشش را میپوشد. دلش میخواهد بعد از سالها یک دل سیر بخوابد؛ ولی لذت بیداری نمیگذارد. خیلی آهسته از مقابل پرستار کشیک که روی صندلی چرت میزند، رد میشود. مرد درست جلوی تنها آدرسی که از برادر دوقلویش داشت، میایستد و زیر سیگاری که تصادف، سالها فرصت کشیدنش را گرفته بود، کبریت میکشد. فقط سه ساعت از برادرش کوچکتر بود؛ ولی سالها پیش، سر یک تصادف عاشقانه با برادرش همهچیز را به هم زده بود؛ حتی برادریاش را. خودش عاشق و دلباخته دختری شده بود که آن دختر عاشق و دلباخته برادر دوقلویش بود و خواهر دوقلوی آن دختر، عاشق و دلباخته خودش شده بود؛ در حالی که معشوقه برادرش بود. کدورت میانشان غلیظ شده بود؛ آنقدر که سالها دو برادر نه یکدیگر را دیده بودند و نه آن دو خواهرِ دوقلو را.
دو تا از زنهای همسایه، نان به دست نزدیک میشوند و مرد از حرفهای آنها میفهمد که برادر دوقلویش دو روز پیش تصادف کرده و حالش خوب نیست. به راه میافتد و از روی حسی عجیب که از کودکی بین خودش و برادر دوقلویش وجود داشت، وارد یکی از بیمارستانهای شهر میشود. یکی از پرستارها همین که مرد را میبیند، بسیار متعجب میشود و میخواهد چیزی بگوید. مرد برای آنکه نشان دهد منظور پرستار را فهمیده است، سرش را تکان میدهد و پرستار سکوت میکند. بعد پرستار توضیح میدهد که برادر دوقلوی مرد را دو روز پیش آوردند اینجا؛ ولی به علت خونریزی شدید داخلی، فوت شد.
مرد زیر لب میگوید: «دو روز پیش»! بعد کمی آرام میشود و حال گریه پیدا میکند. پرستار میخواهد برود که ناگهان دوباره برمیگردد و میگوید راستی برادرتان قبل از مرگ دائم میگفت: «من سه ساعت قبل از برادرم خواهم مُرد.» یک زن که دستهگلی بزرگ به دست دارد، جیغ میکشد. خواهر دوقلویش همین که مرد را میبیند، به طرفش میدود. مرد سرش را به سمت خواهر دیگر میچرخاند؛ ولی زن نگاهش نمیکند و به سمت پرستار حمله میکند و با خشم و بغض فریاد میزند: «کِی مُرد»؟ پرستار آرام میگوید: «حدود سه ساعت پیش». هوا تقریباً روشن شده است. پرستار کشیک بیدار میشود و طبق عادت به اتاق مرد و چند بیمار دیگر سرک میکشد. مرد مثل چند سال پیش، روی تخت دراز کشیده است. پرستار، در اتاق مرد را میبندد و در حالی که خمیازه میکشد، میرود که به سردخانه بیمارستان زنگ بزند.
حجم
۴۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۰ صفحه
حجم
۴۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۰ صفحه