کتاب باخانمان
معرفی کتاب باخانمان
رمان باخانمان اثری ماندگار از نویسنده و روزنامهنگار فرانسوی قرن نوزدهم، هکتور مالو است. این اثر داستان دختری را روایت میکند که به امید پذیرفته شدن از طرف خانواده پدریاش، با مادر خود راهی سفری دور و دراز و پرماجرا شده است.
درباره کتاب باخانمان
پرین سوار بر ارابهای که فقط یک خر آن را میکشد راهی سفر شده تا به پدربزرگ برسد. پدربزرگ متمول و کارخانهداری که پرین تنها وارث او است اما مشکل اینجا است که او نمیداند که نوهای هم دارد چون اصلا با ازدواج پسرش ادموند مخالف بوده و پسرش را طرد کرده است.
ادموند در سفری به هندوستان با مادر پرین آشنا میشود و با او ازدواج میکند اما پدر که با این ازدواج مخالف است، ادموند را طرد و رابطهاش را با او قطع میکند. بنابراین او به همراه همسرش شغل عکاسی سیار را برمیگزیند و از هندوستان سفری دور و دراز را به سوی پاریس آغاز میکند اما در این سفر بخت با او یار نیست و از دنیا میرود. مدتی بعد مادر پرین هم بر اثر بیماری میمیرد و او تنها راهی پاریس میشود.
او در پاریس با دختری به اسم رزالی آشنا میشود که یتیم و کارگر کارخانه نساجی آقای ویلفران، پدربزرگ پرین است. پرین موفق میشود در کارخانه کاری پیدا کند. او پدربزرگ پیر و فرتوت و نابینای خود را هم میبیند که حالا به خاطر گذشته و کاری که با پسرش کرده پشیمان است. پرین به توصیه مادرش هویت خود را برای پدربزرگ فاش نمیکند اما دست تقدیر برای او سرنوشتی دیگر رقم زده است.
استودیو نیپون انیمیشن، از روی این اثر یک مجموعه تلوزیونی ۵۳ قسمتی به کارگردانی هیروشی سایتو و شیگهئو کوشی ساخت و در سال ۱۹۷۸ پخش نمود. این سریال که از تلوزیون ایران نیز بارها پخش شده یکی از مجموعههای موفق و پرطرفدار هم برای نوجوانان و هم بزرگسالان بوده است.
خواندن کتاب باخانمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به خواندن رمانها و داستانهای خارجی علاقه دارید، از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.
درباره هکتور مالو
هکتــور مالــو رمان نویــس و داســتان نویس و روزنامه نــگار فرانســوی بــود کـه در قـرن نوزدهـم زندگـی می کـرد. او در ۲۰ مـی ۱۸۳۰ م در ال بوی (سـن ماریتیـم) دیـده بـه جهـان گشـود و در ۱۸ژوئیـه ۱۹۰۷ م در فونتنـی سـو بـوآ (در آن زمـان در منطقـه سـن بـود) چشـم از جهـان بسـت.
هکتـور مالـو پـس از پایـان تحصیالتـش در شـهر روان، بـه پاریـس رفـت و در رشـته ی حقـوق بـه تحصیـل ادامـه داد. سـپس در دفتـر اسـناد رسـمی بـه کارآمـوزی پرداخـت و در ضمـن بـا روزنامه هـای مختلـف همـکاری کـرد و در پاریـس بـه کار روزنامه نـگاری مشـغول شـد. نخسـتین رمـان او بـا عنـوان دلـدادگان در سـال ۱۸۹۱ م انتشـار یافـت کـه بسـیار موفـق بـود. بـه دنبـال آن دو جلـد دیگـر بـا عنـوان همسـران و فرزنـدان انتشـار کـرد. هکتـور مالـو در بیـن سـال های۱۸۵۹ م و ۱۸۶۹ م یعنـی در ظـرف ده ســال در حــدود ۷۰ رمــان نوشــت و بــه دســت چــاپ ســپرد، کــه بعضــی از آن هــا در چنــد جلــد انتشــار یافتــه اســت. از آن جملــه میتــوان بــه دکتــر کلـود، خواهـر کوچولـو، نیازمنـد، عشـق سـخت، رمانهـای عاشـقانه مـن و برگزیـده صفحـات اشـاره کـرد.
هکتــور مالــو هم چنیــن تعــداد بســیاری از رمانهــای خارجــی را بــه زبــان فرانسـوی ترجمـه کـرده اسـت. معروفتریـن رمـان هکتـور مالـو «بیخانمـان» اسـت کـه بـه دریافـت جایـزه آکادمـی فرانسـه نایـل آمـد، و تنهـا کتـاب از هکتـور مالـو اسـت کـه هنـوز تازگـی و تأثیـر غمانگیـز خـود را در نسـل جـوان حفـظ کـرده و پیوسـته از آن تجدیـد چاپ شـده اسـت.
ادبیـات کودکانـه هکتور مالـو بـا رمـان «بی خانمـان» او را در کنـار نویسـندگان بزرگـی ماننـد، ژول ورن و کنتـس دوسـگور قـرار داد و او نیـز یکـی از آفریننـدگان دنیـای ادبیـات کودکانه شـد. هکتـور مالـو کـه در داسـتانپردازی لحـن صادقانـه و خوشـایندی بـه کار میبــرد و آثــارش پیوســته مــورد توجــه نوجوانــان قــرار میگرفــت، علاوه بــر آن کـه نویسـنده مسـائل اخلاقی و تربیتـی بـود، از زندگـی عصـر جدیـد و رنج عمیـق انسـانی نیـز ادراکـی کامـل داشـت. ارشـادهای دلپذیـر او و دقـت فـراوان در شـرح وقایـع عینـی محیـط، موجـب پیـروزی کتابهایـش شـد.
بخشی از کتاب باخانمان
بعـد از رفتـن روزالـی پریـن بـاز هـم مایـل بـود کـه در همان جـا بنشـیند. ولــی بــا نگاهــی بــه اطــراف خــود دریافــت کــه آن محــل و آن میزهــا و صندلی هــا مخصــوص گــروه خاصــی از پانســیونرها و ســاکنان دایمــی آن جاســت و کارگــران ســادهای ماننــد او فقــط اجــازه دارنــد کــه از حیــاط عقبـی پانسـیون کـه فاقـد هـر نـوع میـز و نیمکتـی اسـت، اسـتفاده کننـد. بـه همیـن جهـت برخاسـت و آرام آرام در کوچه هـای ماروکـور بـه راه افتـاد. از کوچه هــای دهکــده گذشــت و بــه تپــه ی جنگلــی ســبز و خرمــی کــه مشــرف بــر تمامــی روســتا بــود رســید. از آن جــا او می توانســت منظــرهی ِ خانه هـای ده بـا بام هـای سـرخ سـفالی و دودکـش کارخانه هـای ماروکـور و سـاختمان های سـفید قصـر آقـای وولفـران را یک جـا ببینـد. منظـرهای کـه در پیـش چشـم او گسـترده شـده بـود، در واقـع سـرزمین رویایـی موعـود او بـه شـمار می رفـت کـه بـرای رسـیدن بـه آن جـا، آن همـه رنـج و مشـقت را متحمــل شــده بــود. در آن لحظــه دلــش می خواســت کــه مــادرش زنــده بـود و می توانسـت او را در ایـن آغـاز زندگـی تـازه اش راهنمایـی کنـد. از بـه یــاد آوردن خاطــرهی مــادرش بی اختیــار چشــم هایش پــر از اشــک شــد و لحظاتـی در تنهایـی بـا صـدای بلنـد گریـه کـرد. نزدیــک غــروب آفتــاب، پریــن از تپــه ی جنگلــی پاییــن آمــد و وقتــی هــوا داشــت تاریــک می شــد، وارد کوچــه باغهــای دهکــده شــد. از میــدان دهکـده و چنـد خیابـان اطـراف آن کـه محـل دکان هـا و بـازار ماروکـور بـود گذشـت. در میخانههـای دهکـده کارگـران زن و مـرد کـه از نقـاط مختلـف بــه آن جــا آمــده و ســاکن شــده بودنــد مشــغول مــی گســاری عصــر روز یکشـنبه بودنـد. بـا وجـود این کـه ماروکـور جـای کوچکـی بـود ولـی حضـور او توجــه هیچ کــس را جلــب نکــرد، زیــرا مــردم آن جــا گویــی بــه حضــور افــراد بیگانــه کــه از دور و نزدیــک در جســتجوی کار بــه آن جــا می آمدنــد، عـادت کـرده بودنـد. وقتــی وارد پانســیون شــد، آقــای بانــدی را دیــد کــه در جــای ســابقش نشســته بــود و در نــور شــمع کتــاب میخوانــد.
حجم
۶۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
حجم
۶۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
نظرات کاربران
من قبلا فیلم داستان رو دیده بودم و فرغ چندانی نداشت ولی لذت خواندن کتاب خیلی خوب بود
منم فیلمش رو دیدم هم کتابش رو خوندم هر دو خیلی قشنگن😊
خیلی دلم میخواست نسخه کامل رمان رو بخونم
من عاشق پرین هستم تمام لحظاتی که کتاب رو میخوندم با تک تک سلولهای بدنم داستان رو حس میکردم عاشق این کتابم در ادامه از همین نویسنده و همین ناشر کتاب بیخانمان رو شروع کردم هر چقدر از قشنگیش بگم